خلاء وجودی چیست؟

TITQN

اخراجی موقت
خلاء وجودی:
انسانی که قادر نیست در زندگی معنا و هدفی بیابد و مبتلا به ناتوانی وجودی است و نگرانی اصلی او احساس پوچی و بی معنایی و تهی بودن است ، از نظر فرانکل دچار خلاء وجودی شده است. (1 - فرانكل، 1383)

مولانا نیز به معنا خواهی و هدف خواهی در انسان اشاره می کند و با استفاده از تمثیل ، وجود هدف متناسب با نیاز انسان را اثبات می کند.
منگر آن که تو حقیری یا ضعیف *** بنگر اندر همّتِ خود ای شریف
تو به هر حالی که باشی می طلب *** آب می جُو دایماً ای خشک لب
کآن لب خشکت گواهی می دهد *** کو به آخِر بر سرِ مَنبع رسد
خشکیِ لب هست پیغامی زِ آب *** که: به مات آرد یقین این اضطراب
کین طلب کاری ، مبارک جُنبشی ست *** این طلب در راه حق ، مانع کُشی ست
این طلب، مفتاح مطلوباتِ توست *** این سپاه و نصرتِ رایات توست (2)
1438:3 الی 1443:3

- ای انسان به خودت نگاه نکن که به ظاهر حقیری یا ضعیف، بلکه به همت والای خود نگاه کن.
- ای طالب تشنه کام، در هر حالی که هستی طالب باش و اب را جستجو کن. این لب خشک و تشنه تو ، گواهی می دهد که سرانجام به سرچشمه آب حیات و مقصود خواهی رسید.
- لب خشک و حال تشنگی انسان ، این پیغام را از طرف آب به تو می رساند که یقینا این جوش و جنبش، تو را به ما خواهد رسانید.
- این نیاز و طلب بسیار مفید است. این کشش و طلب هر مانعی را در راه حق از میان بر می دارد.
- - این طلب و کشش، کلید خواسته های توست و در حقیقت طلب به منزله ي لشکریان و پیروزی و برافراشتگی پرچم های توست.









===============
پاورقی و منابع:
1– فرانكل، ويكتور اميل. ترجمه مصطفي تبريزي و علي علوي نيا( 1383). فرياد ناشنيده براي معنا:‌ روان درماني و انسان گرايي. تهران: انتشارات فراروان.
2 - رایات: جمع رایه : پرچم
 

TITQN

اخراجی موقت
مفهوم خلاء وجودي در نظريه فرانكل​



خلاء‌وجودي
خلاء وجودي يك پديده ي بسيار گسترده و شناخته شده ي سده بيستم است. اين مساله حاصل دو عاملي است كه انسان در گذرگاه تاريخي خود براي رسيدن به مقام انسانيت از آن چشم پوشيده است
1 - نخست اينكه بشر پس از تكامل ، و جدايي از حيوانات پست تر، سائقه ها و غرايزي كه رفتار حيواني او را جهت مي بخشيد و هدايت مي كرد و ضمنا حافظ او نيز بود از دست داد و انسان مجبور شد كه فعالانه به انتخاب آنچه انجام مي دهد بپردازد.

2 - ديگر، در تحولات اخير انسان متحمل ضايعه ي ديگري نيز شده است و آن اينكه ديگر آداب و سنن و ارزشهاي قالبي رفتار او را هدايت نمي كند.


هر چه تاثير دين و يا قراردادهاي اجتماعي كاهش يابد، انسان مسوول تر و تنهاتر مي شود. حالا ديگر غريزه اي به او نمي گويد كه چه بايد كرد. و سنتي نمي گويد كه چگونه بايد رفتار كرد و گاه حتي نمي داند كه در آرزوي انجام چه كاري است. در عوض او يا در آرزوي انجام كاري كه ديگران مي كنند، كه موجب پيروي و همرنگي با جماعت مي گردد و يا كاري را مي‌كند كه ديگران از او مي خواهند و مطالبه مي كنند. كه اين نيز خود تن سپردن به ديكتاتوري و تبعيت مطلق است. اين خلا وجودي اغلب به شكل ملالت و بي حوصلگي پيوسته خودنمايي مي كند، اين مطالب منطبق بر گفته شوپنهاور است كه : «بشر محكوم ابدي كشمكش ميان دو قطب متضاد پريشاني و اضطراب از يك سو و اندوه و ملال از سوي ديگرست.» در حقيقت امروزه ملالت و بي حوصلگي بيشتر از اضطراب و پريشاني مردم را راهي مطب روان پزشكان مي كند، و اين مساله به گونه اي روز افزون شدت مي گيرد.

ماشيني تر شدن شكل زندگي امروزي به بحران شدت مي بخشد، زيرا با كم كردن ساعات كار، اوقات فراغت يك كارگر متوسط زيادتر مي شود و بدبختانه بيشتر اين افراد نمي دانند كه با اوقات فراغت خود چه كنند.

نمونه ي ساده و آشكار اين مساله چيزي است كه به آن «نوروز يكشنبه» مي گوييم. (شبیه دل تنگی و غمگینی عصر جمعه در کشور ما)
نوروز يكشنبه ها، افسردگي ويژه اي است كه در اين روز به خصوص چون افراد به كار اشتغال ندارند، به سراغ آنان مي آيد. و علت آن تهاجم انديشه هايي است، كه شخص در روزهاي كار و مشغله اكثرا به آن نمي انديشد و در روز تعطيل متوجه مي شود، كه از زندگي خود خشنود نيست و معنا و ارزشي كه اين همه تلاش و زحمت را توجيه كند، وجود ندارد.
تنها شمار معدودي را كه دست به خودكشي مي زنند، نبايد از قربانيان اين خلا وجودي به حساب آورد، بلكه پديده هاي بسياري از جمله الكليسم، بزهكاري جوانان نيز از عواقب همين احساس نامطبوع هستند. بحران هاي كهولت و دوران بازنشستگي را نيز مي توان از اين زاويه بررسي كرد.(* نلسون، 2001)
 

TITQN

اخراجی موقت
چگونه مردم خلاء وجودی خود را حفظ می کنند؟!

فرانكل معتقد است كه مردم حس بي‌معنايي خود را از طريق مختلف حفظ مي كنند؛ ‌مانند:
1 - سركوبي: افراد حس روحانيت و مذهب خود را سركوب مي‌كنند. بنابراين، مراكز معنوي و روحانيِ احساس خود - كه عميقترين آنها حس معنا خواهي است،- را ناديده مي‌گيرند. سركوبي ميل معنا خواهي ، باعث تغيير دركشان از وجود معنا مي‌شود.

2- سرباز زدن از قبول مسؤوليت: با پناه بردن به تبعيت از رسوم قراردادي، خودكامگي، پناه بردن به مثلث روان‌نژندي متشكل : افسردگي ، اعتياد و پرخاشگري .

3 - تحليل رفتن سنتها و ارزشها

4 - پوچ‌گرايي

5- تأكيد ناكافي بر تعالي خويشتن: مردم اغلب براي درك اين نكته كه خوشبختي و موفقيت محصولات فرعي تعالي خويشتن است، كمك و ياري نمي‌شوندو در عوض به تمركز بيش از اندازه بر خودباوري، سوق داده مي شوند.

6 - خنثي شدن انسانيت: اين حقيقت كه علايم و مسائل مربوط به بي معنائي بسيار گسترده هستند، براي افراد غير قابل درك است و بنابراين در جستجوي معنا ، از ديگران كمك نمي‌گيرند. اين امر پوچ‌گرايي ذاتي را در وجود آنان محكم‌تر مي‌سازد.
(1 - نلسون، 2001)
فرانكل راه درمان خلاء وجودي را هشيار كردن احساس هاي سركوب شده مذهبي مي داند. ( ‌ونگ ، 2000)




=============
منابع:
[align=left]

1-Nelson-Jones.Richard.(2001).Theory and Practice of counselling & Therapy.London and New York:Continuum
 

TITQN

اخراجی موقت
نا اميدي وجودی
نا اميدي وجودی زمانی در انسان بوجود می آید که اميد انسان براي معناخواهی به نتیجه نرسد. بی تفاوتي و ملالت از مشخصه هاي اصلی نا اميدي وجودی اند. نا اميدي وجودي مستقيماً بيماري محسوب نمي‌شود، توجه افراد و حتي نوميدي‌شان در قبال معناي زندگي يك وضعيت روحي و نه جسمي است.
فرانكل خلاء وجودي را كه نا اميدي را هم در بر مي‌گيرد امري ناشي از عوامل اجتماعي دانسته و اختلال روان نژندي به حساب نمي‌آورد. نااميدي ناشي از بي معنا دانستن زندگي را مي‌توان نشانه‌اي بر صداقت عقلاني دانست. فرانكل در آخرين نوشته‌هاي خود گسترش خلاء وجودي را امري مسلم دانست.(4- فرانكل، 1975)


ناكامي وجودي :
معنا خواهي انسان ممكن است با ناكامي مواجه گردد، كه لوگوتراپي (معنادرمانی) آنرا ناكامي وجود مي‌نامد .

واژه وجود به سه صورت به كار برده مي شود كه عبارت از :
1 - خود وجود ( به ويژه حالات وجودي انسان)
2 - معناي وجود
3 - كوشش براي يافتن معناي واقعي در زندگي شخصي،كه همان « معني خواهي» است . ناكامي وجودي مي تواند سبب ظهور نوروزها گردد. براي اينگونه نوروزها لوگوتراپي واژه نئوژنيكي ا انديشه زاد را به كار برده است كه متفاوت از نوع ديگر يعني نوروزهاي روانزاد يا سايكوژنيك است.
واژه نئوژنيك در اصل اصطلاحي مشتق از روانشناسي نيست، بلكه از كلمه «Noos» يوناني كه معني انديشه است ريشه گرفته و يكي از اصطلاحات ويژه ي لوگوتراپي است. اين واژه به چيزي اطلاق مي شود كه با وجود روحاني فرد مربوط است. بايد توجه داشت كه در لوگوتراپي كلمه «روحاني» با معناي اخص آن در مذهب تفاوت دارد و به بعد ويژه اي از انسان اطلاق مي شود.( 5 -فرانكل، 1384)






======================
پاورقی و منابع:
1existential frustration
2 - Apathy
3 - boredom

4 - Frankl, V. E. (1975). The Unconscious God: Psychotherapy and-
Theology. New York: Simon and Schuster. (Originally published in 1948 as Der unbewusste Gott. Republished in 1997 as Man's Search for Ultimate Meaning.)​


5– فرانكل، ويكتور اميل، ترجمه نهضت صالحيان و مهين ميلاني( 1384). ‌ ‌انسان در جستجوي معنا. تهران: انتشارات درسا
 

TITQN

اخراجی موقت
رابطه قدرت طلبی، لذت جویی ،عملیات جنسی و پول پرستی با خلاء وجودی
اگر نقابها و وانمودها را كنار بزنيم، جلوه ديگر خلاء وجودي را مشاهده مي كنيم كه گاه ناكامي در معني جويي سبب قدرت طلبي است كه آن هم به شكل بسيار ابتدايي آن يعني پول پرستي آشكار مي شود.
در پاره اي موارد جاي ناكامي در معني جويي را «لذت طلبي» اشغال مي كند. به همين دليل ناكامي وجودي گاه حرص و آز عمليات جنسي را به جانشيني بر مي گزيند. در اين موارد مي توان ديد كه چگونه كساني كه در واقع از خلا وجودي رنج مي برند اسير شهوات خويش مي‌شوند.
در افراد نوروتيك، رخدادهاي مشابهي به وقوع مي‌پيوندد. در اين بيماران يك نشانه ي بيماري زا ، خلا وجودي را اشغال كرده است و در آنجا به طور پيوسته نشو و نما مي كند. در چنين مواردي، گرچه ما با يك نوروز انديشه زاد روبرو نيستيم، ولي با اين حال اگر شيوه ي درماني را كه بر مي گزينيم تا به وسيله آن به بيمار كمك كنيم بر مشكل خود چيره شود، با لوگوتراپي درهم نياميزيم هرگز نمي توانيم انتظار موفقيت داشته باشيم. زيرا با پر كردن خلا وجودي است كه ما مي توانيم مانع بازگشت مجدد بيماري شويم. از اين رو لوگوتراپي نه تنها در درمان بيماريهاي انديشه زاد، بلكه در درمان بيماري هاي روانزاد نيز لازم و مفيد است . از اين ديدگاه است كه مي توان گفته آرنولد را مورد تاييد قرار داد كه « هرگونه درماني عليرغم محدوديتش بايد از لوگوتراپي كمك بگيرد» (* ‌فرانكل،1384)








===============
منبع:
– فرانكل، ويكتور اميل، ترجمه نهضت صالحيان و مهين ميلاني( 1384). ‌ ‌انسان در جستجوي معنا. تهران: انتشارات درسا
 
بالا