جبر و اختیار

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
جبر و اختیار: جبر و اختیار این دو گاهی زندگی انسان را به مرز دیوانگی میکشانند اگر نتوانیم ان ها را بشناسیم و در زندگی خود درک کنیم بعضی ا وقات اتفاقاتی در زندگی هرکدام از ما رخ میدهد که اگر دلیل قانع کننده ای برای این دو نداشته باشیم میگوییم حکمت در این کار بوده است اما نمیگوییم مثلا جبر زمانه این بود یا اختیار ما روی این مسیله کم بود شما در روز که در سطح شهر مشغول به فعالیت ها و کارهای روزمره خود هستید صحنه هایی را میبینید که گاه شما را شاد و گاهی غمگین و سخت متاثر میسازد به طور مثال: کودکی که در گوشه خیابان مشغول درس خواندن پای ترازو یا بساط خود است و یا جلوی درب رستوران یا کافه ای به خوردن بقیه مردم نگاه میکند اگر شما که درون رستورانی با جمع دوستان یا خانواده نشسته باشید مشغول خوردن و در حال خوش گذشتن بهتون باشه با دیدن چهره یک دختر یا پسر بچه 6 یا 7 ساله که داره به شماها نگاه میکنه و از حالتش معلوم چیز درست و حسابی نمیخوره ممکن یک لحظه شما رو متاثر کنه و تا چند روز حتی ناراحت باشید ممکن همون شب برای اون بچه غذا هم خریده باشیدو در کنار خودتون بهش جا داده باشید ولی میدونید که برای اون همون یک شب و غیر او اون خیلی های دیگه با وضع های بدتر هستن ولی ناراحتی شما مسلما هیچ تاثیری در زندگی این افراد نداره بعضی ها که این مسایل رو میبینن میگن پس اگر خدایی هست عادل نیست چون اگر عادل میبود باید شرایط مساوی زندگی برای تمام بنده هاش بوجود میاورد ولی تاحالا فکر کردین که این جبر خداست با همون صحنه که گفتم ممکن برای اون بچه دو حالت پیش بیاد 1:سعی در بهبود زندگیش کنه تلاشش رو زیاد کنه تا در اخر به موفقیت برسه هیچ چیز غیر ممکن نیست 2:ممکن اون بچه به فرد مخربی در ایندش تبدیل بشه و بگه من در بچگیم شرایط خوبی نداشتم بخاطر همین الان دزد یا و....... شدم حالا میرسیم به اختیار اون فرد میتونسته یکی از دو حالت بالا رو ادامه بده پس اختیارش رو داشته در ابتدا جبر زندگی اون رو به اون شکل در اورده بوده ولی بعدش اختیار خودش بوده پس اینجا نمیتونیم بگیم دنیا بر پایه نامساوات که اد اره میشه حالا همون مسیله ممکن با دیدنش در یک فرد دیگه که مثلا شاید خود شما باشید نتایج مختلفی داشته باشه 1:شما با دیدن زندگی های بدتر از خودتون به زندگیتون امیدوار شید و سعی در بهتر کردن زندگی خودتون و شاید حتی زندگی دیگران داشته باشید شاید روزی حکومت کشوری رو بدست گرفتید که با یاد اوردن اون صحنه تصمیم بگیرید زندگی مردم کشورتون رو بهتر کنید و ملتی در کمال اسایش داشته باشید و....... 2:ممکن شما با دیدن اون صحنه اززندگی ناامید بشید و حتی تا مرز خودکشی هم پیش برید حالا این 2 حالت هم اختیار زندگی شماست ببینین اگه به هر پدیده یا اتفاقی در زندگی خودتون به این شکل نگاه کنید هیچوقت نا امید نمیشین و مشکلاتتون اسون تر از گذشته حل میشه حداقلش اینه که من تجربه کردم این طرز فکر رو در زندگیم و نتایج مثبتی ازش گرفتم ولی بعضی اوقات همین جبر خیلی گیج کننده هست مثلا در داستان خضر و موسی اون صحنه ای که خضر پسر بچه ای رو میکشه تا در ایندش قرار بوده یک قاتل بشه به نظر من این جبر خیلی عجیبیه اخه تا اون زمان اون فرد هنوز شخص کاملی نشده بوده پس میتونیم نتیجه بگیریم که شاید برخی از حوادث در زندگی ما تعیین شدست ولی باز این نتیجه نتیجه دیگه ای رو در زندگی ما داره و اونم این که اگه مثلا قرار بوده اون پسر در اینده قاتل شه پس 1:هدف از افرینشش چی بوده 2:اگه قرر بود که قاتل شه چرا زودتر از موعدش به دستور خدا کشته شد 3:اگه قرار باشه کارای بد هر شخصی از پیش تعیین شده باشه پس دیگه گناهی هم در عالم وجود نداره چون از پیش تعیین شده بوده دیگه پس جبر اجباری بوده و دست اختیار شخص هم نیست و نتیجتا گناهی هم از لحاظ نه دین و نه انسانیت نداره چون خالقش این طور مقدر کرده بوده و بعد اینکه بهشت و جهنمی هم در کار نیست پیامبر محمد گفتن: برای بقا خلق شده اید نه نابودی و فنا خوب حالا بعد از دوران جنینی وارد این دنیا شدیم اگه این دنیا تکامل پیدا کنیم به نظر من در جهان بعدی هم که بیشک منتظر ماست به راحتی زندگی میکنیم در غیر این صورت چون درک صحیحی از دنیای قبلیمون نداشتیم در دنیای بعد هم در اسایش نخواهیم بود مثل این میمونه که کسی ندونه معادله چیه بعد بهش معادله درجه 3بدن بگن حلش کن وقتی مفاهیم اولیه یک چیزو نمیدونیم چطور ثانویه رو باید درک و حل کنیم بیشک قادر به انجامش نخواهیم بود و یا در اخر سختی شاید موفق به انجام این کار شدیم نویسنده:خودم
 

yasin_d

عضو جدید
کاربر ممتاز
عالی بود
یاد این شعر افتادم:


من اگه خدا بودم
شهر بم هرگز نمي لرزيد
نيمه شب اون غنچه نوزاد
از نگاه مرگ نمي ترسيد

من اگه خدا بودم
مادراي دجله خونين نمي مردن
ازفرات سرخ آلوده
نوعروسا ماهي
مرده نمي خوردن
من اگه خدا بودم دختراي اورشليم و غزه و صيدا
جاي حكم تير و نارنجك ترانه مي نوشتن روي ديوارا

هر كسي جاي خدا بود
شاهد اين روزگار و اين زمين زار
دست كم معجزه اي مي كرد
براي بچه هاي بي كس و بيمار

اگه كفره كلام من ، يكي حرفي بگه بهتر
وگرنه در بازي واژه ، نمي بازم من كافر
صداي زنگ بيرحمي
سر هر كوچه و برزن
به گريه مي رسه از درد
دل سنگ و دل آهن

اگه ديوار كجيها
رفته بالا تا ثريا
دست معمار خدا بود
خشت اول من و ما

چه عيبي داشت اگه فرد ا
جهان بهتر از اين مي شد
خدا مي رفت و يك مادر
پرستار زمين ميشد

گه كفره كلام من ، يكي حرفي بگه بهتر
وگرنه در بازي واژه ، نمي بازم من كافر
صداي زنگ بيرحمي
سر هر كوچه و برزن
به گريه مي رسه از درد
دل سنگ و دل آهن

من اگه خدا بودم
شهر بم هرگز نمي لرزيد

صدا : ابي
کلام : زويا زاکاريان

البته نمی دونم شاید ما در مقامی نیستیم که این چیز ها رو تشخیص بدیم اگه کسی می دونه بگه:
 

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام

سلام

مرسی همشهری اگه ما فکر میتونیم به هر نتیجه درستی که میخوایم برسیم فقط یکم فکر ادمو از پایین کوه میرسونه رو قلش موفق باشید
 

mil@d

عضو جدید
کاربر ممتاز
انسان و اختیار

انسان و اختیار


انسان و اختیار‎


فعلی كه انسان انجام می‌دهد یكی‎ ‎از پدیده‌های جهان آفرینش است و پیدایش آن مانند سایر پدیده‌های ‏جهان بستگی كامل به‏‎ ‎علت دارد و نظر به اینكه انسان جزء جهان آفرینش و ارتباط وجودی با اجزای دیگر ‏جهان‎ ‎دارد، اجزای دیگر را در فعل وی بی اثر نمی‌توان دانست؛ مثلاً لقمه نانی كه انسان می‌خورد، برای ‏انجام این فعل چنانكه وسایل دست و پا و دهان و علم و قدرت و اراده‎ ‎لازم است، وجود نان در خارج و در ‏دسترس بودن و مانع نداشتن و شرایط دیگر زمانی و‏‎ ‎مكانی برای انجام عمل لازم است كه با نبودن یكی از ‏آنها فعل غیر مقدور است و با‎ ‎تحقق همه آنها (تحقق علت تامه) تحقق فعل ضروری است.‏‎
و چنانكه گذشت ضروری بودن‏‎ ‎فعل نسبت به مجموع اجزای علت تامه منافات با این ندارد كه نسبت فعل ‏انسان كه یكی از‏‎ ‎اجزای علت تامه است نسبت امكان باشد‏‎.
انسان امكان یعنی اختیار فعل را دارد و‏‎ ‎ضروری بودن نسبت فعل به مجموع اجزای علت موجب ضروری بودن ‏نسبت فعل به برخی از اجزای‎ ‎آن كه انسان است نمی‌باشد‎.
درك ساده و بی آلایش انسان نیز این نظر را تأیید می‌كند؛ زیرا ما می‌بینیم مردم با نهاد خدادادی خود میان ‏امثال خوردن و نوشیدن و رفتن‎ ‎و آمدن و میان صحت و مرض و بزرگی و كوچكی، بلندی قامت، فرق ‏می‌گذارند و قسم اول‎ ‎را كه با خواست و اراده انسان ارتباط مستقیم دارد در اختیار شخص می‌دانند و مورد‎ ‎امر و نهی و ستایش و نكوهش قرار می‌دهند برخلاف قسم دوم كه در آنها تكلیفی متوجه‏‎ ‎انسان نیست.‏‎
در صدر اسلام میان اهل سنّت در خصوص افعال انسان، دو مذهب مشهور‏‎ ‎بود؛ گروهی از این روی كه ‏افعال انسان متعلق اراده غیر قابل تخلف خداست، انسان را‏‎ ‎در افعال خود مجبور می‌دانستند! و ارزش برای ‏اختیار و اراده انسان نمی‌دیدند و‎ ‎گروهی انسان را در فعل خود مستقل می‌دانستند و دیگر متعلق اراده ‏خدایی ندیده از حكم‏‎ ‎‏“قدر”‏‎ ‎خارج می‌شمردند‎.
ولی به حسب‏‎ ‎تعلیم اهل بیت كه با ظاهر تعلیم قرآن مطابقت دارد، انسان در فعل خود مختار است ولی‎ ‎مستقل نیست، بلكه خدای متعال از راه اختیار، فعل را خواسته است و به حسب تعبیر‏‎ ‎سابق ما: خدای ‏متعال از راه مجموع اجزای علت تامه كه یكی از آنها اراده و اختیار‏‎ ‎انسان می‌باشد، فعل را خواسته و ‏ضرورت داده است و در نتیجه اینگونه خواست خدایی فعل‏‎ ‎ضروری و انسان نیز در آن مختار می‌باشد؛ یعنی ‏فعل نسبت به مجموع اجزای علت خود،‏‎ ‎ضروری و نسبت به یكی از اجزأ كه انسان باشد، اختیاری و ممكن ‏است.‏‎

امام ششم علیه السلام‎‏ می‌فرماید ‏‎:‎‏”نه جبر است و نه تفویض بلكه امری است میان دو‏‎ ‎امر‎ “.‎‏(1)‏‎
‏1- بحار، ج 3، ص 5 و از امام ششم(ع ) از یزید شامى از امام هشتم (ع ) و امام پنجم و ششم (ع ) فرمودند: "خدا ‏به آفرینش خود مهربانتر از آن است كه آنان را به گناه اجبار‎ ‎كند و پس از آن عذاب كند. و خدا عزیزتر از آن است ‏كه امرى را بخواهد ونشود"، بحار، ج 3، ص 6‏‎
و باز امام ششم مى فرماید: "خدا اكرم از آن است كه مردم را به چیزى كه قدرت ندارند تكلیف كند و‎ ‎اعز از آن ‏است كه در ملك او امرى بوجود آید كه وى نمى خواهد‎ ‎‏" بحار، ج 3، ص 15 اشاره به دو مذهب جبر و تفویض ا‏‎
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
اختيار؟؟؟!!!

اختيار؟؟؟!!!

من تا حالا خودم خيلي به اين سوال جواب دادم خيلي ها اين سوال رو ازم پرسدن منم يه جوابي كه تو كتاب درسي خوندم رو دادم شايد اون توجيه بشه ولي خودم هيچوقت توجيه نشدم ببنيد من نماز و روزه و همه چيم به جاشه ولي يه چيزي رو نمي فهمم چرا ميگن انسان مختاره مي دونم ين يه كفره دارم ميگم ولي نمي فهمم به خدا آخه تو بدبختي مردم فلسطين چه اختياري هست؟؟؟تو زلزله ي بم چه اختياري بود؟؟؟اصلا چرا دور همين رودبار كه تو استان ماست؟؟؟ببينيد من الان مي خوام برم بيرون خب اگه 10 بارم تصميمم رو بگيرم كه برم ولي آخرش نرم بازم خدا مي دونسته از قبل حالا بعد از 2 ساعت يهو پا ميشم مي رم بيرون ولي بازم خدا مي دونسته مي دونم خدا عالم به همه چيزه ولي آخه اگه از قبل لحظه به لحظه ي حركات من تو اين تصميم گيري از قبل تعيين شده و قابل پيش بينيه ديگه اختيار چيه؟؟؟يه بار تو يه تاپيك كامران بود كه يكي از اختيار گفت من مثال ابوعلي سينا رو واسش زدم و يه داستان گفتم(كه يه نفر ميره دزدي صاحب باغ ميگه چرا اينكارو مي كني ميگه مجبورم اختيار ندارم اونم يه چوب بر ميداره و اونو مي زنه و وقتي دزد مي پرسه چرا مي زني ميگه مجبورم اختياري ندارم!!!)ولي مگه غير اينه كه همه ي اينا از قبل تعيين شده پس نقش من تو سرنوشتم چيه؟؟؟يكي منو روشن كنه كه چند روزه خيلي سرم به ايم مسئله گرمه از فكر كردن بهش خسته شدم وقتي به جوابي نمي رسم من قبلا اين مثال ابوعلي سينا رو زدم تا شايد اون طرف مقابل با اين مثال توجيه بشه ولي من نميشم نمي دونم چرا

فلق جان اگه آيه اي حديثي تفسيري چيزي داري خواهش مي كنم بگو خيلي مهمه واسم
 

mohammad3947

عضو جدید
دلت خوشه ها. میخوای بهت بگن مرتد ؟؟؟؟؟
میدونی حکم مرتد چیه؟؟؟
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرتد چيه محمد جان من كه گفتم من عاشق دين و خدام هستم فقط از فلق كه مدير تالار قرآن و اسلامه خواستم يه آيه تو زمينه ي اختيار به من بگه همين حالا من شايد غروب يه كم دلم از يه جايي پر بود يه كم بد حرف زدم ولي حرفم چيز ديگس ببين راستشو بگم من نمازمو مي خونم روزمم مي گيرم ولي راستشو بخواين قرآن رو جز ماه رمضونا نمي خونم اون زمانا هم فقط متن عربيش رو مي خونم و معنيش رو نمي خونم
حالا نمي دونم برداشت شما از اين تاپيك چي بوده من فقط از اين زندگي خسته شدم همين
 

phalagh

مدیر بازنشسته
جالبه یه چند ساعتی هست این تاپیکو میبینم اما واردش نشدم.حالا همینطوری گفتم بیام ببینم چیه.مطلبو که میخونم میبینم آخرش منو مخاطب قرار داده.راستش خندم گرفت.
خوب اخه افشین جان حداقل تو همون تالار اسلام وقران میزاشتیش که من ببینمش.
در مورد جواب هم چشم حتما...
فقط یه فرصتی بهم بده که مطالبی که دارم رو یه مرور کنم بعد بزارمش.چون باید از مطالبی که میزارم مطمئن باشم.
البته یه کتاب هست که من نخوندمش اما نویسندشو فوق العاده قبول دارم
جبر و اختیار علامه محمد تقی جعفری
و اما آقا محمد دلیل نمیشه کسی که براش سوال پیش میاد مرتد باشه.
اتفاقا خیلی خوبه که برات سول پیش بیاد بعد بری دنبال جواب بگردی تا به یقین برسی. اون وقت مطمئنا اعتقاداتارزش واقعی خودشو داره.
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسي از لطفت منم حرف تورو مي زنم ميگم قبولش دارم ولي مي خوام اعتقادم محكم و با دليل باشه تا اگه كسي ازم پرسيد با دليل بهش بيان كنم مرسي دنبال اون كتاب هم كه گفتي حتما ميرم
 

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرتد چيه محمد جان من كه گفتم من عاشق دين و خدام هستم فقط از فلق كه مدير تالار قرآن و اسلامه خواستم يه آيه تو زمينه ي اختيار به من بگه همين حالا من شايد غروب يه كم دلم از يه جايي پر بود يه كم بد حرف زدم ولي حرفم چيز ديگس ببين راستشو بگم من نمازمو مي خونم روزمم مي گيرم ولي راستشو بخواين قرآن رو جز ماه رمضونا نمي خونم اون زمانا هم فقط متن عربيش رو مي خونم و معنيش رو نمي خونم
حالا نمي دونم برداشت شما از اين تاپيك چي بوده من فقط از اين زندگي خسته شدم همين



سلام مشورت کردن خوبه
ولی چرا راه دور میری
کافیه خودت قران و باز کنی و از خدا بخوای جوابشو بهت بده
خیلی زود جوابتو میگیری
من امتحان کردم
 

mmbidhendi

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام . من خیلی با احادیث آشنایی ندارم ، اما در مورد جبر و اختیار من هم مشکل داشتم ، یک استادی داشتیم روحانی ، اتفاقاً حجت السلام روحانی هم نامشون بود :) از ایشون پرسیدم ما مگر مختار نیستیم به انجام اعمال ؟ گفت چرا ، گفتم پس خداوند هم میداند که اختیاری که میگیریم چیه ، گفت چرا میدونه ، گفتم پس جبر خداوند هستش که ما اختیاری داریم که در نهایت اون میدونه نتیجش چیه ، گفت درسته ، ولی به این نکته توجه کن که جبر خداوند رو نمیشه با جبر انسانی یکی دونست ، شما مختارید کاری رو انجام بدید ، و این برای ما نهان هستش ولی برای خالق ما که دلیلی نیست نهان باشه ، اون به ما اختیار میده چون ازروح خودش به ما داده و نگاه میکنه ما با روحش چه میکنیم چه بسا خداوندی که با جبر خودش اختیار ما رو طوری رقم میزنه که ما بهتر بشیم و این خواست خداونده . گفتم میشه مثالی بزنید ؟ گفت چرا که نه ، ابلیس را هم خدا آفرید و میدانست که سجده نخواهد کرد ولی این تصمیم خداوند نبود ، تصمیم خودش بود . ابلیس مختار بود سجده کند یا نکند . خداوند به جبرش میدانست ابلیس سجده نمیکند ولی فرصت اختیار را به او داد و این از کرامت اوست .
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخه ببين هر چيزي يه علمي مي خواد فهم معاني مهم نيست مهم تفسير اوناست كه به علمش نياز داره
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عزیزم ما مختاریم حتی سرنوشتمون رو تغییر بدیم
گفتن خداوند عالم بینهایت هستش قبول
اما ما حتی میتونیم سرنوشتمون رو تغییر بدیم، این یعنی چی ؟
اگه خدا میدونسته ما اینجا سرنوشتمون رو تغییر میدیم اینکه نشد تغییر سرنوشت
نه بابا این همون اولی شد و ما تغییری ندادیم
اما ما حتی ثانیه ها رو هم خودمون واسه خودمون تعریف میکنیم، اگه دیده باشین من یه جا نوشتم از اینکه بگین اینی که پیش اومده به صلاحه اگه پیش بیا به صلاحه متنفرم، آخه من به این موضوع اعتقاد دارم، حتی چیزی رو هم که به صلاحمون هستش، خودمون میتونیم واسه خودمون تعریف کنیم

من میگم حتی ثانیه ها رو هم خودمون واسه خودمون تعریف میکنیم، فکر نکنین خدا نمیدونه، خدا میدونه خوبم میدونه
شما بازه های زمانی زیادی دارین، آخه ثانیه ها رو خودتون انتخاب میکنین، از انتخاب هر ثانیه مسیرهای متفاوتی پیشتون میاد و ثانیه های دیگه، خدا اونا رو تنظیم کرده، انتخاب با شما
ثانیه ها رو خدا آفریده
زندگی کردن و خلق ثانیه ها با شما

( فکر کنم اخراج شم با این تعریف!!! )
 

phalagh

مدیر بازنشسته
عزیزم ما مختاریم حتی سرنوشتمون رو تغییر بدیم
گفتن خداوند عالم بینهایت هستش قبول
اما ما حتی میتونیم سرنوشتمون رو تغییر بدیم، این یعنی چی ؟
اگه خدا میدونسته ما اینجا سرنوشتمون رو تغییر میدیم اینکه نشد تغییر سرنوشت
نه بابا این همون اولی شد و ما تغییری ندادیم
اما ما حتی ثانیه ها رو هم خودمون واسه خودمون تعریف میکنیم، اگه دیده باشین من یه جا نوشتم از اینکه بگین اینی که پیش اومده به صلاحه اگه پیش بیا به صلاحه متنفرم، آخه من به این موضوع اعتقاد دارم، حتی چیزی رو هم که به صلاحمون هستش، خودمون میتونیم واسه خودمون تعریف کنیم

من میگم حتی ثانیه ها رو هم خودمون واسه خودمون تعریف میکنیم، فکر نکنین خدا نمیدونه، خدا میدونه خوبم میدونه
شما بازه های زمانی زیادی دارین، آخه ثانیه ها رو خودتون انتخاب میکنین، از انتخاب هر ثانیه مسیرهای متفاوتی پیشتون میاد و ثانیه های دیگه، خدا اونا رو تنظیم کرده، انتخاب با شما
ثانیه ها رو خدا آفریده
زندگی کردن و خلق ثانیه ها با شما

( فکر کنم اخراج شم با این تعریف!!! )
اینکه میگن خدا سرنوشت انسان رو از اول تعیین کرده یعنی اینکه خدا از اول انسان رو مختار و آزاد آفریده.خواست خداوند این بوده که سرنوشت تو بدست خودت تعیین بشه و کارهات با انتخاب و تصمیم خودت انجام بشه.خداوند زندگی تو رو اینطوری تعیین کرده که تو با انتخاب خودت راهتو انتخاب کنی.سرنوشت تو این بوده که تو با اختیار خودت چیزی رو بپذیری یا نپذیری.و درسته که خدا از اول همه چیز رو میدونسته و همون رو تعیین کرده اما این یعنی خداوند از اول میدونسته که تو با اختیار خودت اون عمل رو انتخاب یا ترک میکنی و با اختیار خودت اون کار رو انجام میدی.
به عبارت دیگه همونطور که اصل وجود انسان و اصل کار و تلاش تو مورد اراده خدا و تابع خواست اوست، یعنی خدا تو را آفریده و به تو نیروی فعالیت داده، از طرفی هم مختار بودن انسان مورد اراده خداست یعنی خداوند از اول انسان رو جوری آفریده که کاراش رو با اراده خودش انجام بده.
 

صياد

عضو جدید
سلام ..
من مدتها درگير اين سئوال بودم ولي آخرش اينجوري واسه خودم حلش كردم :
سياه چاله يه واقعيت علميه ولي تعريفش قوانين فيزيك رو نقض ميكنه: جرم بينهايت در حجم صفر!
من فكر ميكنم نتيجه استنتاجهاي ما از يه علمي نشات ميگيره كه جهان شمول نيست بنابراين قادر به حل مسئله نيستيم ... از نظر من بينهايت عامل در سرنوشت ما دخيله كه يكي از اونها ماه تولد هستش ...شايد 80 درصد مطالب طالع بيني در مورد متولدين يك ماه خاص درست در مياد و اين ريشه در واقعيتي داره كه ما هيچي ازش نميدونيم .... شايد خداوند صلاح ندونسته علمي فراتر از اون چيزي كه به ما داده در اختيارمون بذاره تا مسائل رو تحليل كنيم :smile:
 

asiabadboy

عضو فعال
کاربر ممتاز
سلام ....:smile:
تنها سالی که من از درس معارف لذت بردم سال سوم و چهارم دبیرستان بود که یه دبیر معارف باحال و به روز ( upgrade شده ) داشتیم که خیلی خوب تونسته بود با بچه ها ارتباط برقرار کنه و تدریسش هم عالی بود ....
رسید به مبحث قضا و قدر....
کلی صحبت کرد و یه مثال زد ....
گفت ....فرض کنید توی یه اتاقید و یه سینی بزرگ از انواع میوه ها جلوی چشمتونه ....
خدا به شما میگه .... شما مجبورید یه میوه از سینی بردارید ولی انتخاب نوع میوه با خودتون ....
این میشه بحث جبر و اختیار ....
ما ابتدا فکر می کنیم و بعد با اختیار خودمون یه میوه رو از بین میوه های دیگه بر می داریم .....
خدا هیچ جبری واسیه برداشتن میوه مورد نظر واسیه شما اعمال نمی کنه و شما با اختیار کامل میوه رو برداشتید ....
نکته اینجاست ....چون خدا از اینده باخبره ....میدونه که شما با اختیار خودت چی رو انتخاب می کنی ....
و بر اساس همین علم به اینده و دونستن انتخابات شما ....زندگی شمارو از ابتدا تا انتها می سازه ....
....
 

phalagh

مدیر بازنشسته
این که گویی این کنم یا آن کنم
این دلیل اختیار است ای صنم
این که مدام تو زندگی برا خودمون برنامه ریزی میکنیم که چه کاری کنیم و چه کاری نکنیم این یعنی که ما اختیار داریم دیگه.
این که از انجام بعضی کارا خجلت زده میشیم دلیل اختیاره چون اگه مختار نبودیم دلیلی برای خجالت وجود نداشت.
این که برای بعضی کارا سرزنش میشیم و برای برخی تشویق یعنی مختاریم.
فکر میکنید چرا مقام انسان از فرشته ها بالاتره. چون انسان در انجام اعمالش مختاره اما فرشته ها به صورت ذاتی و جبری توانایی انجام اعمال بد رو ندارن.
 

soqrat

عضو جدید
توي ذهن و سوال طراح بحث چند چيز خلط شده، براي همين به اين مشکل برخورده: جبرکلي و جبر جزئي، اراده طولي يا عرضي خدا و انسان...
منتها توضيحاتش خيلي مفصله. بعدشم اصلا نميدونم به اينجا سر ميزنه ديگه يا نه
 

phalagh

مدیر بازنشسته
توي ذهن و سوال طراح بحث چند چيز خلط شده، براي همين به اين مشکل برخورده: جبرکلي و جبر جزئي، اراده طولي يا عرضي خدا و انسان...
منتها توضيحاتش خيلي مفصله. بعدشم اصلا نميدونم به اينجا سر ميزنه ديگه يا نه
آره میاد.
تاپیکو همین دیشب گذاشته.
درضمن حتی اگه سر نزنه بحث خوبیه.سوال خیلیاست.میتونه ادامه پیدا کنه.و برا ما هم مفید باشه.
پس شما توضیحاتتون رو بزارید.
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام . من خیلی با احادیث آشنایی ندارم ، اما در مورد جبر و اختیار من هم مشکل داشتم ، یک استادی داشتیم روحانی ، اتفاقاً حجت السلام روحانی هم نامشون بود :) از ایشون پرسیدم ما مگر مختار نیستیم به انجام اعمال ؟ گفت چرا ، گفتم پس خداوند هم میداند که اختیاری که میگیریم چیه ، گفت چرا میدونه ، گفتم پس جبر خداوند هستش که ما اختیاری داریم که در نهایت اون میدونه نتیجش چیه ، گفت درسته ، ولی به این نکته توجه کن که جبر خداوند رو نمیشه با جبر انسانی یکی دونست ، شما مختارید کاری رو انجام بدید ، و این برای ما نهان هستش ولی برای خالق ما که دلیلی نیست نهان باشه ، اون به ما اختیار میده چون ازروح خودش به ما داده و نگاه میکنه ما با روحش چه میکنیم چه بسا خداوندی که با جبر خودش اختیار ما رو طوری رقم میزنه که ما بهتر بشیم و این خواست خداونده . گفتم میشه مثالی بزنید ؟ گفت چرا که نه ، ابلیس را هم خدا آفرید و میدانست که سجده نخواهد کرد ولی این تصمیم خداوند نبود ، تصمیم خودش بود . ابلیس مختار بود سجده کند یا نکند . خداوند به جبرش میدانست ابلیس سجده نمیکند ولی فرصت اختیار را به او داد و این از کرامت اوست .
چقدر این جواب برام قشنگ بود.
حسابی به دلم نشست.
دوباره خوندمش ""دیدم چقدر قشنگ و ساده و کامل توضیح داده شده
جواب کاملی بود.
به نظر من بهترین جوابی بود که میشد به افشین داد.
به نظر من افشین"این جواب تا حد زیادی از جواب سوال تو رو داده
یعنی برات کامل بوده
خیلی کوتاه و کامل
این صحبتای دوستمون و چند بار بخون
بهش فکر کن
همون طور که چند روز به سوالت فکر کردی ""پیشنهاد من اینه که چند روز به این حرفا فکر کنی
 

zarnaz_a

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
افشین جان باید بگم این سوالو من سه سال پیش پرسیدم... از خیلیا پرسیدم و خیلیا هم جواب قانع کننده بهم ندادن..
راستش نمیدونم الان میتونم منظورمو برسونم یا نه پس بزار فکرمو جمع کنم حتما میام دوباره... در هر حال درسته که چیز زیادی نمیدونم اما خب در این یه مورد میتونم یه کمکی کرده باشم.
محمد اگه کسی سوالی توی ذهنش باشه دلیل نمیشه منکر همه چیز باشه...
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام . من خیلی با احادیث آشنایی ندارم ، اما در مورد جبر و اختیار من هم مشکل داشتم ، یک استادی داشتیم روحانی ، اتفاقاً حجت السلام روحانی هم نامشون بود :) از ایشون پرسیدم ما مگر مختار نیستیم به انجام اعمال ؟ گفت چرا ، گفتم پس خداوند هم میداند که اختیاری که میگیریم چیه ، گفت چرا میدونه ، گفتم پس جبر خداوند هستش که ما اختیاری داریم که در نهایت اون میدونه نتیجش چیه ، گفت درسته ، ولی به این نکته توجه کن که جبر خداوند رو نمیشه با جبر انسانی یکی دونست ، شما مختارید کاری رو انجام بدید ، و این برای ما نهان هستش ولی برای خالق ما که دلیلی نیست نهان باشه ، اون به ما اختیار میده چون ازروح خودش به ما داده و نگاه میکنه ما با روحش چه میکنیم چه بسا خداوندی که با جبر خودش اختیار ما رو طوری رقم میزنه که ما بهتر بشیم و این خواست خداونده . گفتم میشه مثالی بزنید ؟ گفت چرا که نه ، ابلیس را هم خدا آفرید و میدانست که سجده نخواهد کرد ولی این تصمیم خداوند نبود ، تصمیم خودش بود . ابلیس مختار بود سجده کند یا نکند . خداوند به جبرش میدانست ابلیس سجده نمیکند ولی فرصت اختیار را به او داد و این از کرامت اوست .


بينينيد اين سوال خيلي از شماهاست شايد همتون يه زماني به اين مسئله فكر كردين ولي به نظرم قشنگ ترين جواب همين جوابه يعني بهتر از همه ميشه باهاش ارتباط برقرار كرد ولي من خودم ديشب بجاي اينكه رياضي بخونم(كه فردا امتحان دارم) داشتم يه مقاله مي خوندم كه توش نوشته بود كسي كه به اختيار اعتقاد نداره در واقع به هدفمند بودن جهان و وجود جزا و پاداش آخرت اختيار نداره چون اگه اختياري وجود نداشته باشه ديگه بهشت و جهنم تو اون دنيا معني اي نداره يعني معني نداره از كسي كه مختار نيست و مجبوره به گناه كردن بپرسي كه چرا اينكارو كردي در واقع اين توجيه نويسنده يه جوري منو شرمنده كرد از طرح اين سوال و ايجاد اين تاپيك شايد اين همون علمي هست كه به قول صياد خدا نخواسته به بشر بده ببينيد من تقريبا با اون مقاله جواب خودمو گرفتم يعني همون چيزي كه فلق گفت كه فرق ما با فرشته....دنبال دليل محكم تري نيستم يعني شايد مسئله ي اختيار واسم حل شده نباشه ولي مسئله ي هدفدار بودن جهان و معاد كاملا واسم ايمان شده پس زمينه واسه ايمان به اين دو ايمان به اختياره حالا مي خواين بازم شما بحث رو ادامه بدين ولي من با اين مقاله كه نمي دونم نوشته ي كي بود به اين نتيجه رسيدم دكتر بلخاري هم قبلا راجع به اين مسئله صحبت كرده بود
 

soqrat

عضو جدید
جبر و اختيار

جبر و اختيار

اين نخستين مطلب مندرج من است. و طرح آن را مديون افشين هستم که در بحث اختيار؟؟؟!!! اول مطرح کرده بود. گذشته از "طولاني بودن بحث" من، اگر او بحثش را در اين تالار درج مي‌کرد نه در "بحث آزاد" بيشتر متقاعد مي‌شدم به عنوان پاسخ همان‌جا مطرح کنم. دليل ديگرم قانع شدن افشين از جوابي بود که در مقاله‌اي خوانده است...


گام اول: تميز برخي واژه‌ها(مفاهيم)

جبر کلي و جزيي
ما چند نوع جبر داريم که مهم‌ترينشان جبرجزئي و جبر کلي است. بزرگترين معضل در به دام افتادن جبر و سردرگمي و پيچيدگي در فهم اختيار بشر خلط اين دو با هم است.
جبرکلي: هستي بخشيدن خدا به موجودات. جبر آفرينش ما به عنوان انسان و بقيه موجودات در ماهياتي که دارند.
جبر جزيي: بحث در "افعال" انسان که آيا ارادي و همراه با اختيار و انتخاب است يا مثل تيشه در دست نجار، از خود هيچ‌گونه اختياري ندارد و تمام زشت و زيبا از خداوند صادر مي‌شود!
آن‌چه بين فيلسوفان مادي يا الهي و يا متکلمان اديان مورد بحث بوده، جبر جزيي بوده است نه جبر کلي.
پس وقتي از معضلات جبر يا اختيار بحث مي‌کنيم نبايد ناخواسته با مغالطه و خلط بين مثال جبرکلي، افعال انسان را زير سوال ببريم. مثلا بگويم: چطور ما يک کبوتر آفريده نشديم؟ پس ما هيچ‌گونه اختياري نداريم! اصل آفرينش ما تحت يک جبرکلي است و ربطي به افعال ارادي ما ندارد.
اراده عرضي و طولي
اراده ما در طول اراده خداست و زيرمجموعه‌ آن است. به عبارتي از بنا به اراده خدا ما با اختيار آفريده شده ايم. در اين‌جا قانون درستي را متکلمان به طنز مي‌گويند: ما در مختار بودنمان مجبوريم يا به عبارتي ما مجبوريم که مختار باشيم!
من براي تقريب به ذهن هميشه اين مثال را مي‌آورم: ساختار منبع اصلي انر‍‍ژي برق و مصرف‌کنندگان. سازمان توانير( يا هرکوفت و مرگي) اصل انرژي و نيرو را به طور يکسان به مصرف‌کنندگان و منازل مي‌دهد،‌ اما طريقه مصرف و جهت مصرف نيرو ديگر در اختيار خود مصرف‌کنندگان است که چطور و در چه راهي از نيرو موجود استفاده کنند. خداوند در "افعال اختياري"مان به ما اراده داده است اما طريقه بهره‌گيري و سمت و سوي به‌ کار بردنش با خود ماست. کسي با نيرو و اراده‌اي که دارد، "حر" مي‌شود و کسي ديگر "عمر سعد"
اراده جمعي و فردي
اين هم يکي ديگر از معضلات ظريف و دقيقي است که کمتر در ذهن ما تفکيک شده است. هرکدام از آدميان آزادي عمل را مي‌طلبد. اما وقتي خود را در ميان اجتماع هم‌نوعاني ميابد که ايشان هم چنين هستند، محصور مي‌شود و جبري اجتماعي، برخي رفتارها و خواسته‌هاي او را محدود کرده، تحت الشعاع قرار مي‌دهد. سوال افشين در اختيار مردم فلسطين به همين خواسته و ارده‌ جمعي فلسطينيان و اسرائيليان و حتا بقيه "مردم" جهان برمي‌گردد.

گام دوم: توجه به قراين عيني

برخي مسائل و معضلات ما محدود شدن در ذهن است و عدم رجوع ما به عينيات و جهان خارج از ذهن است. با کمي دقت و توجه به نحوه زندگي انسان مي‌توان به اختيار افعالي او پي برد:
تعليم و تعلم
مشاوره
تشويق و تنبيه
پشيماني
پاداش و عقاب اجتماعي يا الهي
و...
با اعتقاد به جبر هرکدام از اين‌ها منتفي و عبث خواهد شد.

طرح سوال

من خودم به خاطر وابستگي به فلسفه و روش‌هاي عقلي، چندان از آيات را روايات استفاده نکردم و نمي‌کنم. و نيز به همين خاطر خودم را به بحثي که چندان آگاهي و تخصصي ندارم، وارد نمي‌کنم. از دوستاني که بيشتر با آيات و احاديث سروکار دارند مي‌پرسم آياتي را که مؤيد جبر بشر هستند و به سبب آن‌ها نحله بزرگي به نام اشاعره پديد آمدند، چطور حل مي‌کنند: «و ما رميت اذ رميت و لکن الله رمي...؛ به حقيقت تو نبودي که تير مي‌انداختي بلکه خداوند بود که مي‌انداخت! انفال، 17 تؤتي الملک من تشاء و تذل من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء؛ به هرکه خواهي فرمانروايي بخشي و از هرکسي که خواهي فرمانروايي بازستاني، و {تويي که} هرکس را که خواهي گرامي داري و هرکس را که خواهي خوار کني!
و...
 
آخرین ویرایش:

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسي از مطلبت ضمنا تاپيكمم كه اشتباهي اونجا زده بودم با لطف آرچي به اينجا انتقال داده شد مي توني چيزي خواستي اونجا بنويسي
 

soqrat

عضو جدید
مرسي از مطلبت ضمنا تاپيكمم كه اشتباهي اونجا زده بودم با لطف آرچي به اينجا انتقال داده شد مي توني چيزي خواستي اونجا بنويسي
من وقتي مطالب رو تنظيم و تايپ کردم، و بعد که آپلود کردم و نتيجه کار رو ديدم، متوجه اين قضيه شدم. ظاهرا مديران صلاح دانسته اند اين متن به متن شما منتقل شود. من مخالفتي ندارم.
 

valkano سبز

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يه سوال؟

يه سوال؟

ميخواستم نقش اختيار رو توي سرنوشتمون از نظر شما بدونم؟
خيلي خيلي خوشحالم ميكنيد بگيد شما چقدر مختاريد؟;)
 

phalagh

مدیر بازنشسته
valkano عزیز ما چندین تاپیک در زمینه جبر و اختیار داشتیم. که اتفاقا همین دیشب همه رو ترکیب کردم.
کاش در همون تاپیک بحث رو پی میگرفتی.
اگه اشکالی نداره پستتو به همون تاپیک منتقل میکنم.
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سنت ارادی بودن تحولات اجتماعی

سنت ارادی بودن تحولات اجتماعی

سنت خدا بر این جاریه که سرنوشت هیچ قومی و تغییر نمیده،مگه اینکه اونا خودشون حالات روحیشون و تغییر بدن.
مثلا شکر نعمتای خدا رو که قبلا به جا می اوردن دیگه به جا نیارن و یا اینکه بعد ایمانشون و مطیع شدنشون نسبت به خدا کافر بشن .
خب این موقع خدا هدایتش و به ضلالت مبدل می کنه .
ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم (رعد 13)
خداوند سرنوشت هیچ قومی(و ملتی)را تغییر نمی دهد مگر انکه آنان آنچه را که در خودشان است تغییر دهند.
خدا در جریان قوم فرعون و نافرمانی هاشون میگه :
ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم و ان الله سمیع علیم کداب آل فرعون والذین من قبلهم کذبوا بآیات ربهم فاهلکناهم بذنوبهم اغرقنا آل فرعون و کل کانوا ظالمین(انفال 53-54)
این به خاطر آنست که خداوند ،هیچ نعمتی را که به گروهی داده ،تغییرنمی دهد ، جز آن که آنان خودشان را تغییر دهند،و خداوند شنوا و داناست!این (درست) شبیه (حال) فرعونیان و کسانی است که پیش از آنها بودند؛آیات پروردگارشان را تکذیب کردند؛ما هم به خاطر گناهشان ، آنها را هلاک کردیم و فرعونیان را غرق نمودیم ؛و همه انها ظالم بودند.

محمد عبده در مورد این ایه میگه که این ایه در مورد اقوام و امت ها عمومیت داره و در مورد افراد عمومیت نداره،چون عمر اکثر افراد کوتاهه و نتیجه ی همه ی اعمال او به غایت خودش نمی رسه
 
آخرین ویرایش:

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
درود
تذکر:بنده در حال حاضر به مقاله ای که در ابتدای این تاپیک زده بودم شک دارم و اگر بخوام دوباره بنویسم مطمینا خیلی قسمت هاش رو نقض میکنه اما چون هنوز به نتیجه نهایی نرسیدم پس ویرایش نمیکنم چون مدام افکارم در حال تغییره تا به نتیجه نهایی برسه.
فقط یک نکته ای رو عرض کنم اینجا دیدم بعضی دوستان از مختار بودن انسان صحبت کردند
کسی مختار هست که علت العلل باشد یعنی علت تمامیه معلولها در ادیان این علت خداست پس به هیچ عنوان انسان مختار نمیشود و شاید حتی اختیارات محدود ما نیز در پس جبری باشد به طوری که جبر ان انتخاب هارا برای ما میسر کرده باشد
و چیزی که تا الان من متوجه شدم اینکه خیلی اشتباه هست که ما با پیش فرض قبول یک چیزی به جلو بریم من از بچه گی عادت داشتم هروقت برنامه های اقای الهی قمشه ای رو در کانال4 میدیدم تا اخرش گوش میکردم یک نوع ارتباط با ایشون پیدا کرده بودم یک روز گفتند که تمامی اعتقاداتتون رو کنار بگذارید اعتقاد به خدا و..برید تحقیق کنید... درست هم میگن اصلا ممکنه روزی من با ایشون مخالف باشم و همین الانشم شاید همینطور باشه اما سخن صحیح رو باید پذیرفت
جبر و اختیار هم چیزی نیست که همینجوری قبول کنیم باید اطلاعات قبلی مون رو کامل کرده و با یقین پیش بریم
در یک کلاس همه ادعای مسلمانی دارند اما وقتی سوالی اینچنینی مطرح میشه چرا پاسخ ها یکسان نیست؟چون از ابتدای عقاید موروثی بوده وکسی تحقیق نکرده علت جهل بشر هم همینه پذیرفتن کورکورانه و ترسیدن از مرتد شدن و اینکه کسی بهش بگه کافر...
به نظر من فهمیدن و دانستن حقایق بهتر از سوار بودن بر مرکب نادانیه مهم هم نیست سایرین چی میگن
 
بالا