تاريخچه پيدايش حلقه ازدواج
در يونان مدرن دو حلقه مورد استفاده قرار ميگيرد، حلقهء طلايي براي داماد و نقره براي عروس كه به
نشانهء يگانگي و برابري مبادله ميشود ولي در واقع ارزش بيشتر حلقهء مردان نشاندهندهء برتري موقعيت
آنهاست. در دورهاي نيز حلقهء آهني مرسوم بود كه به نشانهء تعهد براي نامزد (عروس) فرستاده ميشد.
اين حلقهء آهني به عنوان نماد دوام و پايداري پيمان ازدواج ساخته ميشد.
در دورههاي قبل حلقههايي از جنس برنج و مس نيز ديده شده است. از نظر شكلي نيز يك حلقهء ساده
هميشه تنها شكل حلقهء ازدواج نبوده و گاهي اشكال مختلفي روي آن تراشيده و كندهكاري شده مثل يك
كليد براي نشان دادن اقتدار خانگي زن.
در قرنهاي 15 و 16 ايتالياييها از حلقهء ازدواج استفاده ميكردند كه عمدتاً از جنس نقره بوده و با ميناي
سياه_مينا كاري ميشد. اروپاييان قرون وسطي نيز از الماس براي حلقهء ازدواج استفاده ميكردند و قدرت
آن را حافظ پيمان ازدواج ميدانستند. دهقانان ايرلندي نيز بر اين عقيده بودند كه ازدواج بدون حلقهاي از
جنس طلا قانوني و مشروع نيست.
در اركني (منطقهاي در اسكاتلند) دو ميدان بزرگ به احترام ماه و خورشيد وجود داشت. قرنها پيش اگر
دوشيزهاي قصد ازدواج داشت به گردش دور سنگي ميپرداخت كه به نام ماه نامگذاري شده بود و پسر نيز
به دور حلقهء خورشيد ميگشت سپس هر دو در محل سنگي كه به نام آدين (خداي خدايان) نامگذاري
شده بود به يكديگر ملحق شده و دستهاي آنها در محل حلقهء زناشويي كه سوراخي در سنگ بود، به
يكديگر ميرسيد و آنها به اين وسيله وفاداري و تعهد نسبت به يكديگر را اعلام كرده و زن و شوهر
ميشدند. مراسم طلاق بسيار سادهتر بود، به گونهاي كه زن و شوهر ميتوانستند با يكديگر وارد كليسا
شده و سپس هر يك از دري متفاوت بيرون بروند. در ميان انگلونورمانها حلقه در انگشت مياني دست
راست قرار ميگرفت، اما در اواخر قرن 17 اين رسم تغيير كرد. كويكرها يعني اعضاي كليساي The Society
of Friends حلقهء ازدواج را به عنوان بقاياي برتري مشركان و كافران رد كردند و اكنون نيز برخي پيوريتنها
سعي ميكنند به همان دليل، چنين رسمي را منسوخ كنند.
اگرچه حلقه براي ازدواج در كليساي انگلستان كاملا ضروري بود، اما جنس و سايز آن اهميتي نداشت. در
ايسلند كه نامزدي و ازدواج هر دو به وسيله پول پذيرفته ميشد، حلقه كمتر ضروري به نظر ميرسيد چرا كه
انتظار ميرفت دختر هداياي خود را نقدي دريافت كند. با اين حال حلقه در اين كشور استفاده ميشد، اما
به سختي حلقهء انگشت نام ميگرفت چرا كه به اشكال مختلف از استخوان، سنگ، كهرباي سياه، طلا و
نقره ساخته ميشد و گاهي اوقات به حدي پهن بود كه اجازه نميداد دست از آن عبور كند. در مراسم
نامزدي داماد چهار انگشت و كف دست خود را از اين حلقه عبور ميداد و با اين روش ميتوانست دست
عروس خود را بگيرد.
انداختن حلقه در انگشت چهارم دست چپ بر اساس اين اعتقاد قديمي صورت ميگيرد كه رگ اين انگشت
به طور مستقيم به قلب ميرسد. البته اين واقعيت هم وجود دارد كه فلز كم استقامتتر در انگشت و
دستي كه كمتر از دست و انگشتان ديگر استفاده ميشود، كمتر دچار صدمه و آسيب ميشود . گفته
ميشود كه حلقه در ميان_ انگلو نورمانها در دست راست انداخته ميشد و بعدها به دست چپ تغيير كرد
يعني همان دستي كه از نظر رتبه پايينتر است. همچنين عدهاي معتقدند اين انگشت به دليل اين رسم
قديمي بر ديگر انگشتها مرجح شده كه انگشت اول (شست) را به نام پدر، انگشت دوم به نام پسر و
انگشت سوم را به نام روحالقدس نامگذاري كردهاند. بنابراين داماد پس از اينكه اين سه انگشت را نام برد و
از آنها گذشت حلقه را به دست عروس مياندازد.
قديميترين گزارش از تبادل حلقهء ازدواج از مصر باستان به دست آمده كه مربوط به 4800 سال پيش است.
براي روميها پذيرش حلقه از جانب بانوي جوان پذيرش نوعي محدوديت بود و پذيرش اين قانون كه دختر
ديگر آزاد نيست.
اكنون نيز حلقه و پذيرش آن بخشي از مراسم مذهبي در كليساست. اكثر مردم اكنون حلقهء ازدواج را در
دست چپ خود مياندازند. گرچه برخي زنان اروپايي در دست راست هم از آن استفاده ميكنند. در
اسكانديناوي هم رسمي است كه برخي از زنان از سه حلقه استفاده ميكنند. يكي براي نامزدي، يكي
براي ازدواج و ديگري براي مادري.
عروسهاي يهودي نيز حلقهء ازدواج را در انگشت سبابه مياندازند، انگشتي كه با آن طبق آنچه در تورات
خواندهاند به اين كتاب اشاره ميكنند.
آيا مردان از حلقهء ازدواج استفاده ميكنند؟
استفادهء مردان از حلقه نسبتا جديد است. تا ميانه قرن 20 بيشتر زنان بودند كه حلقه در دست ميكردند
كه شايد يادآور روزهايي بود كه زنان جزيي از املاك و داراييهاي همسر بودند. بعد از جنگ جهاني دوم،
بسياري از مردان با جداييهاي طولاني مدت از همسران خود مواجه شدند و از آن زمان آنها نيز شروع به
استفاده از حلقه به عنوان نشانهاي از تاهل خود كردند آنچه موجب ميشود همواره به ياد همسران خود
باشند .
منبع:
اين مقاله ابتدا در سال 1896 در مجله زير به چاپ رسيد و بارها در مجلات گوناگون و در سالهاي اخير تجديد
چاپ شده است