مشاعرۀ سنّتی

مدیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
دارم امید که با گریه دلت نرم کنم
بهرطوفانزده؛سنگیست پناهی گاهی!
(رحیم معینی کرمانشاهی)
یاد من هر چه پروانه که می افتد در آب
زود از در آورم
یاد من باشد کاری نکنم که به قانون زمین برخورد
یاد من باشد تنها هستم .
 

DOZI

اخراجی موقت
موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریده ام


من که گفتم این بهار افسردنی است //// من که گفتم این پرستو مردنی است

من که گفتم ای دل بی بند و بار //// عشق یعنی رنج ، یعنی انتظار

آه عجب کاری به دستم داد دل //// هم شکست و هم شکستم داد دل
 

some1

عضو جدید
کاربر ممتاز


من که گفتم این بهار افسردنی است //// من که گفتم این پرستو مردنی است

من که گفتم ای دل بی بند و بار //// عشق یعنی رنج ، یعنی انتظار

آه عجب کاری به دستم داد دل //// هم شکست و هم شکستم داد دل


لب سلخ طرحی از بزها بردارم طرحی از جاروها
و سایه هاشان در آب
 
  • Like
واکنش ها: DOZI

Sima.N

عضو جدید


من که گفتم این بهار افسردنی است //// من که گفتم این پرستو مردنی است

من که گفتم ای دل بی بند و بار //// عشق یعنی رنج ، یعنی انتظار

آه عجب کاری به دستم داد دل //// هم شکست و هم شکستم داد دل

لعلی ازکان مروت بر نیاید سالها/تابش خورشید و سعی باد بارانرا چه شد....................
 
  • Like
واکنش ها: DOZI

some1

عضو جدید
کاربر ممتاز
می خواهم بخوابم
صعود نزدیک است
حصاری نیست
دیواری نیست
...
می خواهم
بخوابم

ما حقیقت را در باغچه پیدا کردیم
در نگاه شرم آگین گلی گمنام

و بقا را در یک لحظهء نامحدود

که دو خورشید به هم خیره شدند

 
  • Like
واکنش ها: DOZI

DOZI

اخراجی موقت
ما حقیقت را در باغچه پیدا کردیم
در نگاه شرم آگین گلی گمنام

و بقا را در یک لحظهء نامحدود

که دو خورشید به هم خیره شدند


در این تاریخ ،
هیچ روزی تو را نیست
تاریخ جدید خواهم نوشت ...
... هم روزش تو !

 

Sima.N

عضو جدید
ما حقیقت را در باغچه پیدا کردیم
در نگاه شرم آگین گلی گمنام

و بقا را در یک لحظهء نامحدود

که دو خورشید به هم خیره شدند


در منی و این همه زمن جدا/با منی و دیدهات به سوی غیر/ بهر من نمانده راه گفتگو تو نشسته گرم گفتگوی غیر.............
 

some1

عضو جدید
کاربر ممتاز
در منی و این همه زمن جدا/با منی و دیدهات به سوی غیر/ بهر من نمانده راه گفتگو تو نشسته گرم گفتگوی غیر.............


رفتم که داغ بوسه ی پر حسرت تو را
با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که ناتمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم
 

some1

عضو جدید
کاربر ممتاز

تا روز بود ،
غروب را آرزو می کردی
به تاریکی که رسیدی ...
... خورشید پرست شده ای ؟

یار من کیست ای بهار سپید ؟
گر نبوسد در این بهار مرا
یار من نیست ای بهار سپید
دشت بی تاب شبنم آلوده
 

DOZI

اخراجی موقت
تو را میخواهمو دانم که هرگز به کام دل در اغوشت نگیرم/ تویی ان اسمان صاف و روشن من این کنج قفس مرغی اسیرم.

من تنها و رها
زير اين سقف سياه
گام بر مي دارم بي چتر
و به تو مي انديشم !!!!!
 

Sima.N

عضو جدید
رفتم که داغ بوسه ی پر حسرت تو را
با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که ناتمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم

رفتم مگو چرا رفت ننگ بود /عشق من و نیاز تو و سوز وساز ما از پرده خموشی و غفلت چو نور صبح /بیرون فتاده بود به یکباره راز ما...........
 

DOZI

اخراجی موقت
رفتم مگو چرا رفت ننگ بود /عشق من و نیاز تو و سوز وساز ما از پرده خموشی و غفلت چو نور صبح /بیرون فتاده بود به یکباره راز ما...........


افسوس، که این مزرعه را آب گرفته
دهقانِ مصیبت‌زده را خواب گرفته

خون دل ما رنگِ میِ ناب گرفته
وز سوزشِ تب پیکرمان تاب گرفته
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا