مشاعرۀ سنّتی

ahmadesalehi

عضو جدید
خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان/باید از جان گذرد هرکه شود عاشقشان/روز اول که سرشتند ز گل پیکرشان/سنگی اندر گلشان بود همان شد دلشان
 

ahmadesalehi

عضو جدید
مرو، مرو، چه سبب زود زود مي‌بروي؟
بگو، بگو، که چرا دير دير مي‌آيي؟

نفس، نفس، زده‌ام ناله‌ها ز فرقت تو
زمان، زمان، شده‌ام بي‌رخ تو سودايي

مجو، مجو، پس از اين، زينهار، راه جفا
مکن، مکن، که کَشَد کار ما به رسوايي
از هستی خویش تا پشیمان نشوی /سر حلقه ی عارفان و مستان نشوی /تا در نظر نگردی کافر /در مذهب عاشقان مسلمان نشوی:gol:
 

ahmadesalehi

عضو جدید
از هستی خویش تا پشیمان نشوی /سر حلقه ی عارفان و مستان نشوی /تا در نظر نگردی کافر /در مذهب عاشقان مسلمان نشوی
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
از هستی خویش تا پشیمان نشوی /سر حلقه ی عارفان و مستان نشوی /تا در نظر نگردی کافر /در مذهب عاشقان مسلمان نشوی:gol:
يک لحظه و يک ساعت دست از تو نمي‌دارم
زيرا که تويي کارم، زيرا که تويي بارم

از قند تو مي‌ نوشم، با پند تو مي‌کوشم
من صيد جگرخسته، تو شير جگرخوارم

جان من و جان تو، گويي که يکي بوده‌ است
سوگند بدين يک جان، کز غير تو بي‌زارم!

(ناز نفست لوتي!) :gol:
 

ahmadesalehi

عضو جدید
يک لحظه و يک ساعت دست از تو نمي‌دارم
زيرا که تويي کارم، زيرا که تويي بارم

از قند تو مي‌ نوشم، با پند تو مي‌کوشم
من صيد جگرخسته، تو شير جگرخوارم

جان من و جان تو، گويي که يکي بوده‌ است
سوگند بدين يک جان، کز غير تو بي‌زارم!

(ناز نفست لوتي!) :gol:
می ایم و با دلی سیه می ایم /سرگشته و افتاده زه ره می ایم /ای پاک! ز الودگیم پاکی ده! / کالوده به انواع گنه می ایم.:gol:
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
می ایم و با دلی سیه می ایم /سرگشته و افتاده زه ره می ایم /ای پاک! ز الودگیم پاکی ده! / کالوده به انواع گنه می ایم.:gol:
مرا در منزل جانان، چه امن عيش چون هردم
جرس فرياد بر مي‌دارد که بربنديد محمل‌ها!
:gol:
 

sisah

عضو جدید
مرا به صورت شاهد نظر حلال بود
که هرچه می‌نگرم شاهدست در نظرم
دو چشم در سر هرکس نهاده‌اند ولی
تو نقش بینی و من نقشبند می‌نگرم
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مرا امید وصال تو زنده میدارد
و گر نه هر دمم از هجر تست بیم هلاک
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
دگرباره بشوريدم، بدان سانم، به‌جان تو
که هربندي که بربندي، بدرّانم، به‌جان تو

من آن ديوانه‌ي بندم که ديوان را همي بندم
زبان مرغ مي‌دانم، سليمانم،‌ به جان تو!
:gol:
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ولی تو تا لب معشوق و جام می خواهی
طمع مدار که کار دگر توانی کرد
دلا ز نور هدایت گر آگهی یابی
چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد.
دگرباره بشوريدم، بدان سانم، به‌جان تو
که هربندي که بربندي، بدرّانم، به‌جان تو

من آن ديوانه‌ي بندم که ديوان را همي بندم
زبان مرغ مي‌دانم، سليمانم،‌ به جان تو!
:gol:
http://www.www.iran-eng.ir/member.php?u=17974
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ور نهد در ره ما خار ملامت زاهد
از گلستانش به زندان مکافات بریم
من آن نگین سلیمان بهیچ نستانم
که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد
روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد.
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مپرس از کفر و ايمان بي‌دلي را
که هم کفر و ايمانش تو باشي

مشو پنهان از آن عاشق، که پيوست
همه پيدا و پنهانش تو باشي
عراقي
:gol:

(دوست عزيزم! از صبح فعال شدن امتيازم شدم،‌ از دوباره محو شد. ببخشا!)
یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح آن دهد که چه گفت و چها شنید
اینش سزا نبود دل حقگزار من
کز غمگسار خود سخن ناسزا شنید.
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دلا دلالت خیرت کنم براه نجات
مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش
شبی دل را بتاریکی ز زلفت باز می جستم
رخت میدیدم و جامی هلالی باز می خوردم
کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
 

ahmadesalehi

عضو جدید
دگرباره بشوريدم، بدان سانم، به‌جان تو
که هربندي که بربندي، بدرّانم، به‌جان تو

من آن ديوانه‌ي بندم که ديوان را همي بندم
زبان مرغ مي‌دانم، سليمانم،‌ به جان تو!
:gol:
وفا نکردی و کردم جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم بریدی و نبریدم
اگر ز خلق ملامت وگر ز کرده ملامت
کشیدم از تو کشیدم شنیدم از تو شنیدم
مرا نصیب غم امد ز شادی همه عالم
چرا که از همه عالم محبت تو گزیدم:gol:
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا