حسینیه باشگاه مهندسان ایران

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام باقر(ع) می فرمایند :

سخن نیک را از هر کسی ، هر چند به آن عمل نکند ، فرا گیرید .


بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (170)
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
چیزی با چیزی نیامیخته است که بهتر از حلم با علم باشد .


بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص(172)
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام باقر(ع) می فرمایند :

نهایت کمال ، فهم در دین و صبر بر مصیبت ، و اندازه گیری در خرج زندگانی است .


بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص(172)
 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ای منا ! ای سرزمین اهل دل
ای ز اشک زائرت ، دریا خجل
ای منا ! ای کعبه عشق و وفا
ای منا ! ای مکتب صدق و صفا
ای منا ! ای مرکز وصل اله
ای به خیل عاشقان ، میعادگاه
ای منا ! ای وادی افروخته
ای ز آه خسته دل ها سوخته
ای منا ! ای آفتاب نور عشق
ای منا ! ای گام گامت طور عشق
ای منا ! ای محفل قرب خدا
ای ز من کرده ، منیت را جدا
ساکنانت ، ساکن قرب خدا
عاشقانت ، عاشق روی حقند
در کجای دامنت ای خاک پاک
مصطفی (ص) صورت نهاده روی خاک؟
می رسد بر گوش ‌از این سرزمین
بانگ لبیک امیرالمؤمنین (ع)
خاک اهل دل ، تو صحرا بوده ای
شاهد العفو زهرا (س) بوده ای
در کدامین خیمه ، ای صحرای راز
با خدا کرده ، حسین (ع) راز و نیاز؟
ای کشیده در تو با امر جلیل
کارد بر حلق پسر ، دست خلیل
دامن خشکت به از باغ گلیست
خرم از اشک حسین ابن علیست (ع)
در کجای دامنت از هر دو عین
بوده جاری در دعا ، اشک حسین (ع) ؟
کعبه جان ، قبله دل ها کجاست ؟
خیمه گاه یوسف زهرا (س) کجاست؟
خاک تو ، با عطر جان آمیخته
بس که در آن ، اشک زهرا (س) ریخته
دوست دارم رو در آن صحرا کنم
جستجوی یوسف زهرا (س) کنم
یاد رویش ، رو به مسلخ آورم
تا چو قربانی ، جدا گردد سرم
او نهد پا بر سر ببریده ام
بر تن در خاک و خون غلطیده ام
اوست صحرای بلا قربانگهش
بلکه هفتاد و دو قربان همرهش
او به جای موی سر ، سر می دهد
قاسم و عباس و اکبر (ع) می دهد
حج او ، داغ جوانان دیدن است
دور نعش اکبرش گردیدن است
مسلخ او ، خاک گرم کربلاست
موقف او ، زیر سم اسب هاست
سعی حج او ، صفا با خنجر است
مروه اش ، قبر علی اصغر است
کعبه اش خون ، زمزمش اشک شب است
در قفایش ، ناله های زینب (س) است
او رود حجی که قربانش کنند
در یم خون ، سنگ بارانش کنند
سجده اش از صدر زین افتادن است
بوسه از حنجر به خنجر دادن است
تا کند در موج خون ، با حق صفا
سر دهد بر دوست ، اما از قفا.


التماس دعا
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز



روز عرفه،روز بی پیرایگی و آراستگی در عرفات خدا و روز زمزمه رازمندی های حسین علیه السلام و روز برخورد اشک و لبخند است.

خدایا آنگاه که جان ها و اندیشه ها از نسیم فرحبخش نام و یادت سرشار است،بگذار در برکه عرفه،خود را از زنگار غفلت و معصیت شستشو دهیم...

 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یک نخ از جامه احرام تو ما را کافیست
نه که ما را ، همه خلق جهان را کافیست
پسر حضرت نرگس به جمالت نازم
گوهر مهر تو ما را به دو دنیا کافیست
در منی یا به حرم یا عرفات و مشعر
لحظه ای یاد کنی از من شیدا کافیست
گر تو راضی شوی از من همه روزم عرفه است
نامه ای گر شود از سوی تو امضا کافیست
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


بگذر از فرزند و مال و جان خویش
تا خلیل اللهِ دورانت کنند

سر بنه در کف، برو در کوى دوست
تا چو اسماعیل، قربانت کنند


عید اخلاص و بندگی بر همگان مبارک باد
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز



ای نور خدا امام هادی
وی مکتب عشق را منادی
ای در کف تو لوای قرآن
وی مجری آیه های قرآن
در اوج طلوع روشنائی
آیینه ی پاک حق نمائی​
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگينامه امام هادي (ع)





تولد امام دهم شيعيان حضرت امام علی النقی (ع ) را نيمه ذيحجه سال 212 هجری قمری نوشته اند . پدر آن حضرت ، امام محمد تقی جوادالائمه (ع ) و مادرش سمانه از زنان درست کردار پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربيت مقام ولايت و امامت مأمور کرده بود ، و چه نيکو وظيفه مادری را به انجام رسانيد و بدين مأموريت خدايی قيام کرد . نام آن حضرت - علی - کنيه آن امام همام " ابوالحسن " و لقبهای مشهور آن حضرت " هادي " و " نقي " بود . حضرت امام هادی (ع ) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسيد و دوران امامتش 33 سال بود .

در اين مدت حضرت علی النقی (ع ) برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربيت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت . نه تنها تعليم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را امام دهم (ع ) در مدينه عهده دار بود ، و لحظه ای از آگاهانيدن مردم و آشنا کردن آنها به حقايق مذهبی نمي آسود ، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خليفه ستمگر وقت - يعنی متوکل عباسی - آنی آسايش نداشت .

به همين جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدينه بنا بر دشمنی ديرينه و بدخواهی درونی ، به متوکل خليفه زمان خود نامه ای خصومت آميز نوشت ، و به آن امام بزرگوار تهمتها زد ، و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنه انگيزی و حتی ستمکاری وانمود کرد و در حقيقت آنچه در شأن خودش و خليفه زمانش بود به آن امام معصوم (ع ) منسوب نمود ، و اين همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولايت و علم و فضيلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدينه مي کشانيد و اين کوته نظران دون همت که طالب رياست ظاهری و حکومت مادی دنيای فريبنده بودند ، نمي توانستند فروغ معنويت امام را ببينند .

و نيز " مورخان و محدثان نوشته اند که امام جماعت حرمين ( = مکه و مدينه ) از سوی دستگاه خلافت ، به متوکل عباسی نوشت : اگر تو را به مکه و مدينه حاجتی است ، علی بن محمد ( هادی ) را از اين ديار بيرون بر ، که بيشتر اين ناحيه را مظيع و منقاد خود گردانيده است " . اين نامه و نامه حاکم مدينه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع ) در سنگر مبارزه عليه دستگاه جبار عباسی است .

از زمان حضرت امام محمد باقر (ع ) و امام جعفر صادق (ع ) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربيت شدند که هر يک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند ، و بدين سان پايه های دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شيعه ، از دوره حضرت رضا (ع ) به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند ، و اگر اين فرصت مغتنم در زمان امام جعفر صادق (ع ) پيش نيامده بود ، معلوم نبود سرنوشت اين معارف مذهبی به کجا مي رسيد ؟ به خصوص که از دوره زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (ع ) به بعد ديگر چنين فرصتهای وسيعی برای تعليم و نشر برای امامان بزرگوار ما - که در برابر دستگاه عباسی دچار محدوديت بودند و تحت نظر حاکمان ستمکار - چنان که بايد و شايد پيش نيامد .

با اين همه ، دوستداران اين مکتب و ياوران و هواخواهان ائمه طاهرين - در اين سالها به هر وسيله ممکن ، برای رفع اشکالات و حل مسائل دينی خود ، و گرفتن دستور عمل و اقدام - برای فشرده تر کردن صف مبارزه و پيشرفت مقصود و در هم شکستن قدرت ظاهری خلافت به حضور امامان والاقدر مي رسيدند و از سرچشمه دانش و بينش آنها ، بهره مند مي شدند و اين دستگاه ستمگر حاکم و کارگزارانش بودند که از موضع فرهنگی و انقلابی امام پيوسته هراس داشتند و نامه حاکم مدينه و مانند آن ، نشان دهنده اين هراس هميشگی آنها بود . دستگاه حاکم ، کم کم متوجه شده بود که حرمين ( مکه و مدينه ) ممکن است به فرمانبری از امام (ع ) درآيند و سر از اطاعت خليفه وقت درآورند .

بدين جهت پيک در پيک و نامه در پی نامه نوشتند ، تا متوکل عباسی دستور داد امام هادی (ع ) را از مدينه به سامرا - که مرکز حکومت وقت بود - انتقال دهند . متوکل امر کرد حاجب مخصوص وی حضرت هادی (ع ) را در نزد خود زندانی کند و سپس آن حضرت را در محله عسکر سالها نگاه دارد تا همواره زندگی امام ، تحت نظر دستگاه خلافت باشد . برخی از بزرگان مدت اين زندانی و تحت نظر بودن را - بيست سال - نوشته اند .

پس از آنکه حضرت هادی (ع ) به امر متوکل و به همراه يحيی بن هرثمه که مأمور بردن حضرت از مدينه بود ، به سامرا وارد شد ، والی بغداد اسحاق بن ابراهيم طاهری از آمدن امام (ع ) به بغداد با خبر شد ، و به يحيی بن هرثمه گفت : ای مرد ، اين امام هادی فرزند پيغمبر خدا (ص ) مي باشد و مي دانی متوکل نسبت به او توجهی ندارد اگر او را کشت ، پيغمبر (ص ) در روز قيامت از تو بازخواست مي کند . يحيی گفت : به خدا سوگند متوکل نظر بدی نسبت به او ندارد . نيز در سامرا ، متوکل کارگزاری ترک داشت به نام وصيف ترکی . ا

و نيز به يحيی سفارش کرد در حق امام مدارا و مرحمت کند . همين وصيف خبر ورود حضرت هادی را به متوکل داد . از شنيدن ورود امام (ع ) متوکل به خود لرزيد و هراسی ناشناخته بر دلش چنگ زد . از اين مطالب که از قول يحيی بن هرثمه مأمور جلب امام هادی (ع ) نقل شده است درجه عظمت و نفوذ معنوی امام در متوکل و مردان درباری به خوبی آشکار مي گردد ، و نيز اين مطالب دليل است بر هراسی که دستگاه ستمگر بغداد و سامرا از موقعيت امام و موضع خاص او در بين هواخواهان و شيعيان آن حضرت داشته است .

باری ، پس از ورود به خانه ای که قبلا در نظر گرفته شده بود ، متوکل از يحيی پرسيد : علی بن محمد چگونه در مدينه مي زيست ؟ يحيی گفت : جز حسن سيرت و سلامت نفس و طريقه ورع و پرهيزگاری و بي اعتنايی به دنيا و مراقبت بر مسجد و نماز و روزه از او چيزی نديدم ، و چون خانه اش را - چنانکه دستور داده بودی - بازرسی کردم ، جز قرآن مجيد و کتابهای علمی چيزی نيافتم . متوکل از شنيدن اين خبر خوشحال شد ، و احساس آرامش کرد . با آنکه متوکل از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سيدالشهداء (ع ) آب بستند و زيارت کنندگان آن مرقد مطهر را از زيارت مانع شدند ، و دشمنی يزيد و يزيديان را نسبت به خاندان رسول اکرم (ص ) تازه گردانيدند ، با اين همه در برابر شکوه و هيبت حضرت هادی (ع ) هميشه بيمناک و خاشع بود .

مورخان نوشته اند : مادر متوکل نسبت به مقام امام علی النقی (ع ) اعتقادی به سزا داشت . روزی متوکل مريض شد و جراحتی پيدا کرد که اطباء از علاجش درماندند . مادر متوکل نذر کرد اگر خليفه شفا يابد مال فراوانی خدمت حضرت هادی (ع ) هديه فرستد . در اين ميان به فتح بن خاقان که از نزديکان متوکل بود گفت : يک نفر را بفرست که از علی بن محمد درمان بخواهد شايد بهبودی يابد . وی کسی را خدمت آن حضرت فرستاد امام هادی فرمود : فلان دارو را بر جراحت او بگذاريد به اذن خدا بهبودی حاصل مي شود .

چنين کردند ، آن جراحت بهبودی يافت . مادر متوکل هزار دينار در يک کيسه چرمی سر به مهر خدمت امام هادی (ع ) فرستاد . اتفاقا چند روزی از اين ماجرا نگذشته بود که يکی از بدخواهان به متوکل خبر داد دينار فراوانی در منزل علی بن محمد النقی ديده شده است . متوکل سعيد حاجب را به خانه آن حضرت فرستاد . آن مرد از بالای بام با نردبان به خانه امام رفت . وقتی امام متوجه شد ، فرمود همان جا باش چراغ بياورند تا آسيبی به تو نرسد . چراغی افروختند . آن مرد گويد : ديدم حضرت هادی به نماز شب مشغول است و بر روی سجاده نشسته . امام فرمود : خانه در اختيار توست .

آن مرد خانه را تفتيش کرد . چيزی جز آن کيسه ای که مادر متوکل به خانه امام فرستاده بود و کيسه ديگری سر به مهر در خانه وی نيافت ، که مهر مادر خليفه بر آن بود . امام فرمود : زير حصير شمشيری است آن را با اين دو کيسه بردار و به نزد متوکل بر . اين کار ، متوکل و بدخواهان را سخت شرمنده کرد . امام که به دنيا و مال دنيا اعتنايی نداشت پيوسته با لباس پشمينه و کلاه پشمی روی حصيری که زير آن شن بود مانند جد بزرگوارش علی (ع ) زندگی مي کرد و آنچه داشت در راه خدا انفاق مي فرمود .

با اين همه ، متوکل هميشه از اينکه مبادا حضرت هادی (ع ) بر وی خروج کند و خلافت و رياست ظاهری بر وی به سر آيد بيمناک بود . بدخواهان و سخن چينان نيز در اين امر نقشی داشتند . روزی به متوکل خبر دادند که : " حضرت علی بن محمد در خانه خود اسلحه و اموال بسيار جمع کرده و کاغذهای زياد است که شيعيان او ، از اهل قم ، برای او فرستاده اند " . متوکل از اين خبر وحشت کرد و به سعيد حاجب که از نزديکان او بود دستور داد تا بي خبر وارد خانه امام شود و به تفتيش بپردازد .

اين قبيل مراقبتها پيوسته - در مدت 20سال که حضرت هادی (ع ) در سامره بودند - وجود داشت . و نيز نوشته اند : " متوکل عباسی سپاه خود را که نود هزار تن بودند از اتراک و در سامرا اقامت داشتند امر کرد که هر کدام توبره اسب خود را از گل سرخ پر کنند ، و در ميان بيابان وسيعی ، در موضعی روی هم بريزند . ايشان چنين کردند . و آن همه به منزله کوهی بزرگ شد . اسم آن را تل " مخالي " نهادند آنگاه خليفه بر آن تل بالا رفت و حضرت امام علی النقی ( عليه السلام ) را نيز به آنجا طلبيد و گفت : شما را اينجا خواستم تا مشاهده کنيد سپاهيان من را . و از پيش امر کرده بود که لشکريان با آرايشهای نظامی و اسلحه تمام و کمال حاضر شوند ، و غرض او آن بود که شوکت و اقتدار خود را بنماياند ، تا مبادا آن حضرت يا يکی از اهل بيت او اراده خروج بر او نمايند " .

در اين مدت 20سال زندگی امام هادی (ع ) در سامرا ، به صورتهای مختلف کارگزاران حکومت عباسی ، مستقيم و غير مستقيم ، چشم مراقبت بر حوادث زندگی امام و رفت و آمدهايی که در اقامتگاه امام (ع ) مي شد ، داشتند از جمله : " حضور جماعتی از بنی عباس ، به هنگام فوت فرزند امام دهم ، حضرت سيد محمد - که حرم مطهر وی در نزديکی سامرا ( بلد ) معروف و مزار است - ياد شده است . اين نکته نيز مي رساند که افرادی از بستگان و مأموران خلافت ، همواره به منزل امام سر مي زده اند . "



اصحاب و ياران امام دهم (ع )
در ميان اصحاب امام دهم ، برمي خوريم به چهره هايی چون " علی بن جعفر ميناوي " که متوکل او را به زندان انداخت و مي خواست بکشد . ديگر اديب معروف ، ابن سکيت که متوکل او را شهيد کرد . و علت آن را چنين نوشته اند که دو فرزند متوکل خليفه عباسی در نزد ابن سکيت درس مي خواندند . متوکل از طريق فرزندان خود کم کم ، متوجه شد که ابن سکيت از هواخواهان علی (ع ) و آل علی (ع ) است .

متوکل که از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود روزی ابن سکيت را به حضور خود خواست و از وی پرسيد : آيا فرزندان من شرف و فضيلت بيشتر دارند يا حسن و حسين فرزندان علی (ع ) ؟ ابن سکيت که از شيعيان و دوستداران باوفای خاندان علوی بود ، بدون ترس و ملاحظه جواب داد : فرزندان تو نسبت به امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) که دو نوگل باغ بهشت و دو سيد جنت ابدی الهي اند قابل قياس و نسبت نيستند . فرزندان تو کجا و آن دو نور چشم ديده مصطفی کجا ؟ آنها را با قنبر غلام حضرت (ع ) هم نمي توان سنجيد . متوکل از اين پاسخ گستاخانه سخت برآشفت .

در همان دم دستور داد زبان ابن سکيت را از پشت سر درآوردند و بدين صورت آن شيعی خالص و يار راستين امام دهم (ع ) را شهيد کرد . ديگر از ياران حضرت هادی (ع ) حضرت عبدالعظيم حسنی است . بنا بر آنچه محدث قمی در منتهی الآمال آورده است : " نسب شريفش به چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام منتهی مي شود ... " از اکابر محدثين و اعاظم علماء و زاهدان و عابدان روزگار خود بوده است و از اصحاب و ياران حضرت جواد (ع ) و حضرت امام هادی (ع ) بود . صاحب بن عباد رساله ای مختصر در شرح حال آن جناب نوشته .

نوشته اند : " حضرت عبدالعظيم از خليفه زمان خويش هراسيد و در شهرها به عنوان قاصد و پيک گردش مي کرد تا به ری آمد و در خانه مردی از شيعيان مخفی شد ... " . " حضرت عبدالعظيم ، اعتقاد راسخی به اصل امامت داشت . چنين استنباط مي شود که ترس اين عالم محدث زاهد از قدرت زمان ، به خاطر زاهد بودن و حديث گفتن وی نبوده است ، بلکه به علت فرهنگ سياسی او بوده است . او نيز مانند ديگر داعيان بزرگ و مجاهد حق و عدالت ، برای نشر فرهنگ سياسی صحيح و تصحيح اصول رهبری در اجتماع اسلامی مي کوشيده است ، و چه بسا از ناحيه امام ، به نوعی برای اين کار مأموريت داشته است .

زيرا که نمي شود کسی با اين قدر و منزلت و ديانت و تقوا ، کسی که حتی عقايد خود را بر امام عرضه مي کند تا از درست بودن آن عقايد ، اطمينان حاصل کند - به طوری که حديث آن معروف است - اعمال او ، به ويژه اعمال اجتماعی و موضعی او ، بر خلاف نظر و رضای امام باشد . حال چه به اين رضايت تصريح شده باشد ، يا خود حضرت عبدالعظيم با فرهنگ دينی و فقه سياسی بدان رسيده باشد " .


صورت و سيرت حضرت امام هادی (ع )
حضرت امام دهم (ع ) دارای قامتی نه بلند و نه کوتاه بود . گونه هايش اندکی برآمده و سرخ و سفيد بود . چشمانش فراخ و ابروانش گشاده بود . امام هادی (ع ) بذل و بخشش بسيار مي کرد . امام آن چنان شکوه و هيبتی داشت که وقتی بر متوکل خليفه جبار عباسی وارد مي شد او و درباريانش بي درنگ به پاس خاطر وی و احترامش برمي خاستند .

خلفايی که در زمان امام (ع ) بودند : معتصم ، واثق ، متوکل ، منتصر ، مستعين ، معتز ، همه به جهت شيفتگی نسبت به قدرت ظاهری و دنيای فريبنده با خاندان علوی و امام همام حضرت هادی دشمنی ديرينه داشتند و کم و بيش دشمنی خود را ظاهر مي کردند ولی همه ، به خصال پسنديده و مراتب زهد و دانش امام اقرار داشتند ، و اين فضيلتها و قدرتهای علمی و تسلط وی را بر مسائل فقهی و اسلامی به تجربه ، آزموده و مانند نياکان بزرگوارش (ع ) در مجالس مناظره و احتجاج ، وسعت دانش وی را ديده بودند . شبها اوقات امام (ع ) پيوسته به نماز و طاعت و تلاوت قرآن و راز و نياز با معبود مي گذشت . لباس وی جبه ای بود خشن که بر تن مي پوشيد و زير پای خود حصيری پهن مي کرد . هر غمگينی که بر وی نظر مي کرد شاد مي شد . همه او را دوست داشتند . هميشه بر لبانش تبسم بود ، با اين حال هيبتش در دلهای مردم بسيار بود .


شهادت امام هادی (ع )
امام دهم ، حضرت هادی (ع ) در سال 254هجری به وسيله زهر به شهادت رسيد . در سامرا در خانه ای که تنها فقط فرزندش امام حسن عسکری بر بالين او بود . معتمد عباسی امام دهم را مسموم کرد . از اين سال امام حسن عسکری پيشوای حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت . و در همان خانه ای که در آن بيست سال زندانی و تحت نظر بود ، سرانجام به خاک سپرده شد .


زن و فرزندان امام هادی (ع )
حضرت هادی (ع ) يک زن به نام سوسن يا سليل و پنج فرزند داشته است . 1 - ابومحمد حسن عليه السلام ( امام عسکری (ع ) يازدهمين اختر تابناک ولايت و امامت است ) . 2 - حسين . 3 - سيد محمد که يک سال قبل از پدر بزرگوارش فوت کرد ، جوانی بود آراسته و پرهيزگار که بسياری گمان مي کردند مقام ولايت به وی منتقل خواهد شد . قبر مطهرش که مزار شيعيان است در نزديکی سامرا مي باشد . 4 - جعفر . 5 - عايشه ، يا به نقل شادروان شيخ عباس قمي " عليه " .

منبع :

http://www.beytoote.com/religious/bozorgan-din/biography-imam.html
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز





مژده اى دل كه دلربا آمد
دلربایى گره گشا آمد
محنت و درد و غم فرارى شد
شادى و رحمت و صفا آمد



ولادت امام هادی(علیه السلام) مبارك باد
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
شخصی به نام ابو دعامه نقل کرده است که در آن بیماری که امام هادی علیه السلام بدان سبب به شهادت رسید؛ به عیادتش رفتم. تصمیم به بازگشت که گرفتم حضرت به من فرمود: ابو دعامه! (برای این عیادت) حقّ تو بر من واجب شد، دوست نداری حدیثی برایت نقل کنم تا خوشحال شوی؟ عرض کردم: سخت نیازمندم ای پسر رسول خدا .
حضرت فرمود: پدرم محمّد بن علی از پدرش و او از پدرش و او از پدرش و او از پدرش و او از پدرش و او از حسین بن علی علیهم السلام و او از پدرش علی بن ابی طالب علیه السلام نقل کرده است که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: بنویس! عرض کردم: چه بنویسم؟ فرمود: بنویس: «بسم‪ الله ‪الرّحمن ‪الرّحیم. الایمانُ ما وُقّرَ فی القلوبِ و صَدّقتهُ الاعمالُ و الاسلامُ ما جَری علی اللّسانِ و حَلَّت بِهِ المُناکَحَةُ؛ «ایمان آنست که در دل‪ها مستقر شده باشد و رفتار نیز آن را تصدیق کند (و با آن مطابق باشد) و اسلام همان گفتن شهادتین است که با آن ازدواج و ... حلال می‪شود.»
عرض کردم: ای پسر رسول خدا! به خدا سوگند! نمی‪‪دانم از این حدیث کدام نیکوتر است، متن آن یا سندش؟! حضرت فرمود: این نوشته‪ای است به خطّ علی بن ابی طالب علیه السلام و املای رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرزندان از پدران به ارث برده‪اند.(

منبع :

http://imamhadi.ir/content/view/189/93/
 
آخرین ویرایش:

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
- امام هادی علیه السلام به یكی از شیعیانش فرمود: فلانی را ملامت كن و بگو: اگر خدا خیر بنده‌ای را بخواهد (در آن صورت) هرگاه ملامت شود بپذیرد.
- متوكل (یكی از خلفای عباسی) نذر نمود كه اگر از بیماریش عافیت یابد مال كثیری را صدقه دهد، پس چون عافیت یافت از علما پرسید: اندازه مال كثیر چه مقدار است، هر كدامشان چیزی گفت ولی به معنای آن نرسید، پس از امام هادی علیه السلام پرسید، حضرت فرمود: هشتاد درهم بدهد، گفت: به چه دلیل؟ فرمود: خداوند به پیامبر خود وحی فرمود كه:" لقد نصركم الله فی مواطن كثیرة" : " بی شك خداوند شما را در میادین بسیار یاری كرد" (توبه/25)، و ما میادین نبرد آن حضرت را شمردیم و به هشتاد رسیدیم، و خداوند آن تعداد را كثیر و بسیار نامیده است. پس متوكل از این سخن خرسند شد و هشتاد درهم صدقه داد.
هر كس از خدا بترسد از او بترسند، و چون خدا را فرمان بَرد؛ از او فرمان بَرند، هر كس كه از خالق اطاعت كند دیگر هیچ باكی از غضب و خشم مخلوق نداشته باشد، و هر كس كه خدا را به خشم آورد مسلما بداند كه دچار خشم مخلوقین خواهد گردید.
- همانا برای خداوند مكان‌هایی است كه دعا نمودن در آنها را دوست دارد، و دعای هر كس را در آنجا مستجاب می‌فرماید، و موضع قبر سیدالشهدا از آن جمله است.
- هر كس از خدا بترسد از او بترسند، و چون خدا را فرمان بَرد؛ از او فرمان بَرند، هر كس كه از خالق اطاعت كند دیگر هیچ باكی از غضب و خشم مخلوق نداشته باشد، و هر كس كه خدا را به خشم آورد مسلما بداند كه دچار خشم مخلوقین خواهد گردید.
سرای دنیا چونان بازاری است كه مردمی در آن سود برند و جماعتی ضرر كنند.
- خداوند نه وصف گردد و نه تعریف جز بدانچه خود خویش را وصف نموده، و چگونه وصف شود آن خدایی كه حواس از دركش ناتوان، و تصورات از دستیابیش درمانده، و افكار از محدود ساختنش عاجز است و در دیده نگنجد، آن خدایی كه نزدیكی او دوری است و دوریش نزدیكی، او خود كیفیت را آفریده بی آن كه گویند او چگونه است، و مكان را خود پدید آورده بی آن كه گویند كجاست، و ساحتش بر كنار از كیفیت و مكان است، او یكتا و یگانه است، عظمت و جلالش با شكوه، و نام‌هایش پاك و منزه است.
- حسن بن مسعود گوید: خدمت امام هادی علیه السلام رسیدم - در حالی كه انگشتم خراش خورده؛ و شانه‌ام در اثر برخورد با راكبی صدمه دیده بود، و نیز در اثر ورود به ازدحام مردم برخی از لباس‌هایم پاره شده بود - و گفتم: ای روز، خدا مرا از شرّ تو نجات دهد، چقدر تو شوم بودی!
امام هادی علیه السلام به كسی كه در ستایش از ایشان افراط كرده بود فرمودند: از این كار خودداری كن كه تملق بسیار، بدگمانی به بار می‌آورد و اگر اعتماد برادر مومنت از تو سلب شد از تملق او دست بردار و حسن نیت نشان ده .
آن حضرت علیه السلام به من فرمود: ای حسن، تو هم با این كه با ما آمد و شد داری گناهت را به گردن بی‌گناهان می‌اندازی؟! حسن گفت : (با شنیدن این سخن) حواسم جمع شد و به خطایم پی بردم، عرض كردم: مولای من! از خدا آمرزش می‌طلبم، امام فرمود: ای حسن، مگر روزها چه گناهی دارند كه چون جزای كردار خود را می‌بینید آنها را شوم پنداشته و بد می‌گویید؟! حسن گفت: تا آخر عمر استغفار خواهم كرد، آیا آن توبه‌ام به حساب می‌آید ای زاده رسول خدا؟
فرمود: به خدا سوگند آن (بد گویی‌ها) شما را سودی نبخشد، بلكه خداوند شما را به مذمت كردن بی گناهان مجازات می‌كند، ای حسن، مگر نمی‌دانی آن كس كه در برابر اعمال و كردار در این سرا و آن سرا ثواب دهد و كیفر نماید و تلافی كند تنها خدا است؟
گفتم: اینگونه است مولای من، فرمود: دیگر تكرار مكن، و برای روزها هیچ تاثیری در فرمان و حكم خدا قائل مشو! حسن گفت: به روی چشم؛ آقای من .
اگر در زمانه‌ای بودید كه عدل بیش از ستم رایج بود، حرام است كه به دیگران بدبین باشید مگر آن كه بدی او بر شما محرز شده باشد. و اگر در زمانه‌ای بودید كه ستم بیش از عدل رواج داشت كسی حق ندارد به دیگران خوش‌بین باشد مگر آن كه مطمئن شده باشد.
- هر كس خود را از مكر و مواخذه سخت خدا ایمن بداند، مغرور گشته، تا آنجا كه قضا و حكم حتمی خدا بر او جاری شود (یعنی مرگ گریبانش را بگیرد)، و هر كس كه پروردگارش را بشناسد و به او آگاه باشد، مصیبت دنیا برایش سبك شود، هر چند با قیچی بریده شود و با ارّه قطعه قطعه گردد!
از كسی كه بر او خشم گرفته‌ای، صفا و صمیمیت مخواه و از كسی كه به وی خیانت كرده‌ای وفا مطلب و از كسی كه نسبت به او بدبین شده‌ای، انتظار خیرخواهی نداشته باش كه دل دیگران برای تو همچون دل تو برای آنها است .
- داود صرمی گوید: آقایم (امام هادی علیه السلام) مطالبی ضروری را به من فرمود، سپس مرا گفت بگو ببینم آنها را چگونه می‌گویی، ولی من آنگونه كه فرموده بود به خاطر نداشتم، پس آن حضرت علیه السلام قلم به مركب دان فرو برد و نوشت: " بسم الله الرحمن الرحیم، به خواست خدا آن را به خاطر خواهم آورد، و هر كاری به دست خدا است"، من (با دیدن این صحنه) خندیدم، فرمود: تو را چه شد؟ گفتم: خیر است.
نارضایتی پدر و مادر كمی روزی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت می‌كشاند.
فرمود: به من بگو، گفتم: قربانت گردم به یاد حدیثی افتادم كه یكی از اصحاب از جد شما حضرت رضا علیه‌السلام برایم نقل كرده بود، كه آن حضرت هر گاه دستور به كاری می‌داد می‌نوشت: "بسم الله الرحمن الرحیم، به خواست خدا آن را به خاطر خواهم آورد" ، بدین خاطر لبخند زدم، آنگاه امام هادی علیه السلام به من فرمود: ای داود اگر بگویم ترك كننده "بسم الله الرحمان الرحیم" همچون تارك نماز است در گفته‌ام صادق و راستگویم .
وقت جان دادنت اهل‌بیت را به یاد آر؛ كه در آن هنگام هیچ طبیبی، جلوگیر مرگت و هیچ دوستی نفع رسانت نباشد .
- فرد شكرگزار، به خود آن شكر بیش از نعمتی كه موجب شكر شده سعادتمند و خوشبخت است، زیرا نعمت‌ها تنها كالا و متاع دنیایند، ولی شكر، هم نعمت (دنیا) است و هم پاداش (آخرت) .
- به راستی كه خداوند دنیا را سرای آزمون و امتحان، و آخرت را سرای پاداش و جزا قرار داده، و آزمون دنیا را موجب پاداش آخرت ساخته، و پاداش آخرت را در عوض آزمون دنیا.
هر كه از خود راضی باشد، خشم گیران بر او زیاد خواهند بود .
- به تحقیق ستمكارِ فهمیده و دانا ممكن است به خاطر همان فهمش از ستمش بگذرند، و بی‌شك صاحب حق نادان ممكن است همان حماقت او؛ نور حقش را خاموش كند.
- كسی كه خود را سبك شمارد و قدر خویش نداند، از شرّ او در امان مباش.
- سرای دنیا چونان بازاری است كه مردمی در آن سود برند و جماعتی ضرر كنند.
- از حد خود تجاوز نكن و برای روزگار هیچ اثری در حكم خدا قرار نده .
اگر مردم به راه‌های گوناگونی روند، من به راه كسی كه تنها خدا را خالصانه می‌پرستد خواهم رفت .
- حسد نیكویی‌ها را نابود سازد، و دروغ، دشمنی آورد، و خودپسندی مانع از طلب دانش و خواهنده خواری و جهل گردد، و بخل ناپسندیده‌ترین خلق و خوی است، و طمع خصلتی ناروا و ناشایست است.
- امام هادی علیه السلام به كسی كه در ستایش از ایشان افراط كرده بود فرمودند: از این كار خودداری كن كه تملُّق بسیار، بدگمانی به بار می‌آورد و اگر اعتماد برادر مومنت از تو سلب شد از تملق او دست بردار و حسن نیت نشان ده .
- اگر در زمانه‌ای بودید كه عدل بیش از ستم رایج بود، حرام است كه به دیگران بدبین باشید مگر آن كه بدی او بر شما محرز شده باشد. و اگر در زمانه‌ای بودید كه ستم بیش از عدل رواج داشت كسی حق ندارد به دیگران خوش‌بین باشد مگر آن كه مطمئن شده باشد.
فروتنی آن است كه با مردم چنان كنی كه دوست داری با تو چنان باشند .
- بهتر از نیكی، نیكوكار است، و برتر از علم حامل آن است، و بدتر از بدی، عامل آن است، و وحشتناك‌تر از وحشت، آورنده آن است .
- از كسی كه بر او خشم گرفته‌ای، صفا و صمیمیت مخواه و از كسی كه به وی خیانت كرده‌ای وفا مطلب و از كسی كه نسبت به او بدبین شده‌ای، انتظار خیرخواهی نداشته باش كه دل دیگران برای تو همچون دل تو برای آنها است .
- نعمت‌ها را با برداشت خوب از آنها به دیگران ارائه دهید و با شكرگزاری افزون كنید، و بدانید كه نفس آدمی روآورنده‌ترین چیز است نسبت به آنچه به او بدهی و بازدارنده‌ترین چیز است كه از او بازداری .
- خشم بر زیردستان از پستی است .
- چه بسا شخصی كه مدت عمرش سی سال مقدر شده باشد ولی به خاطر صله رحم و پیوند با خویشاوندانش، خداوند عمرش را به 33 سال برساند. و چه بسا كسی كه مدت عمرش 33 سال مقدّر شده باشد ولی به خاطر آزردن خویشاوندان و قطع رحمش، خداوند عمرش را به سه سال برساند.
- نارضایتی پدر و مادر كمی روزی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت می‌كشاند.
- مصیبت برای صابر یكی است ولی برای كسی كه بی‌طاقتی می كند دو تا است.
- مردم در دنیا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان هستند .
- مسخرگی تفریح سفیهان و كار جاهلان است.
- وقتِ جان دادنت اهل‌بیت را به یاد آر؛ كه در آن هنگام هیچ طبیبی، جلوگیر مرگت و هیچ دوستی نفع رسانت نباشد .
- جدال، دوستی قدیمی را تباه می‌كند و پیوند اعتماد را می‌گشاید و كمترین چیزی كه در آنست غلبه بر دیگری است كه آن هم سبب جدایی می‌شود .
- حكمت اثری در دل‌های فاسد نمی‌گذارد.
- شب بیداری، سبب لذت بخشی خواب، و گرسنگی سبب خوش خوراكی در طعام ناب است .
- مقدرات چیزهایی را بر تو نمایان می‌سازد كه به فكرت خطور نكرده است .
- هر كه از خود راضی باشد، خشم گیران بر او زیاد خواهند بود .
- فقر، سبب سركشی نفس و ناامیدی شدید می‌شود .
- اگر مردم به راه‌های گوناگونی روند، من به راه كسی كه تنها خدا را خالصانه می‌پرستد خواهم رفت .
- كسی كه چهل روز گوشت نخورد بدخُلقی پیدا كند، و كسی كه چهل روز پی در پی نیز گوشت خورد اخلاقش بد شود .
- فروتنی آن است كه با مردم چنان كنی كه دوست داری با تو چنان باشند .
منبع:
موسسه امام هادی (علیه السلام)

http://imamhadi.ir/content/view/188/93/
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
احادیث امام هادی علیه السلام



1. فروتنى‌ آن‌ است‌ كه‌ با مردم‌ چنان‌ كنى‌ كه‌ دوست‌ دارى‌ با تو چنان‌ باشند.
(المحجة‌ البیضاء ، ج‌ 5 ، ص‌ 225)


2. براى‌ خداوند بقعه‌هایى‌ است‌ كه‌ دوست‌ دارد در آنها به‌ درگاه‌ او دعا شود و دعاى‌ دعاكننده‌ را به‌ اجابت‌ رساند ، و حائر حسین‌ (ع‌) یكى‌ از آنهاست‌.
(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 510)


3. هر كس‌ از خدا بترسد ، مردم‌ از او بترسند ، و هر كه‌ خدا را اطاعت‌ كند ، از او اطاعت‌ كنند ، و هر كه‌ مطیع‌ آفریدگار باشد ، باكى‌ از خشم‌ آفریدگان‌ ندارد ،
و هر كه‌ خالق‌ را به‌ خشم‌ آورد ، باید یقین‌ كند كه‌ به‌ خشم‌ مخلوق‌ دچار مى‌شود.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 510)


4. كسى‌ كه‌ چهل‌ روز گوشت‌ نخورد بد خلقى‌ پیدا كند ، و كسى‌ كه‌ چهل‌ روز پى‌ در پى‌ نیز گوشت‌ بخورد اخلاقش‌ بد مى‌شود.
(بحار الانوار ، ج‌ 56 ، ص‌ 326)


5 . به‌ راستى‌ كه‌ خدا ، جز بدانچه‌ خودش‌ را وصف‌ كرده‌ ، وصف‌ نشود . كجا وصف‌ شود آنكه‌ حواس‌ از دركش‌ عاجز است‌ ، و تصورات‌ به‌ كنه‌ او پى‌ نبرد ، و در دیده‌ها نگنجد ؟ او با همه‌ نزدیكیش‌ دور است‌ و با همه‌ دورى‌اش‌ نزدیك‌ . كیفیت‌ و چگونگى‌ را پدید كرده‌ ، بدون‌ اینكه‌ خود كیفیت‌ و چگونگى‌ داشته‌ باشد . مكان‌ را آفریده‌ بدون‌ اینكه‌ خود مكانى‌ داشته‌ باشد . او از چگونگى‌ و مكان‌ بر كنار است‌ . یكتاى‌ یكتاست‌ ، شكوهش‌ بزرگ‌ و نامهایش‌ پاكیزه‌ است‌.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 510)


6. هر كه‌ بر طریق‌ خداپرستى‌ محكم‌ و استوار باشد ، مصائب‌ دنیا بر وى‌ سبك‌ آید ، گر چه‌ تكه‌ تكه‌ شود.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 511)


7. اگر بگویم‌ كسى‌ كه‌ تقیه‌ را ترك‌ كند مانند كسى‌ است‌ كه‌ نماز را ترك‌ كرده‌ ، راست‌ گفته‌ام‌.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 511)


8. شخص‌ شكرگزار ، به‌ سبب‌ شكر ، سعادتمندتر است‌ تا به‌ سبب‌ نعمتى‌ كه‌ باعث‌ شكر شده‌ است‌ . زیرا نعمت‌ كالاى‌ دنیاست‌ و شكرگزارى‌ ، نعمت‌ دنیا و آخرت‌ است‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 512)


9. خداوند دنیا را سراى‌ امتحان‌ و آزمایش‌ ساخته‌ و آخرت‌ را سراى‌ رسیدگى‌ قرار داده‌ است‌ ، و بلاى‌ دنیا را وسیله‌ ثواب‌ آخرت‌ ، و ثواب‌ آخرت‌ را عوض‌ بلاى‌ دنیا قرار داده‌ است‌.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 512)


10. ستمكار بردبار ، بسا كه‌ به‌ وسیله‌ حلم‌ و بردبارى‌ خود از ستمش‌ گذشت‌ شود و حقدار نابخرد ، بسا كه‌ به‌ سفاهت‌ خود ، نور حق‌ خویش‌ را خاموش‌ كند.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 512)


11. كسى‌ كه‌ خود را سبك‌ مى‌شمارد ، از شر او در امان‌ مباش‌.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 512)


12. اگر مردم‌ مسیرى‌ را انتخاب‌ كنند و در آن‌ گام‌ نهند من‌ به‌ راه‌ كسى‌ كه ‌تنها خدا را خالصانه‌ مى‌پرستد خواهم‌ رفت‌.
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 245)


13. حسد نیكوییها را نابود سازد.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 302)


14. تكبر و غرور ، دشمنى‌ آورد.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 302)


15. فقر یعنى‌ آزمندى‌ نفس‌ است‌ و ناامیدى‌ بسیار.
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌368)


16. بخل‌ ناپسنده‌ترین‌ خلق‌ و خوى‌ است‌.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 302)


17. طمع‌ خصلتى‌ ناروا و ناشایست‌ است‌.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 302)


18. امام‌ هادى‌ (ع‌) به‌ كسى‌ كه‌ در ستایش‌ از ایشان‌ افراط كرده‌ بود فرمودند : از این‌ كار خوددارى‌ كن‌ كه‌ تملق‌ بسیار ، بدگمانى‌ به‌ بار مى‌آورد ، و اگر برادر مؤمنت‌ مورد اعتماد تو واقع‌ شد ، از تملق‌ او دست‌ بردار و حسن‌ نیت‌ نشان‌ ده‌.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 302)


19. هر گاه‌ در زمانه‌اى‌ عدل‌ بیش‌ از ظ‌لم‌ رایج‌ باشد ، بدگمانى‌ به‌ دیگرى‌ حرام‌ است‌ ، مگر آنكه‌ آدمى‌ بدى‌ از كسى‌ ببیند ، و هرگاه‌ در زمانه‌اى‌ ظ‌لم‌ بیش‌ از عدل‌ باشد ، تا وقتى‌ كه‌ آدمى‌ خیرى‌ از كسى‌ نبیند ، نباید به‌ او خوشبین‌ باشد.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 304)


20. بهتر از نیكى‌ نیكوكار است‌ ، و زیباترین‌ از زیبایى‌ ، گوینده‌ آن‌ است‌ ، و برتر از علم‌ حامل‌ آن‌ است‌ ، و بدتر از بدى‌ ، عامل‌ آن‌ است‌ ، و وحشتناكتر از وحشت‌ ، آورنده‌ آن‌ است‌.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 304)


21. از كسى‌ كه‌ بر او خشم‌ گرفته‌اى‌ ، صفا و صمیمیت‌ مخواه‌ و از كسى‌ كه‌ به‌ وى‌ خیانت‌ كرده‌اى‌ ، وفا مطلب‌ ، و از كسى‌ كه‌ به‌ او بدبین‌ شده‌اى‌ ، انتظار خیرخواهى‌ نداشته‌ باش‌ ، كه‌ دل‌ دیگران‌ براى‌ تو همچون‌ دل‌ تو براى‌ آنهاست‌.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 305)


22. خشم‌ بر زیر دستان‌ از پستى‌ است‌.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 304)


23. هر كه‌ از خود راضى‌ باشد ، خشمگیران‌ بر او زیاد خواهند بود.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 303)


24. مقدرات‌ چیزهایى‌ را بر تو نمایان‌ مى‌سازد كه‌ به‌ فكرت‌ خطور نكرده‌ است‌.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 303)


25. نارضایتى‌ پدر و مادر ، كم‌ توانى‌ را به‌ دنبال‌ دارد و آدمى‌ را به‌ ذلت‌ مى‌كشاند.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 303)


26. مردم‌ در دنیا با اموالشان‌ و در آخرت‌ با اعمالشان‌ هستند.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 304)


27. مسخرگى‌ ، تفریح‌ سفیهان‌ و كار جاهلان‌ است‌.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 304)


28. وقت‌ جان‌ دادنت‌ نزد خانواده‌ات‌ را به‌ یاد آر كه‌ در آن‌ هنگام‌ طبیبى‌ جلوگیر مرگت‌ و دوستى‌ نفع‌ رسانت‌ نباشد.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 304)


29. جدال‌ ، دوستى‌ قدیمى‌ را تباه‌ مى‌كند و پیوند محكم‌ را مى‌گسلد و كمترین‌ چیزى ‌كه‌ در آن‌ است‌ كوشش‌ براى‌ غلبه‌ بر دیگرى‌ است‌ كه‌ آن‌ هم‌ ریشه‌ علتهاى‌ جدایى‌ است‌.
( مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 304)


30. حكمت‌ ، اثرى‌ در دلهاى‌ فاسد نمى‌گذارد.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 304)


31. براى‌ نعمتها همسایه‌ خوبى‌ شوید و با شكرگزارى‌ به‌ افزودن‌ آن‌ امیدوار باشید.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 305)


33. نادان‌ ، اسیر زبان‌ خویش‌ است‌.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 304)


34. افسوس‌ كوتاهى‌ كارهاى‌ گذشته‌ را با تلاش‌ در آینده‌ جبران‌ كنید.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 304)


آدرس این مطلب :
http://www.tebyan.net/religion_thoughts/articles/theinfallibles/imamhadi/2007/12/26/56526.html
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
از كسى‌ كه‌ بر او خشم‌ گرفته‌اى‌ ، صفا و صمیمیت‌ مخواه‌ و از كسى‌ كه‌ به‌ وى‌ خیانت‌ كرده‌اى‌ ، وفا مطلب‌ ، و از كسى‌ كه‌ به‌ او بدبین‌ شده‌اى‌ ، انتظار خیرخواهى‌ نداشته‌ باش‌ ، كه‌ دل‌ دیگران‌ براى‌ تو همچون‌ دل‌ تو براى‌ آنهاست‌.
(مسند الامام‌ الهادى‌ ، ص‌ 305)


زیبا جان ممنون از ارسالهای زیباتون:gol:
 
بالا