مشاعرۀ سنّتی

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]دل است اين[/FONT][FONT=&quot]... [/FONT]
[FONT=&quot]آهن قراضه نيست...دلست اين عزيز جان[/FONT]
[FONT=&quot]اي داد.....روزگار......اي داد......اي امان[/FONT][FONT=&quot]....!![/FONT]
[FONT=&quot]امشب چرا همه جا سوت و کور شد؟[/FONT]
[FONT=&quot]پس کو ستاره هاي تک و توکت، آسمان؟[/FONT]
[FONT=&quot]بانو[/FONT][FONT=&quot]..[/FONT]
[FONT=&quot]اگر که از سر تفريح بوده ايم،[/FONT]
[FONT=&quot]سرگرم بازي است عجب فکر و ذکرتان[/FONT]
[FONT=&quot]آري که ما کجا و کسي چون شما کجا[/FONT]


بیا داداشی این هم الف:gol::gol::gol:

الا اى آنكه يارانت برفت از ياد
مرا يك دم نباد ان وقت كه بى ياد تو بنشينم



حالا ميم بده!
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الا اى آنكه يارانت برفت از ياد
مرا يك دم نباد ان وقت كه بى ياد تو بنشينم



حالا ميم بده!

[FONT=&quot]من عاشقي دل خونم ، شکسته اين دلم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پناه اين دل بي آشيون باش[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]دلم تنگه ، تو با من مهربون باش[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]گل ناز ، آسمونم بي ستارست[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]مثل ابرا ، دل من پاره پارست[/FONT][FONT=&quot]


[/FONT]این هم میم بعدی ت
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]من عاشقي دل خونم ، شکسته اين دلم[/FONT]
[FONT=&quot]پناه اين دل بي آشيون باش[/FONT]

[FONT=&quot]دلم تنگه ، تو با من مهربون باش[/FONT]

[FONT=&quot]گل ناز ، آسمونم بي ستارست[/FONT]
[FONT=&quot]مثل ابرا ، دل من پاره پارست[/FONT]


این هم میم بعدی ت


تو كه آهسته ميخوانى قنوت گريه هايت را
ميان ربناى سبز دستانت دعايم كن....



من باید برم..... شما نون بده عزیز:gol:
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو كه آهسته ميخوانى قنوت گريه هايت را
ميان ربناى سبز دستانت دعايم كن....



من باید برم..... شما نون بده عزیز:gol:

[FONT=&quot]نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]و به اندازه هر روز تو عاشق باشي[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]عاشق آنکه تو را مي خواهد[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]و به لبخند تو از خويش رها مي گردد[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]و تو را دوست بدارد[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]به همان اندازه که دلت مي خواهد[/FONT]

خدا پشت و پناهت درویش
 

arsam313

عضو جدید
در مسلک عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت رو را نکشند

گر عاشق صادقی ز مردن مهراس
مردار بود هر آنکه او را نکشند
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در مسلک عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت رو را نکشند

گر عاشق صادقی ز مردن مهراس
مردار بود هر آنکه او را نکشند

[FONT=&quot]دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
[FONT=&quot]یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادمان باشد اگر خاطمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
من یک غزل بخوانم از آن عاشقانه ها

تو یک ترانه سر کنی از آن ترانه ها...........
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
 

atousa_m

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت
ز پرده‌ها به درافتاد رازهای نهانی
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
چو پیش خاطرم آید خیال صورت خوبت
ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تا به کی باید عزیزان خوار در این اجتماع
تا به کی اهل فضیلت زار در این اجتماع
نا صحا پندم مده سازش ندارد تا ابد
ار زنی گفتار با کردار در این اجتماع
 

Derakht-e-marefat

عضو جدید
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو از اول سلام ات پاسخ بدرود با خود داشت
اگر چه سحر صوت ات جذبه داوود با خود داشت
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود و لیک به خون جگر شود
 

Derakht-e-marefat

عضو جدید
تا به کی باید عزیزان خوار در این اجتماع
تا به کی اهل فضیلت زار در این اجتماع
نا صحا پندم مده سازش ندارد تا ابد
ار زنی گفتار با کردار در این اجتماع
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بكند
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
مـگــر نـه خــاك ره ايــن خـرابـه بــايــد شد
بـيـا كـه كـام بـگيـريـم از ايـن جـهـان خـراب
 

atousa_m

عضو جدید
کاربر ممتاز
مـگــر نـه خــاك ره ايــن خـرابـه بــايــد شد
بـيـا كـه كـام بـگيـريـم از ايـن جـهـان خـراب
به وقت صبح قیامت، که سر زخاک برآرم

به گفتگوی تو خیزم، به جستجوی تو باشم

حدیث روضه نگویم، گل بهشت نبویم

جمال حور نجویم، دوان به سوی تو باشم
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
من تشنهء اين هواي جان بخشم
ديـوانـه ايـن بـهــار و پــايـيــزم

تـا مرگ نيامده ست برخيـزم
در دامــن زنــدگي بــيــاويــزم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هزار قصه جانسوز اگر به شعرم آرند
اشارتی است بر این رنج بی نهایت ما
 

atousa_m

عضو جدید
کاربر ممتاز


بوي باران بهاري ، بوي نـم ، بوي گلاب

باغ زيبـــا و درختـان همه خيســند از آب



بوي عطر گل زيباي بهاري همـه جا پيچيده

رنگ سرخش چه سروري به چمن بخشيـده

هیچ یادت هست

که زمین را عطشی وحشی سوخت...؟!

برگ ها پژمردند،

تشنگی با جگر خاک چه کرد....؟!

حالیا معجزه ی باران را باور کن

و سخاوت را در چشم چمنزار ببین

و محبت را در روح نسیم...

که در این کوچه ی تنگ،

با همین دست تهی،

روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد...!
 

Derakht-e-marefat

عضو جدید
دوشــــــــينه شكســـــــــتيم به يك توبـــــــه دو صــــد جــام
امـــــروز به يك جــــــام دوصـــــــــد توبـــــه شكستــــيم
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
درآمد از در ، خندان لب و گشاده جبين ،
كـنـار من بنشست و غـبـار غم بنشاند
فشرد حافظ محبوب را به سينه خويش
دلم به سينه فرو ريخت! ‌« تا چه خواهي خواند! »
 

atousa_m

عضو جدید
کاربر ممتاز
درآمد از در ، خندان لب و گشاده جبين ،
كـنـار من بنشست و غـبـار غم بنشاند
فشرد حافظ محبوب را به سينه خويش
دلم به سينه فرو ريخت! ‌« تا چه خواهي خواند! »
دیر گاهی است در این تنهایی
رنگ خاموشی در طرح لب است
بانگی از دور مرا می خواند
لیک پاهایم در قیر شب است
رخنه ای نیست دراین تاریکی
در و دیوار به هم پیوسته
سایه ای لغزد اگر روی زمین
نقش وهمی است ز بندی رسته
نفس آدم ها
سر به سر افسرده است
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تلخ کامی دیده ام دیگر تو آزارم مکن
تا کند کام ترا در زندگی شیرین خدا
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیر گاهی است در این تنهایی
رنگ خاموشی در طرح لب است
بانگی از دور مرا می خواند
لیک پاهایم در قیر شب است
رخنه ای نیست دراین تاریکی
در و دیوار به هم پیوسته
سایه ای لغزد اگر روی زمین
نقش وهمی است ز بندی رسته
نفس آدم ها
سر به سر افسرده است


تو مست ز مهـرويي من مست مه رويت

دارد چه تفاوت ها انديشـه و انديشـــــــه


من عاقبت اين عشق جز هجرنمي بينم
من عاشق پاکي ها تو مست و گنـه پيشه


بس کن دگر اين مستي اي نوگل زيبــارو

با عشـوه گــــــري هرگز در گل نرود ريشه
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا