phalagh
مدیر بازنشسته
تقصیر من نیست.خانم فلق ، چه شعرايی نوشتين
دلمون گرفت
تقصیر شاعره...
تقصیر من نیست.خانم فلق ، چه شعرايی نوشتين
دلمون گرفت
تو بسي سمن بران را به کنار در گرفتي
نفسي کنار بگشا بنگر کنار ديگر
خنک آن قمار بازي که بباخت آنچه بودش
بنماند هيچش الا هوس قمار دیگر
روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
می به خمخانه بجوش آمد و میباید خواست
باده نوشی که در او روی و ریایی نبود
بهتر از زهد فروشی که در او روی و ریاست
داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو
کز باغ جهان لالهعذاران همه رفتند
یک بار بی خبر به شبستان من درآ
چون بوی گل، نهفته به این انجمن درآ
از دوریت چو شام غریبان گرفتهایم
از در گشادهروی چو صبح وطن درآ
ناگهاندوش آنچه برفت در ميان تو و من
نتوان نوشتن و نه بتوان گفتن
روزي که سفر کنم از اين کهنه وطن
افسانه کند از آن شکنهاي کفن!
(دوست خوبم! ببخشا که امتيازهايم براي شعر زيبايت غيرفعال است)
بعضي به صفات حيدر کرارنددنیا چو حباب است ولیکن چه حباب؟
نه بر سر آب بلکه بر روی سراب!
آن هم چه سرابی که ببینند به خواب!
آن خواب چه خواب خواب بد مست خراب!
در پرده اسرار کسی را ره نیست
زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست
جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست
می خور که چنین فسانهها کوته نیست
اگر برخیزد از دستم که با دلدار بنشینم
ز جام وصل می نوشم ز باغ عیش گل چینم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |