تاریک وتنها
پسندها
1,806

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بهتر شدی عسیسم ؟
    بیا بغلم خوشجلم بیا نازی نازی قربونت شم وای چه دخی لذیذی دارم سفیدم قلبم می ریزه واست می بیتمت فدات شم
    مردهای واقعی نه موهای رنگ کرده دارن
    نه ابروهای برداشته
    نه شال میندازن دور گردنشون
    نه موهاشونو سیخ میکنن
    نه کلمه هایی مثل:عجیجم وعجقم بلدن...
    نه شلوار لی پاره میپوشن
    نه حرفهای رکیک میزنن
    نه با دیدن هر دختری دلشون غیژ میره
    نه وقتی به یک زن سلام میکنن تو صورتش زل میزنن
    نه وقتی سوار تاکسی میشن خودشون رو ول میکنن
    نه گردندبند مندازن
    نه گوشواره
    مردهای واقعی موهای رنگ خودشون رو دارن
    همون سگرمه های توهم که وقتی خانومش رو میبینه از هم باز میشن
    شال نمیندازن بلکه موقع تنهایی اون دست رفیقشه که دور گردنش میفته
    هیچ وقت جلوی خانومش حرف رکیک نمیزنه
    هر دختری که از جلوش رد میشه تنها چیزی که میبینه آسفالت روی خیابونه
    وقتی سوار تاکسی میشه به تنها چیزی که نگاه میکنه فضای بیرون وبه چیزی که چسبیده در تاکسی
    این جور مردها تنها چیزی استفاده میکنن حلقه شونه
    به اینا میگن:مــــــــــرد
    هر وقت که بین رفتن یا موندن مردد بودی شیر یا خط بنداز مهم نیست شیر بیاد یا خط مهم اینه که اون لحظه ای که سکه داره رو هوا می چرخه یه دفعه بفهمی دلت بیشتر می خواد شیر بیاد یا خط؟...
    ناجی دوست میدارم

    عشق
    راهی‌ست برای بازگشت به خانه
    بعد از کار
    بعد از جنگ
    بعد از زندان
    بعد از سفر
    بعد از …
    من فکر می‌کنم
    فقط عشق می‌تواند
    پایان رنج‌ها باشد
    به همین خاطر
    همیشه آوازهای عاشقانه می‌خوانم
    من همان سربازم
    که در وسط میدان جنگ
    محبوبش را فراموش نکرده است
    گاهی وقتها نوشتنت نمی اید!

    قدم زدن را هم دوست نداری...

    چای هم برایت بی مزه شده...

    از سیگار کشیدن میترسی..!

    از حرف زدن با دیگران حالت بهم میخورد...

    حتی اعصابت هم خورد نیست...

    خسته نیستی،

    دل زده نیستی،

    اما تا دلت بخواهد غم داری...

    شاید الکی !!
    خاطرات عمر رفته در نظرگاهم نشسته
    در سپهر لاجوردی آتش آهم نشسته

    ای خدای بی نصیبان طاقتم ده ، طاقتم ده
    قبله گاه ما غریبان طاقتم ده ، طاقتم ده

    ساغرم شکست ای ساقی
    رفته ام ز دست ای ساقی

    در میان توفان
    بر موج غم نشسته منم
    در زورق شکسته منم
    ای ناخدای عالم

    تا نام من رقم زده شد
    یکباره مهر غم زده شد
    بر سرنوشت آدم

    ساغرم شکست ای ساقی
    رفته ام ز دست ای ساقی

    تو تشنه کامم کشتی
    در سراب ناکامیها
    ای بلای نافرجامیها

    نبرده لب بر جامی
    میکشم به دوش از حسرت
    بار مستی و بد نامیها

    بر موج غم نشسته منم
    در زورق شکسته منم
    ای ناخدای عالم

    تا نام من رقم زده شد
    یکباره مهر غم زده شد
    بر سرنوشت آدم
    یه غمی هست که بچه های آخر بیشتر درکش می کنن

    غم به مرور زمان کم شدن آدم های سر سفره !
    برایت رویاهایی آرزو می‏کنم تمام نشدنی
    و آرزوهایی پرشور
    که از میانشان چندتایی برآورده شود.
    برایت آرزو می‏کنم که دوست داشته باشی
    آنچه را که باید دوست بداری و فراموش کنی
    آنچه را که باید فراموش کنی.
    برایت شوق آرزو می‏کنم.
    آرامش آرزو می‏کنم.
    برایت آرزو می‏کنم که با آواز پرندگان بیدار شوی
    و با خنده‏ ی کودکان.
    بخصوص برایت آرزو می‏کنم که
    خودت باشی…..
    بیا
    تا
    بمانم
    تا
    قرار یابم
    تا
    دیگر
    این
    تاهای طولانی تمام شود
    بازگرد
    ای معصومیت پنهان
    ای زیباترین تصویر
    ای غم عزیز
    ای درد دل انگیز
    ای تمام خوبی
    ای تمام انچه نمی دانم
    زودتر زودتر از طلوع بازگرد
    تا
    دیگر
    این بغض ها رو به بی کسی نشکند
    تا دیگر
    خوابی رویایی
    نباشد
    تو تمام رویایی بی انتهای ما هستی
    بازگرد
    با اینکه خسته ام
    با اینکه شکسته ام
    اما چشم به افق می دورم
    وبا تمام توان مانده
    می ایم
    تا
    تو بازگردی
    ای بابا داداش مهدی می دونم کارش درست ولی خوب دیگه در موردش فکر نمی کنم نغمه ای این طوری راحت ترم
    چند رو زیست
    صدایی از دور دست ها
    از انجا که نمی دانم کجاست
    حوالی تنهایی ام
    قدم میزند
    ارام و منظم
    طور ی که نه خسته میشوم از شنیدنش
    و نه دلتنگ
    صدای خوبیست
    پدر بزرگ می گفت
    هرگاه مسافری عزیز
    مسافری مهربان که دلها برایش می تپند و دیدها منتظر رویتش هستند
    عزیمت کند
    قصد کند
    به سفر
    فرشته ها برایش دعا می خوانند
    نمی دانم شاید این صدا
    این صدای خوب
    صدای فرشته ها باشد
    صدای دعا فرشته ها
    برای تو
    تویی که سا لهاست
    دلهایی را سرگشته خودت کرده ای
    تا بیایی
    تا ..........................
    حالم از هر چی پسر بهم می خوره نغمه ای بدم می یاد ازشون
    وقتی یکی می یاد می گه باهم دوست بشیم می خوام با جفت پا برم تو ...........
    خوب من روز 2 بود که اومده بودم باشگاه خبر نداشتم که ازدواج کردن بعد ازش معذرت خواستم
    ولی به درک واسه پسر جماعت خری اگه ارزش بذاری
    خدا چی کارت نکنه نغمه اینا چیه داری می ذاری اخه خندم می گیره بدتر می شه دل دردم
    اون که خیلی اشغال بود عوضی اصلا حالمو بهم زد
    پسری که با یه عسیسم خر بشه باید بره بمیره دیگه
    قربونت شم نغمه ای من پیش شما گرد هم نیستم من کوچیکتم
    چه دخی قشنجیه این نغمه وای کیفشو عینکشو وای بیا بغلم مثل پفک بخورمت
    وای نغمه از دست تو خیلی قشنگ اومدی این عسل خانه دار
    نگفتی بدت اومد از قربون صدقه هام ؟
    مهدی منو ببینه همین جوری می میره دیگه نمی رسه کارش به بوس کردن
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا