رد پای احساس ...

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در لحظات تنهایی
تنها به کسی فکر کن
که همیشه یادت
تو را شاد میکند
نه انکه غمگینت میکند
 

n*@*f*@*s

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]نـــَــﮧ[/FONT].... !
[FONT=&quot]الــآن نـَــﮧ[/FONT]... !
[FONT=&quot]فـِـعلا دورت شُلوغــِـﮧ[/FONT].... !
[FONT=&quot]تَنهــآت كـــﮧ گـُـذاشتـَـ[/FONT][FONT=&quot]טּ....[/FONT][FONT=&quot]یـــآد ِ مـَـ[/FONT][FONT=&quot]טּ [/FONT][FONT=&quot]مے اُفتے[/FONT]....
[FONT=&quot]اونوَقت دیگـِــﮧ شَرمنده[/FONT]
[FONT=&quot]چون احتـِمالا مـَــ[/FONT][FONT=&quot]טּ [/FONT][FONT=&quot]دیگـــِــﮧ تَنهـــآ نیستـَـم[/FONT]
!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی تنها شدم
به او فکر دیگر نمیکنم
اخر میدانم
او با عشق جدیدش
خوش هست
هرگاه این عشق جدیدش تنهایش گذاشت
شاید به سراغم بیاید
اما من دیگر نیستم
در این بازی
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مــــَـــرבے ؟؟

هــرچـقــבر مـــَـــغـــــــــرور ... !

هــرچـقــבر صـــــــــــآدق ... !

هــرچـقــבر ωــــــــــآده ... !

هــرچـقــבر جـــَــذاب ... !

هرچقــבر مـَـڪــآر ... !

בرωـــــــــت . . .

امــآ گـآهـے

بــراے فــتـح یـڪـــ وجــب از جـغــرافـیــآےِ زטּ

بــآیــב بــﮧ زانـــو بــیـفــتــے ... !!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در زمانه ای که زن شده وسیله برای مردهای سودجو
کاش زنهایی بودند که میفهمیدن
قدر و ارزشان انقدر بالاست
که خدا انها را چقدر دوست دارد
و چه وظیفه ای به یک زن داده که به مردی نداده
انوقت از زن بودن خود احساس غرور میکنی
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در زمانه ای که زن شده وسیله برای مردهای سودجو
کاش زنهایی بودند که میفهمیدن
قدر و ارزشان انقدر بالاست
که خدا انها را چقدر دوست دارد
و چه وظیفه ای به یک زن داده که به مردی نداده
انوقت از زن بودن خود احساس غرور میکنی


دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست

تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست

قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم

گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست
 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست

تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست

قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم

گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

شنیده ام دوری احساس ادمی را سرد میکند
اما تازگی یاد گرفتم
بعضیها با وجود فاصله ها
همیشه در گوشه قلبت مینشیند
تا لحظه اخر زندگیت
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پاییز که شد؛



به جُرمِ کم کاری اخراجش کردند؛


رُفتگری که عاشق شده بود؛


و برگ ها را قدم می زد و جارو نمی کرد ...


 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز



همتی هست اگر،
با من و توست
تا در این خشک کویر
از دل سنگ بر آریم آبی
کسی از غیب نخواهد آمد
در من و توست اگر مردی هست
با توام، ای دلبند
سوی ابری که نخواهد آمد
و نخواهد بارید
چشم امید مبند
 

t4t

عضو جدید
آیا در محفلی که زبان حرف زدن زبان تحقیر وتوهین باشد عشق را می توان جستجو کرد؟

استفاده از نجابت دیگران هم حال وهوایی دارد...
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعد از مدت ها ديدمش!
دستامو گرفت و گفت چقدر دستات تغيير کردن…
خودمو کنترل کردم و فقط لبخندي زدم…
تو دلم گريه کردم و دم گوشش گفتم:
بي معرفت! دستاي من تغيير نکرده…
دستات به دستاي اون عادت کرده…
 

daneh jou

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش قانون همه دوستی ها این بود:
یا دوستی ممنوع یا جدایی هرگز
 

t4t

عضو جدید
گاهی اوقات دنبال عشقی هستی که خیالیه اصلا وجود نداره

شعرایی رو میخونی که اصلا معلوم نیست مخاطبشون کی بودن

چیزایی رو تحمل میکنی که هیچوقت درست نمیشن وهروز تو رو خرابتر میکنن

....

از خودم میپرسم معلوم است اصلا واسه چی اینجایی؟
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
.
.

هیچ می دانستی
زیباترین عاشقانه ای که برایم گفتی
وقتی بود
که اسمم را با «میم» به انتها رساندی . . .
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گوشه اي ميگريستم…
عابري گفت:حالتان خوب است؟
گفتم: خوبم
تنها تکه اي تنهايي توي چشمم رفته است…
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
برحسب خیالبافی ام نگذار
اما ستاره ای دارم،
در تیره ترین شبها!
فقط خواستم بدانی که میتوان دلخوش کرد،
به نور چراغهای کوچک یک هواپیما!
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حرفهاي زيادي بلد نيستم
من تنها چشمان تو را ديدم و گوشه اي از لبخندت که حرفهايم را دزديد…
از عشق چيزي نمي دانم اما دوستت دارم کودکانه تر از آنچه فکر کني
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
تنهایی
کبوتری است جَلد
هرچه می پَرانمَش
دوباره باز می گردد به خانه ام ! .
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا وقتی تو هستی که دستانم را بگیری
آرزو میکنم هر روز زمین بخورم !
کاش تابستانها هم برفی بود

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
روی دیوار

روی سایه ایـــــ که به جا مانده از تو

چشــــم می کشم و دهانی که بخندد

به این همه تنهایی و انتـــظار ...

این خانه بعد از تو فقـــــط دیوار استـــــ

و تکه ذغالی که خطــــ می کشد





نیامدنتـــــــــ را ...
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
شال و کلاه می بافم با خیالت
تا در سرمای نبودنت
یخ نبندم


 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
کدام آدم و حوا؟!
ما حاصل یک جهش در ژن آفتاب پَرَستیم ...

اینگونه که به

سرعت رنگ عوض میکنیم!!!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کمی مهربانیت
مرا مجذوب خود نموده
نمیدانم چگونه
میشود با مهربانی
بگویم
دوستت دارم
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز



من به دنبال تپش های دلی می گردم

که دلم را بربود

هستی ام یک دل بود

کوچک اما ساده

تک و تنها ولی ـ

عاشق خنده گل

بی قرار باران

و پر از وسوسه لمس شقایق ها بود
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا