بهار00
پسندها
2,958

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • پائولو کوئیلو:
    فراموش شدن همیشه از نبودن نیست !
    گاهی از نزدیک شدن زیاد فراموش میشی . . !!درسته
    ﻭﻗﺖِ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ
    فرﻗﯽ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﺷﯽ ..
    ﭘﺸﺖِ ﭘﻨﺠﺮﻩﯼ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﯾﺲ!
    ﻣﯿﺎﻥِ ﺍﺯﺩﺣﺎﻡِ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ!
    یا ﺭﻭﯼ ﭘُﻠﯽ ﻣﻌﻠّﻖ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻞﻫﺎﯼ ﺍِﻓﺮﯾﻘﺎ...
    به ﻫﺮ ﺣﺎﻝ،
    حتماً ﻏﺮﻭﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﯾﺎﻓﺖ...
    کنجِ خاطراتمان نشسته ام و
    با حسرت های آهـــــار زده ام،
    به حوالیِ آغوشی فکر میکنم که
    برای من خلق نشده بود..،
    تنها مُقدر گشته بود تا
    ضمانت کند مفهومِ تنهایی را
    در تاریخِ معاصرِ شعرهایی که
    از سرِ عشق، تشنه برگشته اند..
    گاهی خودت را جای من بگذار و
    از دید یک شعر نشین
    به خاطراتمان نگاه کن.. و
    اگر از سرِ اتفاق به مخمل دلت چـُروک افتاد،
    به بغض های زنجیره ایِ شاعری بیاندیش که
    در سایه روشنِ ظلمِ تاریخیِ آغوشت،
    ردای تنهایی به تن کرد..
    یکی از همین روزهاست که
    از تکرارِ خویشتن در ابعادِ زندگی، سیر می شوی..
    دست از سرِ مترسکِ درونت بر می داری..،
    از افکار محال توبه می کنی و
    از هرزگی ِ خاطرات برائت می جویی ..
    سر ِ نخ ِ گذشته را به امان ِ باد رها و
    حواست را پرت می کنی به
    جــایــی دورتر از خیالات ِ خـــام..
    یکی از همین روزهاست که
    خودت را بالا میآوری روی هر آنچه که بوی عشق می دهد..
    یک روز صبح ناگهان
    در نگاه ِ غـــــریبِ آینه،
    ســـــراغ ِ آشنایی را خواهی گرفت که سال ها پیش
    در فریم ِ خنده هایش، پُرتره ای به یادگار گرفته ای..
    حمیدرضا_هندی
    ﺣﺎﻟــــَﻢ ﺧــــﻮﺏ ﺍَﺳﺖ ﺍَﻣـــّـﺎ ﺩَﺭ ﺣـــﺎﻟَﺖِ ﺧـُـﻨﺜــــﮯ ﺑِﻪ ﺳـَـﺮ ﻣـــﯿﺒَﺮﻡ ...
    ﻧـَـﻪ ﺧﻮﺷﺤـــﺎﻟَﻢ . . .
    ﻧـَـﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣــَـﺖ . . .
    ﺍَﻓﺴُــــﺮﺩﻩ هَم ﻧﯿـﺴﺘــــَﻢ اَمّا دِلَم گِرفته اَست . . .
    نِمیدانَم بِه چِه چیز یا بِه چِه کَسی فِکر کُنَم تا کَمی آرام شَوَم . . .
    حَتی نمیتَوانَم حالَم را توضیح بِدَهَم . . .
    ﺧُﻨﺜــی هَستَم اَمّا به اَندازِه ی تَمامِ دُنیا فِکرَم دَرگیر اَست ...!!
    وَ مَن . . .
    ﺣﺎﻝِ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻫــــﺎﯾَﻢ ﺭﺍ ﺩﻭﺳـــﺖ نَدارم . . .:(
    سلام عشقممممممممممممممممممممممممممم
    مرسی یاد منی بوسسسسسسسسسسسسسسسسسس
    ﭘﺪﺭﻡ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ:
    " ﺯﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺴﯿﻮﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺭﺷﺖ، ﺩﺍﺷﺘﻪ
    ﺑﺎﺷﺪ. "
    ﻭﻟﯽ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻧﻪ ﻣﻮﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺭﺷﺖ!
    ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩ:
    " ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﯼ ﻣﺮﺩﻫﺎ
    ﻧﯿﺴﺖ،
    ﻣﺮﺩ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺨﺖ ﻭ ﮔﻮﻧﻪ
    ﻫﺎﯾﯽ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. "
    ﻭﻟﯽ ﭘﺪﺭﻡ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺟﺬﺍﺏ ﺑﻮﺩ، ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺨﺖ ﻭ ﮔﻮﻧﻪ
    ﻫﺎﯼ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺖ!
    ﻫﯿﭻ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ،
    ﭼﻮﻥ ﺫﻫﻨﯿﺘﺸﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎﻟﻒ، ﺑﺎ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎﻟﻒ
    ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﺎﻥ، ﺩﺭ ﯾﮏ ﺗﻀﺎﺩ ﮐﺎﻣﻞ ﺑﻮﺩ!
    ﭼﻮﻥ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﮕﻔﺘﻨﺪ:
    " ﺯﻥ ﺑﺎﯾﺪ ‏« ﻋﺎﺷﻖ ‏» ، ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻣﺮﺩ ‏« ﻻﯾﻖ ‏» ﺍﯾﻦ
    ﻋﺸﻖ . "
    " ﻋﺸﻖ " ﺭﺍ، ﺍﯾﻦ ﻭﺍﺟﺐ ﺗﺮﯾﻦ ﺭﺍ، ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ!
    ﻣﻦ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﺮﺍﻓﻪ ﺟﻨﮕﯿﺪﻡ ؛ ﺗﺎ
    ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ:
    ﺑﺪﻭﻥ " ﻋﺸﻖ " ؛ ﻧﻪ ﮔﯿﺴﻮﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪﻡ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ
    ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺭﺷﺘﻢ ...
    ﻭ ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ
    ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺯﻣﺨﺖ ﻭ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻮﺧﺘﻪ،
    ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺗﻀﻤﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ!
    ﻭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻼﺷﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻬﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ
    ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﻢ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﻡ ...

    ﻓﺮﻭﻍ ﻓﺮﺥ ﺯﺍﺩ
    روز مهندس رو تبریک میگم به تمام کسانی که مهندسی را درک کردند،
    به تمام کسانی
    که پلی ساختند از انتهای بن بست کوچه ی رفاه تا بیکران، به تمام کسانی که خود
    را شبانه روز وقف کردند تا همگان شبانه روزی روشن داشته باشند، به تمام کسانی
    که لذتش را فهمیدند نه آنان که تنها به نامش خوانده شدند...
    روز مهندس مبارک:gol::gol:
    حال دل ما
    حکایت زمستانیست
    سخت در تلاش نمایش بهار!
    صورتمان همه آفتابی و دلپذیر
    دهان که می گشاییم
    سوز آهمان
    تا مغز استخوان را میسوزاند...
    هستی_دارایی
    زنگ کاردستی
    یا پارو می‌ساختم یا نردبان
    آقای شرقی می‌گفت:
    نردبان و پارو
    نشانه ترقی و ثروت است.
    یادش به‌خیر ...
    حال در پشت‌بام خانه‌ای
    برف پارو می کنم
    و نردبان، وسیله‌ای‌ست
    که مرا به پایین می‌برد
    اکبر_اکسیر
    سلام تا اخر دبیرستان اره ولی بعدش دیدم میترسم از پزشکی یعنی از برش و جراحی واهمه داشتم الانشم تو پلانها با ترس برش میزنم:)
    هر کنش ، واکنشی دارد
    این را در فیزیک خواندم
    تو گذشتی از من ، من از خود
    پشت خاطراتت جا ماندم
    در تمام سال های تحصیلم
    من همین گونه درس را خواندم
    و همین باعث شاعریَم شد
    از قطار پزشک شدن ، ماندم !...
    دختر دلتنگی اش را جار نمیزند!
    ناراحتی اش را نشان نمیدهد!
    دختر دلش که می شکند!
    شاید سکوت کند،
    اما از درون طوفانی میشود...
    دختر به جای شکستن شیشه و فریاد زدن
    فقط بغض میکند...
    بَعضی وَقتا خِیلی سَخته...

    ک پیش بقیه وانِمود کنی حالِت خـوبه...

    درحالی که دوست داری از ته دِل فریاد بکشی

    داغونــَــــم...
    آلزایمر هم
    به کار من نیامد
    الان چند سال است
    برای یکی مثل تو
    که به یکی
    مثل من
    وفا نکرد
    شعر میگویم و
    درد میکشم
    بهزاد_حیدری:gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا