گلابي،من الان با كدوم نت خصوصي تو باز كنم؟برو پاكش كن،چيزي ميخاي بگي اس بده!
پاكش كني يا،رو اعصابه!
پاكش كني يا،رو اعصابه!
-
فك كنم دگ خاجه حافظ شيراز ندونه قضيه نازي رو!:|
نظر لطفتونه
منم همینطور
انگاری رسیدن بیا پروف نوید بحرفیم..
سلام
" بیش از هرچیز بی خبر از آنچه بیشترین باور را به آن دارد."
و نیازی به توضیح نیست که اضافه کنم، چیزی که آن را دانش می نامیم صرفاً نوع دیگری از جهل است، جهلی که با وسواس بسیار سازمان یافته و کاملاً علمی است!
امّا درست به همین علّت، هرچه این جهل کاملتر، پرورش بوزینه های شرزه بیشتر!
زمانی که جهالت فقط جهالت بود، ما چیزهایی بودیم در شمار عنترهای پوزه بلند و بوزینه های دم کوتاه و میمونهای جیغ جیغو. سپاس به پیشگاه آن جهل متعالی(!) که دانش ماست، امروزه مقام انسان به چنان پایه ی رفیعی(!) رسیده، که کم ترینمان یک عنتر و برترینمان یک اوران اوتان است و یا چنانچه به مقام منجی ارتقا یابد، حتّی یک گوریل واقعی!!
.
.
.
هر انسانی تنها در سایه ی معرفت بر ذات خویش از بوزینه بودنِ مکرر باز ایستاد.
بوزینه و ذات/ هاکسلی
?! how are you robot
عجیَب سرعت شگفت آوری !!
چش نعلبکی! بپر!
من ك از توانم خارجه،ولي تو بيا و پيغاماي خونوادگي خودت و خودم رو پاك بنما!فضول زياده!امرو جات خالي امامزاده صالح يك فازي بود...اره دگ...
اون موق ك من اونجا بودم شما تو نمازجمعه بوديدتو چاررا وليعصر!راه افتادم دنبال يارو ميگم:اقا بادكنكي،اقا بادكنكي!
اصن عالي بودا...كاملا مايه اسرافكندگي اسلام بودم از ديد همه سليم و نيكواي تو مسير!:-Dدقيقا برام قابل تصوره بحث تو و بابات!ثنام بود؟:دي
ولش كن!دگ چ كارشون كنيم،همينن ك هستن!خبرا پيش شماس!تعريف كن چ خبر بود در ميعادگاه سليم و نيكو ها!
خدایا میدونم عادلی... از عادلم اونور تری...
رحیم! بیا و یه لطفی کن، مارو بی حساب کتاب بفرست جهنم... حساب کتاب ضایعمونو جلو خودمون و خودت رو نکن. بفرست جهنّم... چراشم پیش خودت... فقط پرونده رو نکن!
یه کتاب نوشتی... چی نوشتی؟؟!!! همه ول معطلّیم... راس میگی...
باید تو را کشت!
سیّد مهدی شجاعی! باید تو را زد!
شمشیرهایی که در کربلا به روی حسین کشیده می شود، ساخته ی کارگاه سقیفه است!
دیده بگشا ای به شهدِ مرگ نوشینت رضا
دیده بگشا بر عدم ای مستیِ هستی فزا
دیده بگشا! ای پس از سوء القضا حسن القضاء
دیده بگشا از کرم، رنجور دردستان علــی
بهرِ مرواریدِ غم، گنجورِ مردستان علــی
دیده بگشا رنج انسان بین و سیل اشک و آه
کبر پَستان بین و جام جهل و فرجام گناه
تیر و ترکش، خون و آتش، خشم سرکش، بیمِ چاه
دیده بگشا بر ستم، در این فریبستان علــی
شمع شب های دژم، ماه غریبستان علــی
دیده بگشا! نقش انسان ماند با جامی تهی
سوخت لاله، مُرد لیلی، خشک شد سرو سهی
ز آگهی مان جهل ماند و جهل ماند از آگهی
دیده بگشا ای صنم! ای ساقیِ مستان علــی
تیره شد از بیش و کم آئینه هستان علــی
علی معلّمو ما ادراک ما المحسن؟:دیهیچی فک کردم ی مرگیته!
پاشو بیا مسنجر، مکالمات من و هلو! رو بذارم براتخوب، پس وقتی نمی تونی جلوی این عذاب وجدانتو بگیری دو راه هست:
میل بزنی بهش، معذرت خواهی کنی
یا کلن بی خیال باشگاه بشی، که این ترک کردنه عذاب وجدانت رو هم از بین ببرههیچی، اون ابیه رو هلوی بابا بپوشه قیامت می شه!روشنگری؟ خداییش تو به حرفای من گوش می دی؟سه ساعت می بافم آخرش می گی: من نمی تونمبعدم اگه تفکرت اینه که تو مسئولی، همین که نیای بهترین کاره برات.عزیزم ناراحت نباش، با اون یکی یوزرش اومدهاصن فاجعه اس هااااااااااا!!!!!!!!
اگه "ترک عاشق کش" لقب تو نبود، ب اون اختصاص می دادم....
البت لقب فعلی ش بد نیس، ب رنگ مو و ریششم می خوره
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...