مشاعرۀ سنّتی

2sadaf2

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاری اندر کس نمی بینم
یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد
دوستداران را چه شد؟
 

sisah

عضو جدید
دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد

سر ما فرونیاید به کمان ابروی کس
که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد
 

ghisoo_tala

عضو جدید
راز دل با کس نگفتم چون ندارم محرمی ، هرکه را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم راز دل با آب گفتم تا نگوید با کسی ، عاقبت ورد زبان ماهی دریا شدم :gol:
 

Behrooz79

عضو جدید
راز دل با کس نگفتم چون ندارم محرمی ، هرکه را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم راز دل با آب گفتم تا نگوید با کسی ، عاقبت ورد زبان ماهی دریا شدم :gol:


ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

:razz::razz::razz:


 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم زمیخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
 

sisah

عضو جدید
مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود

به گردابی چو می‌افتادم از غم
به تدبیرش امید ساحلی بود
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
درده می لعل لاله گون صافی
بگشای زحلق شیشه خون صافی
زیرا که جزساغر می نیست ترا
یک دوست که دارد اندرون صافی
 

sina1

عضو جدید
یارب این شهر چه شهریست
که صد یوسف دل به کلافی بفروشیم و خریداری نیست
 

2sadaf2

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای پادشه خوبان
داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد
وقت است که باز آیی
 

atish_baran

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:سیه چشمی به کار عشق استاد
:gol:به من درس محبت یاد می داد
:gol:مرا از یاد برد اخر ولی من
:gol:به جز او عالمی را بردم از یاد . . .
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تا کمال علم او ظاهر شود
این همه اسرار بر صحرا نهاد
شور غوغایی برآمداز جهان
حسن او چون دست در یغما نهاد
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
دل سر گشته ما غیر تورا ذاکر نیست
 

phalagh

مدیر بازنشسته
تو مپندار که مهر از دل محزون برود/ آتش عشق به جان آمده، بيرون نشود
عشق تو هست چناني که به افسون نرود / از دو چشم من از اين پس زغمت خون نرود
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آندم که بی یاد تو بنشینم
جهان پیر است وبی بنیاد از این فرهاد کش فریاد
که کرد افسون ونیرنگش ملول از جان شیرینم
 

Behrooz79

عضو جدید
ما به فلک بوده ایم، یار ملک بوده ایم
باز همان جا رویم جمله، که آن شهر ماست


تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود

:gol::gol::gol:
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
دو هفته می گذرد کان مه دو هفته ندیدم
به جان رسیدم از آن تا به خدمتش نرسیدم
.
قسم به روی تو گویم از آن زمان که برفتی
که هیچ روی ندیدم که روی در نکشیدم
.
.
مرا رواست که دعوی کنم به صدق ارادت
که هیچ در همه عالم به دوست بر نگزیدم
:gol:
 

محسن2115

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا عهدي با جانان كه تا جان در بدن دارم هوادارن كويش را چو جان خويشتن دارم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا