کلبه عاشقی

ارغوان67

عضو جدید
برده از خیال من باز خیال عاشقی

هوای تو که باشد جای من همیشه امن است

وای به حال کلاغ ها

وای به حال کلاغ ها که الماس چشمانت را از من ربودند..........
 

aria_survey87

عضو جدید
کاربر ممتاز

ممکن است برخی عاشق باشند

برخی فارغ

اما عشق

هیچ گاه از موجود آدمی فارغ نمی شود.
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر کاری که لازم بودو کردم...
دیگه به نظرم چیزی جا نمونده...
ولی بازم مطمئنم کوتاهی از من بود...
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز

محـــکم تر از آنم که برای تنــها نــبودنم
آنچه را که اســـمش را غــرور گذاشته ام
برایت بــه زمیـــن بکوبــم
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز

دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت :
” او یقینا پی معشوق خودش می آید “
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود :
” مطمئنا که پشیمان شده برمیگردد “
عشق قربانی مظلوم ” غرور ” است هنوز


اما من که تنها چیزی که نداشتم همین یه فقره بود....
داشته باشی اینه نداشته باشی سبکی....
پس بهتره نباشی


 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا
دستانت که مال من باشد
دیگر کسی مرا دست کم نمی گیرد
امروز بیشتر از هر روزی نیاز دارم که کنارم
باشی مثل همیشه دستمو بگیر دلم داره توی این
قفسی که اسمشو گذاشتی دنیا می پوسه دلم میخواد
تمام وجودمو تقدیم امواج دریا کنم دلم می خواد منو با خودشون
ببرن انقد دور از آدماکه جز موجها همسایه ای نداشته باشم و انقد
نزدیک به خورشید که جز داغی وجودش هیچ چیزی رو احساس نکنم ...
 

ارغوان67

عضو جدید
من تمااااااااام گل های قالی را شمردم به من گفتی می ایی

اما انگار این اعداد هستن که به من دروغ میگویند
ن تو عزیز ترینم
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
بـر بـالای افــ ـق ایـــستـ ـاده ام
بـه روزی مـ ــی انـدیـشـ ــم کـه بـا تــو بـاشـ ــم
جــانم را بـه بـاد صبـــ ـحگـاهــی می ســ ــپارم
بـا هــمه خـداحـ ـــافظی می کـــنم
چــرا که تـــو در مــ ـنی ، در تــارو پودم
و موجـ ــی لــطیف برخاســ ـته از جــان تـو
تـا عـــمق وجــودم مــ ـی دود
و راهــی جــ ـاودانـه پـــیش رویــ ـم گســـترده مـی شود
و مــن پــ ــرواز مـی کنــ ـم بـه سـوی تو
به تــو می اندیــشم، به ارمـ ـــغان صبـح
به نــ ـامــت
کــ ـه عاشــقانه بر زبـان جـ ـاری می کنم
بــه تـــو می انــدیشـم ای عشــ ـــق ....
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این چه احساسیه که من و تو مثل همیم

از همه دنیا جدا

نه زیادیم و نه کمیم

دارم حست میکنم

لحظه لحظه با منی

تو تموم لحظه هام تو هوا پر میزنی

دارم حست میکنم توی بیداری و خواب

دل واسه تو می زنه با یک دنیا تب و تاب

این چه احساسیه که بی تو آروم ندارم

حتی وقتی با منی باز تورو کم میارم
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مخاطب خاص

مخاطب خاص

یک نفر در همین نزدیکی ها

چیزی

به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است

خیالت راحت باشد

آرام چشم هایت را ببند

یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است

یک نفر که از همه زیبایی های دنیا

تنها تو را باور دارد

:heart: I LOVE YOU 4 EVER :heart:
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
متشکرم
برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.
برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی.
برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.
برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.
برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.
برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.
برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی.
برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم"
برای همه وقت هایی که در فکر من بودی.
برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی.
برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.
برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی.
برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی.
برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی
[URL="http://img4up.com/"][IMG]http://img4up.com/up2/79881831604700883570.jpg[/URL][/IMG]
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کد:
[CODE][SIZE=4][COLOR=#696969][B]زودتر بیا
تن من از برگهای پائیزی نازکتر است
هوا کم کم سرد میشود

تحملش دشوار است
سرما را میگویم
لباس مرا گرم نمی کند
آغوش میخواهد
آغوش ترا
زمستان را میخواهم
با تو بگذرانم 
بی تو سردم می شود
تن پوش من توئی
گرمای تنت
مثل نگاهت
که عشق دارد
ولبانت
که آتش میزند مرا
دیگر نمی گویم
حالم بد می شود
خودت بیا
زمستان نزدیک است
[/B][/COLOR][/SIZE]
[/CODE]
 

baran270

عضو جدید
کاربر ممتاز
این قانون طبیعت است
زخم که می خوری
اعتمادت به آدم ها سُست می شود
و باورت رنگ شک می گیرد
آن وقت تنهاتر از همیشه
می نشینی
کنج زندگی
و می شماری دردهایت را..

 

vooroojak khanoom

عضو جدید
کاربر ممتاز

دختر 5 ساله ای از برادرش پرسید:

معنیعشق چیست ؟؟

برادرش جواب داد :

عشق یعنی تو هر روز
شكلات من رو ،

از كوله پشتی مدرسه ام بر میداری ،

و من هر روز بازهم شكلاتم رو
همونجا میگذارم ...


 

vooroojak khanoom

عضو جدید
کاربر ممتاز

آمدم امشب به میخانه تمنایت کنم

می نمیخواهم

بیا ساقی تماشایت کنم

بی قرارم ساقی از میخانه بیرونم مکن

کرده ام می را
بهانه

تا
تماشایت کنم


 

vooroojak khanoom

عضو جدید
کاربر ممتاز

گفتنــد عشقـ آنـ استـ که به او نرسی

و مـنــ میدانـم چـــــرا

چـونـ در دنیای مــآ

کــســی نیستـــــ که "
زنانه عاشقـــ شود" و

"
مــردانـه بایستـــــد"...


 

vooroojak khanoom

عضو جدید
کاربر ممتاز


عاشق شدن چیز ساده ایست

آنقدر که همه ی انسانها توان تجربه کردن اون رو دارند ....

مهم عاشــــــــق
ماندن است !

که هر کسی نمیتواند ،
بی انتــــــــــها ؛ بی زوال ؛ تا ابــــــد ؛ بی منـــــت … !


 

corpse bride

عضو جدید
کاربر ممتاز
لجوجانه خود را ب گریختن سپردم
دستان خدا داشت مرا شکل میداد و من میترسیدم
از شدن از بودن از نبودن از نشدن
هر چه مرا بیشتر نوازش میکرد خدا
من بیشتر میترسیدم از اخراج از سیب ازسقوط ب زمین
اما اینها بهانه بود
بی تابت بودم
میدانستم هنوز خلق نشده شیفته دیدار تو ام
و اینجا روی زمین
من میان سرکشی شلعه های خواستن
در دوزخ خودم ب بهشت داشتن تو مینازم

 

corpse bride

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنوز هم شبها خوابم نمیبرد
مینشینم گریه میکنم
میروم توی حیاط
لای بوته ها گم میشوم
همه شهر خوابند
همه ستاره هم حتی
باد میاید
زوزه میکشد
نمیترسم
اما میلرزم
زوزه باد قاطی میشود با زوزه گریه خودم
با زوزه گرگهای برفی زخم خورده
و سینه ام بیشتر میسوزد
گریه ام بیشتر میشود
صورتم را میچسبانم ب زمین
سردم میشود
میمیرم
مثل ان دفعه
توی ایستگاه قطار
تو نیامدی چشمم ب راهت ماند
سرم را تکیه دادم ب میله کنار ایستگاه زانوهایم سست شد زانو زدم
در خیالم نقشه کشیدم
این من از من فارغ شد
دوید
روی ریل قطار
قطار بی تو امده بود و بی تو داشت برمیگشت
این عادلانه نبود
مثل همه وقتها مثل همه همیشه ها
این من رها شده بود از من
اما هنوز دوان دوان اشک میریخت
دوید و خوابید روی اغوش ریل
روی دو اهن سرد ریل ک مثل منند و مثل تو
قطار هم امد
انگار در اغوش گرفت آن من را
و.......آخ ک چ راحت همه رنجها تمام شد



 

corpse bride

عضو جدید
کاربر ممتاز
شک ندارم بالاخره یکی از این شبها
وقتی عاجز ماندم از حل تمرینهای دفترهای مشقم
روی جزوه ها خوابم میبرد
انوقت تازه در عالم خواب از خواب بیدار میشوم
مستقیم میروم پیش خدا
خواب است دیگر
نشد ک ندارد
ب همه میگویم بروند کنار من با خود خدا کار دارم
اما نمیروند
خود خدا میاید پیشم
میدوم بغلش
خدا ک ترس ندارد
سرم را میچسبانم ب سینه اش
گرم است
بعد کمی از اغوشش فاصله میگیرم
من دیوانه ام نه؟
من ک خدا را دارم چرا باز هوای تو ب سرم زده؟
خدا میداند من تو را آن پایین
میان آن بیداری ها نداشتم
بی آنکه بخواهمت تو را میدهد ب من
و من خشکم میزند
چرا هیچوقت رویاهایم حتی
ب رسیدنت خلاصه نشده بود؟
حالا چ کنم با داشتنت؟!
.
.
.
آنقد جا میخورم ک از خواب میپرم
چ خوب ک خواب بود
و من هنوز میتوانم رویای داشتنت را داشته باشم




 

corpse bride

عضو جدید
کاربر ممتاز
رویای من خورشید است
داغ داغ
تو مال من نیستی و این نداشتنت....عجیب درد دارد بغض دارد
مینشینم پشت پنجره تمام شب را تا صبح
ماه در آسمان باشد یا نباشد
ستاره باشد یا نباشد
ابر باشد یا نباشد
خیره میشوم ب آن دوردستها ک نمیدانم چیست و کجاست
و ب تو فکر میکنم
من میدانم شک ندارم
اگر تو نبودی خدا این دنیا را نمیافرید
سپیده کم کم دارد پیدایش میشود
من هم ارام آرام ب خودم میایم
کمی کنار پنجره جابجا میشوم
میترسی؟ نترس ترس ندارد
من عاشق اسمانخراش ها هستم
گم ک میشوم مینشینم لبه یک پنجره در طیقه صدم
پاهایم را میاندازم پایین و از منظره شهر درحال بدوبدو لذت میبرم
دارد صبح میشود
بدم میاید از صبحها
وقتی تو نیستی و من کم دارم تو را و اغوشت را
ک گم بشوم در ان
از مکر امروز دنیا از خیانت جدیدش
دنیای من اغوش توست
گرم است مثل رویای من مثل خورشید
و تو خورشید من



 

Similar threads

بالا