نمیدونم چی بگم.خدا حقشنو از کی باید بگیره...........
ميگن به خاطر اينكه ميخواسته ازدواج كنه پول نداشته كليه اش رو فروخته....
-ميگن خودش هيچ كدوم از اين كارتون هارو نديده ولي ميفروشه....
-ميگن ديگه نتونست گرسنگي بچه اش رو تحمل كنه...
ميگن يه دفتر داره خاطرات هر روزش رو مينويسه ولي هروزش مثل ديروزشه...
..
ميگن اساس هاشونو ريختن خيابون آخه بابا ندارن...
.
ميگن به خاطر اينكه ميخواسته ازدواج كنه پول نداشته كليه اش رو فروخته....
-ميگن خودش هيچ كدوم از اين كارتون هارو نديده ولي ميفروشه....
-ميگن ديگه نتونست گرسنگي بچه اش رو تحمل كنه...
ميگن يه دفتر داره خاطرات هر روزش رو مينويسه ولي هروزش مثل ديروزشه...
..
ميگن اساس هاشونو ريختن خيابون آخه بابا ندارن...
.