چه خبر ؟ چیکار می کنی ؟
-
سيلاااامممممممممممم
ليلاي قصه بي خبر
مجنون دگر بيمار نيست
تنهاي شهر عاشقان
عشقي دگر در كار نيست
دلبسته ي ديرين تو
دلخسته شد...پا پس كشيد
مجنونيش پايان گرفت
حتي خيالت پر كشيد
[IMG]
من چند وقته سعی کردم شبا زودتر بخوابم ... دیشب خدافظی کردم سریع آف شدم ... اگه می دونستم غمگین ترین خدافظی عمرت میشه نمی رفتم ...
احساااااااااااااااااااااااان . کجایی؟؟؟؟
من دارم میرم بای ...
من هیچ کار ... خوبم ولی تو مث که خوب نیستی ...
همینجایی ولی هیچی نمی گی ... چیزی شده ؟؟
کوشی ؟!!
سلام چطوري ؟؟ تو ديشب يه دفعه کجا رفتي ؟
سلام عسیسممممممممم خوبی؟؟
احسان زنده ای .... کجا غیبت زد ؟؟
بیا اینجا داریم حال عماد و میگیریم ...http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=1412912#post1412912
خب چون من آن بودم تو نبودی گفتم دیگه .............
خلمون کم بود که اومد ....
سلام عیدتون مبارک
salaaaaaaaaaam azizam
ولش کن تو برو بخواب ... شب خوش
تا حالا خيلي اينجوري شدم حل که نه فراموش کردم اينهمه بيهودگيو ... ولي هر دفه که دوباره به اين نتيجه مي رسم حل کردنش سخت تر ميشه
ناراحت که هستم ولي فک نمي کنم همش به عماد برگرده ... افسرده شدم ... درد بي درمون ......
همين ديگه وقتي به پوچي برسي زندگي واست ارزش هيچي نداره ... از پوچم پوچ ترم من .......
به هارت و پورت و کل کل کردنم نيگا نکن ... اون روز بعد امتحان معادلات از پيش بچه ها که رفتم تا ساعت 1 شب تو خيابونا مي چرخيدم گريه ميکردم ... خودمم نمي دونم چمه ...
اون شب عماد بهم يه قرص خواب داد گفت اينو بخوري يه ربع بعد ميخوابي ... ولي من 1 خوردم تا 4 بيدار بودم ... کف کرده بود عماد . تازه اونجا فهميد من چقد مريضم ....
ديگه مشکلم از عماد گذشته ...احساس مي کنم افسرده شدم شديد ... هيچي واسم مهم نيست .... هيچي رو قبول ندارم ... هيچي خوشحالم نمي کنه ... هيچ اعتقادي ندارم ... هيچ هدفي ندارم .... خدا رو قبول ندارم ... ... قبلاً خفيف تر بود حداقل خدا رو قبول داشتم يه دعايي مي کردم ... فک مي کردم يکم بگذره بهتر ميشم ولي هر روز بدتر ميشه ...
چه تفاوت دارد
که در اين روز پر از غصه و غم
يک نفر ياد تويِ غمزده ي ديوانه
بکند يا نکند!
چه تفاوت دارد
که عزيز دل تو
بعد از آن روز که خورشيد گرفت
چشم زيباي خودش را
به توي نا بينا
بدهد يا ندهد!
چه تفاوت دارد
که کسي سنگ به اين پنجره ي تنهايي
ظهر يک تابستان
از سر بيکاري
بزند يا نزند!
چه تفاوت دارد
که در اين دهکده ي بي پايان
پيرمردي خسته
در غروبي دلگير
چپقي
از سر تنهايي خويش
بکشد يا نکشد!
اين قانونو رو همه نميشه پياده کرد ... رواني شدم احسان تا وقتي عماد هست خوبم نباشه سيمام قاطي مي کنه ... شنبه وقت گرفتم برم دکتر ... فکر مي کنم روز به روز داره حالم وخيم تر ميشه ... -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
