آره...
با یکی از بچه ها هماهنگ کردم که من خودمو میزنم به دیوونگی ...تو سوتی نده
بعد بعد از ظهری رفتیم خونه یکی از بچه ها ...دور هم بودیم...
یهو شروع کردم به چرت و پرت گفتن...مثلا یهو یکی رو میزدم تو سرش:دی
یا اینکه کلمات بی ربط میگفتم
از کسانی که ازشون بدم میومد خوب میگفتم...از اونایی که خوشم میومد بد گفتم
کارای عجیب غریب میکردم
بچه ها باورشون شد که دیونه شدم...اون یکی رفیق ترکیده بود از خنده
بعد هرکاری میکردم میگفتن این دوونه اس ولش کنین...البته 2نفر اینطوری میگفتن...بقیه خیلی هوب بودن باهام...
بعد یه ساعت این رفیقم نتونست تحمل کنه...پوکید از خنده...نقشمون لو رفت...ولی فهمیدم که اون دونفر چه دوستایی بودن