مشاعرۀ سنّتی

گلابتون

مدیر بازنشسته
من نه خود ميروم ، او مرا ميكشد
كاه سرگشته را كهربا ميكشد

سايه او شدم چون گريزم ازو؟
در پي اش ميروم تا كجا ميكشد.
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
احتمالا (د) افتاده.......

در من بگير بار دگر ای دم غزل
من بازگشته ام به تو ای عالم غزل

ای عالم عزيز که تقدير روزگار
چندی گرفت از تو مرا ٬ از غم غزل

حالا دوباره آمده ام با همان جنون
تا محو و گم شوم در پيچ و خم غزل
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
لاشه تن لاشه خواری بیش نیست
یک نفس با روح این تن نبود
روزگار عمر من یک شب کذشت
کز چنین رنجی مرا شیون نبود
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در شهر تو ای دوست چنین زارو غریبم
در دست تو امروز چنان موم و صبورم
دنیای عجیبی است ز آلودگی خلق
گریانم از این درد که معصوم و صبورم
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
مهرويان را يکان يکان برشمريد
باشد به غلط نام مه ما ببريد

اين انجمني که در پس پرده دريد
برديده‌ي پر آتش من در گذريد
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]دل من حالش خوشه اصلا بلد نیست بگیره[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot]ولی خیلی تنگ می شه گاهی میترسم بمیره[/FONT]
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
هزار جهد بکردم که سرعشق بپوشم ............... نبودبر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم........شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد............... دگرنصیحت مردم حکایتست به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی................. که من قرار ندارم که دیده از توبپوشم
من رمیده دلآن به که در سماع نیایم................. که گر به پای درآیم به در برند به دوشم
بیابه صلح من امروز در کنار من امشب............... کهد یده خواب نکردست ازانتظار تو دوشم
مرابه هیچ بدادی و من هنوز برآنم.................... که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت.......... که تندرست ملامت کند چو من بخروشم
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن.......... سخن چه فایده گفتن چو پندمیننیوشم
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل............... وگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

شیخ سعدی
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]مست مستم مشکن قدر خود ای پنجه غم[/FONT]
[FONT=&quot]من به میخانه ام امشب تو برو جای دگر[/FONT]
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
دگر ز منزل جانان سفر مکن درويش که سير معنوی و کنج خانقاهت بس
وگر کمين بگشايد غمی ز گوشه دل حريم درگه پير مغان پناهت بس
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]دل تنگش سر گل چیدن از این باغ نداشت[/FONT][FONT=&quot]
قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت [/FONT]
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودا زده از غصه دو نیم افتادست...
 

laleh_a

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است؟!
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]تو مثل راز بهاري و[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]من رنگ زمستانم.[/FONT]
[FONT=&quot] چگونه دل اسيرت شد قسم به شب نميدانم[/FONT][FONT=&quot].[/FONT]
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
دي از تو چنان بدم که گل از بستان
امروز چنانم و چنان‌تر ز چنان

من چون نزنم دست که پابند مني
چون پاي نکوبم که تويي دست‌زنان
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا