اوخی، چه رمانتیک. خب بعدش تعریف کنید برامون آقا بحرام. از سرنوشت اون درخت انجیر بگین؟!:دی
خونه مادرجونم منم یه درخت انجیر داره. فقط خاطره خوردن ازش دارم و بس =))) خدا نگه دارش برای کل فامیل.
آواتارشون خسته هست زهرایی! خسته!رفتن خستگی از تن به در کنن!
هاهاهاااااااااااااااااااااتمام عمه های ما که خارج ازدنیا اعطنی شدن ولی واسه شما زهراجان آمین ............نفیس جان با شما همدردم مخصوصا ونیزش تو حلقم هاهاها
یه جا رفته بودم برا استخدامی. یارو بهم میگه فامیل تو خارج ندارین میگم نه والله. باورش نمیشد. هی میگفت قشنگ فکر کن شاید داشته باشین. میگم نداریم والله. همگی چسبیدیم دودستی ایران رو:دی
ای خدا یه عمه نداریم بره کانادایی نیویورکی ونیزیی ...