دختر شرقی
پسندها
5,929

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اوم !!! این دفعه جیدی جیدی به بنده دستبرد زدن با بغض اضافه !! دیگه هیچی برای باختن ندارم هیچ چی !!! ته آخرشم!!! :w22:
    نگو که کار خودته ! :surprised:

    البته با تعریفی که ازت شنیدم بعید هم نیست !
    سرم زنده ست و دلم بیمار !
    دلم داره میمیره!! نفس نداره ...
    طبیبی دارم که داروی مرگم رو بهم مییده !!!!:w05:
    چند روزی هست همه وجودم گرداب مکزیکی میرود ریفیخ :w05:
    دوتا عمه دارم یکیشون دوس دارم
    اون یکی در اختیار شما:D
    کمال همنشین در من اثر کرد
    منم دارم بی تلبیت میشم
    عمه دارم ولی میدونستم اونم مثل روح
    بود و نبودش یکیه
    خیلییییییی بی تلبیتی سپیده:D
    پیشگیری بهتر از درمانه خو
    من عمه ندارم به روحم اعتقاد ندارم:D
    سیـــــــلام
    من همیشه شعرو عکس جدید و به روز بیرات میذارم:D
    فقط نترکی سپیده
    آره با وووو شعر زمستونه
    سریع این پاییز بگذره الهی:D
    . . .
    و پائیز مثل هر فصل دگر
    باز آمد و رفت
    و این رسم زمان من و توست!
    هر آمدنی را رفتنی ست در کار.

    روزهای خزان همه یادگاران ِ تو اند!
    روز میلاد ِ تو اند. . .
    روز میلاد ِ منند.
    روز میعاد من و تو.

    من و دل ماندیم در حسرتِ تو. . .
    در حسرتِ یک پائیز دگر
    آه ...پائیز هم آمد و رفت!
    دل بسوزاند و برفت..
    افسوس ....
    پائیز هم آمد و رفت!
    . . .
    و پائیز مثل هر فصل دگر
    باز آمد و رفت
    و این رسم زمان من و توست!
    هر آمدنی را رفتنی ست در کار.

    روزهای خزان همه یادگاران ِ تو اند!
    روز میلاد ِ تو اند. . .
    روز میلاد ِ منند.
    روز میعاد من و تو.

    من و دل ماندیم در حسرتِ تو. . .
    در حسرتِ یک پائیز دگر
    آه ...پائیز هم آمد و رفت!
    دل بسوزاند و برفت..
    افسوس ....
    پائیز هم آمد و رفت!
    کاش چون پرتو خورشید بهار
    سحر از پنجره می تابیدم
    از پس پرده ی لرزان اتاق
    رنگ چشمان تو را می دیدم
    کاش از شاخه ی سرسبز حیات
    گل اندوه مرا می چیدی
    کاش در قلب من ای سایه ی عمر
    شعله ی راز مرا می دیدی ......
    میسی سپیده بابت عکسها چه عینک قشنگی داره:D
    شبگرد بهتره فکر کنم
    این عطار داشت هایده رو سوژه میکرد:D
    بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
    همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
    شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
    شدم آن عاشق دیوانه که بودم
    ///
    یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
    پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
    ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
    تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
    من همه محو تماشای نگاهت
    ///
    یادم آید : تو به من گفتی :
    از این عشق حذر کن!
    لحظه ای چند بر این آب نظر کن
    آب ، آئینه عشق گذران است
    تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
    باش فردا ،‌ که دلت با دگران است!
    تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!

    با تو گفتم :‌
    "حذر از عشق؟
    ندانم!
    سفر از پیش تو؟‌
    هرگز نتوانم!
    ///
    باز گفتم که: " تو صیادی و من آهوی دشتم
    تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
    حذر از عشق ندانم
    سفر از پیش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!
    ////
    رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هم
    نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
    نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم!
    بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

    کوچه -فریدون مشیری
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا