عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی، دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال، عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است، دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج می گیرد، عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد، دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند، عشق طوفانی و متلاطم است، دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت، عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن...