جان مني جان مني جان من
آن مني آن مني آن من
شاه مني لايق سوداي من
قند مني لايق دندان من
نور مني باش در اين چشم من
چشم من و چشمه حيوان من
گل چو تو را ديد به سوسن بگفت
سرو من آمد به گلستان من
از دو پراکنده تو چوني بگو
زلف تو حال پريشان من
اي رسن زلف تو پابند من
چاه زنخدان تو زندان من
دست فشان مست کجا مي روي
پيش من آ اي گل خندان من
می شود نگاهت را تفسیر کرد می شود صدایت را تعبیر کرد .می شود آغوشت را تجربه کرد .می شود در پس این همه تنهایی .از پس این همه داواپسی
فقط یک لحظه.... یک ثانیه .دستان تو را احساس کرد .