بسکه سودای سر زلف تو پختم بخیالاز درون سوزناک و چشم تر
نیمهای در آتشم نیمی در آب
هر که بازآید ز در پندارم اوست
تشنه مسکین آب پندارد سراب
(سلام،مشاعرتون بر چه اساسیه؟؟)
بسکه سودای سر زلف تو پختم بخیال
عاقبت چون سر زلف تو شدم شیدایی
یکی جواب شماو یکی جواب راسل
تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدسیار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت
در نمیگیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست
خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت
(اونجوری هم در نظر گرفتم ولی نشد،برای شعر من باید الف میدادید)
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |