سلام من از کودکی دو چیز گریه ام رو راه مینداخت. یکی افرادی که عزیزاشون را از دست دادند و نمی دونن چه جوری زنده موندن و یکی اعتیاد مخصوصا اگه نوجوون بود! بعد ها که بزرگتر شدم و مثل همه درگیر روابط با دیگرون شدم احساس کردم که این عادت هم مثل اعتیاد به مواد مخدر میمونه اما با ظاهری فریبنده! اگرچه واقعا طرف مقابل من کسی نبود که بخواهد آدم رو اذیت کنه ولی جنس این دنیا کلا کثیفه وبدرد نمی خوره! شاید حس غریبی که تو احساسش کردی توجه زیاد من به این موضوع بود!
بابا من از اونايي هستم كه اينجا آفريقاست!موبايل چيه؟من اصلا موبايل ندارمخونه ما خط تلفن نداره
روزي يك وعده بيشتر غذا نمي خورم.لباس كه هيچياز اين قرن تا اون قرن فقط يه دست لباس مي خريم.
تا حالا ماشين سوار نشدم.كامپيوتر رو هم نديدم تا حالا
عليك،عليك<عليك<عليك.....
خوبي داداشي گلم؟زينب كوچولو كه به مامانش رفته چطوره؟ئائاشي الان بيرونم.بايد برم خونه تا از دفتر يادداشت خواهرم نوشته خودمو براتون بفرستم.اما خداييش دستمال رو آماده كنيد كه خيلي اشك آوره...آمادگيشو داريد؟اين يكي رو بخونيد خداييش باورتون نمي شه من اين متنها رو همينجوري از خودم در ميارم.