نغمه جان خاله من به خاطر تو داریهاش 8 ماه فلج شد اینو دوستانه بهتون میگم بخاطر چیزایی ک تو واقعیت دیدم میگم
خیلی مراقب باشین
حتماااااااااااااااااااا با کسی درد و دل کنید
موقعی دلتون میگیره گیره کنید
ارومتون میکنه بخدا
خوبی شما دو نفر اینه ک خیلی تو دارین اصلا حرف نمیزنین ک کسی بتونه ارومتون کنه
راستی ببخشید من واسه تولد شما اون شب نیومدم اون روز یکی یه حرفی زده بود بهم خیلی داغون بودم داشتم دیونه میشدم
بخدا نغمه جان با حرف زدن ادم خیلی اروم میشه خیلی
حتی اگه طرف نتونه کمکت کنه حداقل ادم سبک میشه
اقا مهدی خبر دارین؟
خوبن؟
چرا ایشون نیستن؟
نغمه نرین از باشگاه
من شما محسن رو واقعا دوست دارم نمیدونم چطوری باید از تو و محسن بخوام باشگاه رو ترک نکنید
چون فقط رابطه من با شما همین نت هست
دوباره با اومدن و قرار گذاشتن ها خوب میشه
دوبازه با بچه ها صحبت میکنیم یه ساعت قرار میذاریم ک بیاین نت
دوباره همه چی درست میشه
خدا رو شکر ک رابطتون خوب هست
دست ما رو تو این رابطه ها بگییرین
نغمه مامان من حالشون لحظه ای هست
باید شوک بهشون وارد نشه
من میتونم رابطه شما سه نفر رو درست کنم؟
محسن از اونجایی ک شناختی دارم ازشون پسر خوبی هستن
ولی اقا مهدی رو زیاد نمیشناسم فقط در حد سلام و علیک دو سه دفعه بوده
ولی میخواین با داداش محسن حرف بزنم؟
نغمه منم همین طورم نسبت به باشگاه
قانون طبیعت ی همینه
منم مثل شمام
دوستای خوبم دیگه نیستن
یا ازد کردن
یا به هر دلیلی نیستن
ولی باز دوست خوب پیدا میشه ک بشه درد و دل کرد
منم بدک نیستم عزیزم میگذرونیم عیب نداره
نغمه جان واسه حال خودتون هم میدونم دوس صمیمیت نیستم
دوست صمیمی تو رو پیدا کن حالا چ محسن باشه چ مهدی یا هر فرد دیگه
باهاش حرف بزن تا اروم بشی
تو خودت نریز داغون میشی
فقط سعی کن با کسی درد و دل کنی
راستش سانی خیلی حس بدی نسبت به باشگاه دارم مخصوصا که خیلی لز دوستام دیگه نیستن وقتی می یام و یاد اون روزا می افتم و یاد بی لیاقتیای بعضی افراد بدم می یاد بیام اینجا