تاریک وتنها
پسندها
1,806

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به سلامتی تمام داداشایی که عمرشونو واسه خواهرشون می دن ولی خواهرشون باز اونو به چشم یه دشمن می بینه
    به سلامتی داداشی که همه خرجشو گذاشت واسه اینکه واسه ابجیش یه کادو خوب بخره واسه چند روز دیگه ولی حتی یه ذره هم انتظار نداشت از خواهرش که بهش تولدشو تبریک بگه
    نمی دانم به یادت هست روزی را که من تنهای تنها با دلی سرشار اندوهی به حجم آسمان و چهره ای متروک و چشمی جاریِ اشکی سرازیر و گریزان از خود بی تاب میگفتم ...؟

    نمی دانم که یادت هست وقتی شانه هایت را از انبوه نگاه کوچکم دزدیدی و چیزی پر از مشتی تماشای قدیمی بر چراگاه تنم افزودی و من را به جرم دوستت دارم رها کردی ...؟

    نمی دانم هنوز از من درون سینه ات جایی گذاری هست یا دیگر عبورم از تمام روزها ممنوع است و من باید تو را از قاب زیبایی که تنها یادگارت هست بردارم ...

    تو شاید عاشق چشمان زیبای دگر باشی و دستانت گرفتار سر انگشتان دستانی دگر اما من اینجا در تکاپوی رسیدن بر نگاهت تا بدانجایی که میدانم نفس باقیست می مانم ...

    نمی دانم ولی شاید گذارت تا به خاک خواب های خوب من افتاد و شاید این نفسهایم همان جا در تکاپویت به خاک افتاد و این یعنی تو را من دوست میدارم...
    هر کسی دستمو گرفت تا وسط راه خندیدو باهام اومد ولی وقتی به دره رسیدیم ولم کرد دستمو
    اومدم ولی دیگه جونی ندارم از بس خوردم زمین با دسته همه خوردم زمین
    سلام !
    این روزا خیلی گرفتارم!
    البته گهگاهی به نغمه تنهایی در تاریکی شب ها گوش می دهم !
    میدونم نغمه جان
    اما دیگ کم اوردم
    نمیدونم باید چکار کنم
    نغمه جان واقعا حالم خوب نیست بهر شدم میام
    روزت خوش
    چیو فهمیدی نغمه؟
    اگه پیشم بودممممممممممممممممممممممممممم ک عالی بوددددددددددددددد
    فقط دعا کن بمیرممممممممممممممممممم
    راستش اصلا خوب نیستم زندگیم قاطی پاتی شده بد جوررررررررررررررررررررررر
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/540707-*دو-دیالوگ،-دو-فرهنگ*?p=7268717#post7268717
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا