آیا ورودی91 هستی ؟؟ !!

khodaparasti

عضو جدید
آیا ورودی91 هستی ؟؟ !!

پذیرفته شدن شما را در دانشگاه، شادباش می گویم.
به فکرم رسید در اینجا چیزهایی را که در ادامه راه شاید به کارتان بیاید بنویسم. اینها "پند و نصیحت " نیستند ؛ فقط "تجربه" هستند.
از همه اعضا باشگاه هم صمیمانه درخواست می کنم تجارب راهگشای خود را اینجا برای نسل آینده به یادگار بگذارند حتی اگر این تجربه در حد یک خط باشد.

متنی که در زیر می بینید نوشته محمد كاكاوند با عنوان "شرح شغل يك دانشجو" است که در روزنامه اعتماد مورخ 30 تیر 87 به چاپ رسیده است. وقتی 4 سال پیش آن را خواندم افسوس خوردم که چرا وقتی دانشجو بودم کسی اینها را به من نگفت. چون برایم جالب بود آن را در گوشه ای از کامپیوتر ذخیره کرده بودم تا امروز .... باید اینجا بخشهایی از آن را بازنویسی کنم.

1- دانشگاه فرودگاه يا فروشگاه نيست
كلاس درس نه بسان فرودگاه و هواپيما است كه عده يي براي رسيدن به مقصدي گرد هم آيند و مدتي با هم باشند و اداره امور فقط در اختيار خلبان و مهمانداران باشد و بعد از پايان سفر با آرزوي خوش و اميد ديدار در پرواز هاي بعدي هر كس به سراغ كار خودش برود: و نه فروشگاه است كه بسان آنچه گهگاه متاسفانه ديده مي شود فروشنده براي قانع كردن خريدار - بدون درخواست او- به وي اطمينان مي دهد كه آنچه قصد خريدن آن را دارد از بهترين مواد و به دست بهترين كسان در بهترين نقطه جهان ساخته شده است و افزون بر اين، فروشنده اش بهترين بشر روي زمين و فروشگاهش بهترين و برترين جايگاه. اما با اين همه تعريف و تمجيد در نوشته يي پشت سر فروشنده اعلام شده است كه «پس از فروش پس گرفته يا تعويض نمي شود.»

2- دانشگاه دبيرستان نيست
دانشگاه مدرسه نيست كه فقط اطلاعات جديدي به دانشجو بدهد. آموختن اطلاعات بيشتر و جديدتر شرط لازم هر مركز دانشگاهي است اما كافي نيست. بايد روش تحصيل و تحليل اطلاعات را هم به دانشجو آموخت چون اطلاعات بعد از مدتي كهنه مي شوند يا بعد از گذشت زمان نيازهاي جديد را برآورده نمي كنند. دانشجو بايد روش تحصيل اطلاعات را هم بياموزد و به تحصيل اطلاعات موجود اكتفا نكند تا بتواند پس از اتمام دوره آموزش و ورود به عرصه زندگي حرفه يي در صورت لزوم اطلاعات جديد را به دست بياورد و با آن مشكلات پيش آمده را رفع كند و از سرچشمه ها بدون واسطه بهره برداري كند. اما افزون بر اين دانشجو بايد متناسب با رشته تحصيلي خودش خلق و خوي جوانمردانه يي را هم بياموزد: اخلاق صفتي نيست كه اختصاص به ورزشكاران داشته باشد كه چون حريف را زمين نزده يا حرف درشتي به او يا داور نگفته است پس درخور ستايش است و مستحق پاداش. در هر رشته دانشگاهي متناسب با محتواي آن بايد چهره يي از انسان آرماني متصف و متخلق به اخلاق در آن حوزه علمي مدنظر دانشجو باشد. اين را هم بيفزاييم كه «دانشجو» و «دانش آموز» هر دو صفت فاعلي مركب مرخم است به جاي «دانش جوينده» و «دانش آموزنده». دانش جوينده نقشي فعال دارد ولي دانش آموزنده نقشي منفعل. اي كاش به جاي دانشجو مرسوم بود بگويند دانش جوينده تا آن كس كه متصف به اين صفت مي شود، بداند و آگاه باشد كه بايد بكوشد، بپرسد، بخواند، گفت وگو كند و فقط به متون كتبي ارائه شده در كلاس بسنده نكند: برخلاف دانش آموز كه دانستن همان برنامه رسمي و درسنامه اش براي او كافي است و توقع بيشتري از او نيست.

3- دانشجوي كوشا: چشم و چراغ كلاس
اين را هم بايد گفت كه بعضي استادان گله مند هستند كه به دانشجو بايد التماس كرد كه چند كلام در كلاس سخن بگويد. حتي وقتي از دانشجويان دعوت مي شود به گفته هاي در كلاس بينديشند يا پاسخ سوالاتي كه در كلاس طرح مي شود را بدهند: انجام دادن اين كار بر عده يي از دانشجويان- همان طور كه پيشتر گفته شد- گران مي آيد يا از مشاركت در گفت وگوهاي كلاس گريزان مي شوند. متاسفانه اگر دانشجوياني بخواهند در بحث ها شركت كنند با اعتراض يا گله علني يا غيرعلني دوستان شان روبه رو مي شوند. اما بايد دانست دانشجويي كه با تمام بضاعت علمي خودش و با حسن نيت و صميميت سعي در اثبات نظر خودش مي كند يا در برابر نظر ابراز شده در كلاس كه آن را با آموخته هاي پيشين، عقل سليم، آداب و رسوم مقبول در جامعه ناهماهنگ و ناسازگار مي بينيد به نحو مستدل مقاومت مي كند، درخور تشويق و تكريم است. اينچنين دانشجوياني «چشم و چراغ» كلاس هستند و اعتبار كلاس به وجود و حضور دانشجوياني است كه از پرسيدن و پاسخ دادن هيچ هراسي ندارند. كلاس درس بسان نمايشي است كه بازيگر آن فقط استاد نيست. تمام دانشجويان بايد به صحبت هاي كلاس توجه كنند و في المجلس آنها را بسنجند: آيا سوال و نظر ابراز شده بجاست؟ آيا سخنگو يا پرسشگر به نكته يي صحيح اشاره كرده است؟ آيا من شنونده مي توانم پاسخ آن را بدهم؟ آيا من متوجه آنچنان نكته و نظري بودم؟ استاد چگونه پاسخ و واكنش نشان داد؟ آيا داخل در ماهيت و كنه موضوع شد يا فقط از شكل و ظاهر آن سخن گفت؟ آيا مي توان بر نظر استاد خرده گرفت؟ آيا مي توان به آن چيزي بيشتر افزود؟ حركت در كلاس يعني همين كارها و نوشتن چكيده يي از بحث ها و گفت وگوها. متاسفانه مدتي است مرسوم شده كه برخي دانشجويان به جاي داشتن كاغذ و قلم و نوشتن اتفاقات كلاس با خود انواع و اقسام ضبط صوت مي آورند و درصدد ضبط كردن حرف هاي كلاس هستند. اولاً اين رسم ناپسند توانايي نوشتن دانشجو را از بين مي برد، ثانياً كلاس درس به روي عموم باز نيست. به همين علت در كلاس ها را مي بندند و دانشجوي مستمع آزاد هم با اجازه استاد در كلاس شركت مي كند. پس اتفاقات كلاس بايد در همان جا بماند. هيچ كس حق ندارد گفت وگوهاي كلاس را عيناً و مو به مو از آن خارج كند و احياناً روي لوح فشرده يي ضبط و بين ديگران پخش كند.

4- كمبود وقت: بحث هاي كلاس تلنگري به موضوع
با كمبود وقت همه چيز را نمي توان در ساعات محدود كلاس گفت به همين علت- همان طور كه پيشتر اشاره شد- لازم است دانشجو روش تحصيل اطلاعات و تجزيه و تحليل آن را بداند. دانشجو نبايد آنچه در كلاس ها ارائه مي شود را حداكثر اطلاعات استاد به حساب آورد و خودش را بي نياز از تحصيل و تحقيق بداند. اگر آنچه در كلاس بيان مي شود را حداقل ضروري و فقط تلنگري به موضوع بدانيم- به حكم عقل- درصدد كسب اندوخته هاي بيشتري برخواهيم آمد. از اين گذشته، استاد امروز دانشجوي سابق است. يك شبه و يك ساله نمي توان استاد شد. هم كتاب و مقاله خواندن لازم است و هم ديدن كار استادان ديگر در مواجهه با دانشجويان و ديگر استادان. همان طور كه هيچ بازرگاني از گسترش داد و ستد خودش و افزودن به سرمايه اش كوتاهي نمي كند و به آنچه هست بسنده نمي كند: طالب علم هم بايد به سرمايه اش كه در ابتداي جواني ديگران در اختيارش مي گذارند، بسنده نكند و خودش هم درصدد افزودن بر آن باشد. گهگاه تعجب مي كنم كه چرا برخي از دانشجويان از خواندن چند صفحه يي بيشتر گله مندند.

5- بزرگ ترين استاد: كتاب و مقاله
با توجه به آنچه گفته شد از دانشجو توقع مي رود با علاقه و توانايي و پرسش هايي كه در ذهن دارد پس از گذراندن واحدهاي هر ترم تحصيل را به كنار نگذارد و از همان دوران دانشكده خودش رنج تحقيق را با شهد عشق به دانايي درهم بياميزد و دانشجوينده راستين باشد. كتاب و مقاله بخواند تا از نظر انديشمندان مطلع شود. اگر دانشجو بزرگ ترين استاد را كتاب بداند، مي تواند از هر فرصتي استفاده كند و بي آنكه در محضر استادان صاحب نام و صاحب فكر باشد آثار ايشان را بخواند و از آن بهره ببرد. به ياد داشته باشيد كه با خواندن آثار ديگران در محضر ايشان خواهيم بود و خوشه چين خرمن تجربه و دانش ايشان، نه با انبار كردن كتاب ها يا چيدن آنها بر سر قفسه. با اين كار هيچ كس عالم نشده است.
6- هدف از امتحان قهرمان پروري نيست
مقصود از آزمون پايان ترم سنجش حافظه دانشجو نيست، داشتن انبوهي عظيم از اطلاعات در ذهن و نقش كردن آنها بر صفحه كاغذ بي آنكه از روابط آنها با يكديگر بي خبر باشيم، هيچ ارزشي ندارد. هدف از امتحان سنجش توانايي دانشجو است، نه قهرمان پروري. نه دانشجويي كه نمره يي كم گرفته است بايد غمگين باشد و دلسرد و نه دانشجويي كه بيشترين نمره را كسب كرده است، مغرور. آزمون بايد به دانشجو كمك كند كه تصوري صحيح از توانايي خودش پيدا كند. جايگاهي كه دانشجو پس از آزمون به دست مي آورد هرگز ثابت نيست و به فراخور كوشش دانشجو دگرگون خواهد شد. همان طور كه ورزشكاران حرفه يي - براي مثال - بعد از كسب نشان المپيك تن پروري و تنبلي نمي كنند و باز هم ممارست و تمرين مي كنند، هر دانشجويي هم بايد چنين روشي را دنبال كند. تحصيل منحصر به دوران دانشكده نيست، چه بسا دانشجويي كه كمترين نمره را كسب كرده بعداً با كوشش خودش به عالي ترين سطح علمي برسد و آن كه بيشترين نمره را كسب كرده است خودش را بي نياز از كار و تلاش بداند و خداي ناكرده به پايين ترين سطح تنزل كند.

7- دقيق سنجيدن، ساده نوشتن و بيان كردن
از هر دانشجو و دانش آموخته دانشگاه به طور كلي و از متخصصان در رشته هاي علوم انساني مخصوصاً دانشجويان حقوق توقع مي رود درست بنويسند يعني همان گونه كه سخن مي گويند، بتوانند بنويسند. در نوشتن همانند سخن گفتن بايد منظم و مرتب بود. آشفته گويي و آشفته نويسي نقض غرض از ايجاد رابطه يي است كه سخنگو يا نويسنده خواهان آن است. درهم و برهم گويي روش كساني است كه با سوءنيت، شايد هم از روي ناداني، مي خواهند فرصت انديشيدن و پاسخگويي را از مخاطب بگيرند تا به آنچه مقصود سخنگوي پرگوي آشفته گوست تن در دهد. اما خردمند با حسن نيت مقصود خود را مستدل و اگر لازم بود مستند بيان مي كند تا مخاطب اگر اشكالي در سخن نديد آن را بپذيرد و اگر اشكالي ديد به همان طريق مستدل و مستند پاسخ گويد. قلنبه سلنبه حرف زدن و نوشتن نه دليل باسواد بودن گوينده و نويسنده است كه در اكثر مواقع باعث اختلال در درك مقصود گوينده مي شود. صحيح نوشتن هم با خواندن كتاب و مقاله به دست مي آيد و ممارست لازم دارد.

8- نتيجه

حكيم ابوالقاسم فردوسي بسيار بجا بارها در ابيات گوناگون به خردمندي و خردورزي سفارش كرده است. «از آموختن يك زمان نغنوي» مصرعي است كه كمتر به چشم ديگران آمده است. دانشجوي قرن بيست و يكم اگر مي خواهد از آموختن بياسايد يا نمي تواند سراسر عمر بياموزد، دست كم چند ساعتي از شبانه روز را توقع مي رود مطالعه كند و بينديشد.
 

m_mahdi_tbt

عضو جدید
ممنون از متن زیبایی که مهندس خداپرستی زحمت کشیدن و به اشتراک گذاشتن، بنده کوچیکتر از اون هستم که بخوام به دوستان عزیزی که به تازگی وارد دانشگاه شدن نصحیت کنم مطالبی که در ادامه خواهم گفت صرفاً اطلاعات تجاربی هست که در دوران تحصیل کسب کردم.

در ابتدا توصیه میکنم دوستان حتماً متن بالا رو با دقت بخونن و رو تک تک جمله ها فکر کنن و اون توصیه ها رو بکار ببندند
چند نکته ام از حقیر:
1- دوستان از ابتدا سعی کنید هدفتون رو کامل مشخص کنید ، اگر بدون اطلاعات کافی و سرسری رشتتون رو انتخاب کردین( علی الخصوص رشته مواد و متالوژی) مواکداً توصیه میکنم وقت بذارید و اطلاعات جامعی در مورد رشته پیدا کنید ، تا متوجه بشید تو چه مسیری پا گذاشتید و چه راهی در پیش دارید ، سعی کنید از همین الان که اول راه هستید هدفی برای خودتون معین کنید ( هر چند که شاید شما در ترم های اول متوجه دریای بیکران این رشته نشید و نتونید روی فیلد مشخصی تمرکز کنید) اما با تلاش و راهنمایی گرفتن از اساتید و دانشجویان اسبق میتونید به این مهم دست پیدا کنید، توصیه دیگه در زمینه هدف اینه که سعی کنید تو این عالم بی منتهای علم مواد یک فیلد تخصصی به فرا خور رشته و علاقتون برای خودتون انتخاب کنید و سعی کنید در اون زمینه تا حد ممکن مطالعاتتون رو متمرکز کنید تا در این شاخه به تخصص نسبی دست پیدا کنید ، اما در این راه از شاخه ها چشم پوشی نداشته باشید و سعی کنید حداقل یه اطلاعات مختصری از دیگر زمینه ها داشته باشید.
متاسفانه مشکلی که الان در سیستم آموزشی دوره کارشناسی به چشم میخوره اینه که اکثر دانشگاه ها برای دوران کارشناسی برای علم مواد گرایش های مختلفی در نظر گرفتن، این قضیه به نظر بنده مناسب نیست چون دانشجو در دوره کارشناسی باید ریشه و اساس این علم رو یاد بگیره و در مقاطع بالاتر با توجه به علاقه و استعداد زمینه تخصصی رو برای خودش انتخاب کنه ، مشکلی که الان به چشم میخوره اینه که دانشجو وارد دانشگاه میشه و فرضاً در گرایش متالوژِی صنعتی یا سرامیک یا متالوژِی استخراجی شروع به تحصیل میکنه و این جدایش باعث میشه که دانشجویان از شاخه های دیگه علم مواد بی نصیب بمونن و صرفاً تمرکز در گرایش خودشون داشته باشن و از اون گذشته در دروس پایه و اساسی دچار مشکلای زیادی بشن.

2- همانطور که در متن بالا ذکر شد دانشجو باید جوینده ی دانش باشه نه جونده ی دانش

3- دوستان صمیمانه برادرانه عاجزانه ازتون خواهش میکنم سعی کنید تسلط به زبان انگلیسی رو بدست بیارید و اگر تسلط دارید سعی کنید تسلط بیشتری کسب کنید و در کنار زبان انگلیسی ، زبان خارجی دیگه ای هم فرا بگیرید، در زمینه زبان تخصصی حتما و حتما از همان ابتدا تلاش کنید و از کنار زبان به سادگی نگذرید و بدونید که بدون تسلط بر زبان هیچ آینده علمی روشنی براتون بوجود نمیاد، سعی کنید مقاله زیاد بخونید
از کنار ترجمه هایی که بعضاً اساتید بهتون میدن ساده نگذرید و خودتون مقاله های مناسب رو انتخاب کنید و ترجمه کنید ، کتاب ها رو تا اونجا که میتونید زبان اصلی بخونید در ابتدا برای دوستانی که با زبان میونه خوبی ندارن این امر مشکل ولی بهتون قول میدم اگر تو این راه قدم بگذارید و تلاش کنید از پیشرفت و رشد خودتون شگفت زده میشید و خیلی زود میتونید کتابها رو به راحتی مطالعه کنید و ازشون بهره ببرید

4- سر کلاس سوال کنید از سوال کردن نترسید ، سوال کردن کلید گنجینه ی علمه، هر کدوم از شما دوستانی که سر کلاس هستید میتونید به نحوی بار علمی کلاس و ثمره کلاس رو با سوال کردن و به چالش کشیدن مباحث بالا ببرید.

5- سعی کنید عاشق رشتتون بشید و عاشقانه در این رشته درس بخونید ، مطمئن باشید اگرصرفا ًبا دید اقتصادی وارد دانشگاه شدید از لحاظ علمی به مدارج بالا نخواهیین رسید، ولی اگر عاشقانه به تحصیل ادامه بدید هم به مدارج علمی بالا میرسید و هم با کمی تلاش میتونید به درآمد های بالا دست پیدا کنید.

این نکاتی بود که بنده حقیر به ذهنم رسید ، از دوستان دیگه هم خواهش میکنم که تجارب خودشون رو در اختیار دوستان تازه وارد بذارن ، نفس آدمی زاد علاقه داره 2 بار زندگی کنه ، تا در بار اول تجربه کسب کنه و در بار دوم از تجربه های اندوخته استفاده کنه ولی این امر هیچ وقت محقق نخواهد شد ، پس باید از تجارب دیگران تا حد امکان بهره گرفت که این حسرت در آخر زندگی برای آدم پیش نیاد.

با آرزوی موفقیت و پیروزی برای همه ی دوستان علی الخصوص دوستان تازه وارد به دانشگاه
 

zamani_azi

عضو جدید
با سپاس از تذکرات دوستان. یه نکته رو هم من یادآوری میکنم. از پاسخ دادن نترسید. ما دانای مطلق نیستیم که پاسخ صحیح تمام پرسش ها رو بدونیم. اما اگه عقیده خودتون رو در مورد یک بحث، چه درست و چه اشتباه، بیان نکنید همیشه به صورت یک ابهام برای شما باقی می مونه. بیان کردن موضوع باعث میشه علاوه بر دیگران، خودتون هم نظر خودتون رو بشنوید و بتونید به همراه جمع در موردش قضاوت کنید.
یه نکته دیگه اینکه به دنبال انجام دادن کارهای راحت نباشید. قدرتمند باشید و سعی کنید دنبال انجام دادن کارهایی باشید که همه از اونا فراری هستن. کارهای آسون رو بقیه انجام میدن :)
 

sara.ceramic

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی، خیلی متن زیبایی بود.
دوستان تقریبا همه‌ی نکات مهم رو اشاره کردن، ممنون.
ولی نکته‌ای که لازم می‌دونم دوباره تاکید کنم اینه که حتما سعی کنید از همون ترم‌های اول مطالعات غیر درسیتونو افزایش بدین. چه در زمینه‌ی مواد و چه در سایر زمینه‌ها. بعدا متوجه خواهید شد که 3،4 ترم اول دانشگاه فرصت طلایی برای بالا بردن سطح اطلاعات عمومی علمیتون هست... بعدا ممکنه فرصت این کارا کمتر پیش بیاد ....
موفق باشین.
 
آخرین ویرایش:

9434

عضو جدید
نکات خیلی خوبی دوستان اشاره کردند.
یه نکته ای که من به ذهنم رسید اینکه با اساتید در ارتباط باشید و از آنها حتما راهنمایی و مشورت بخواهید حتی اگه استادی هم خیلی با دانشجو گرم نمیگیره مهم نیست، شما باز هم به سراغش برید و سوالاتتونا مطرح کنید.
 

khodaparasti

عضو جدید
ز یزدان و از ما بر آنکس درود........... که تارش خرد باشد و داد، پود (فردوسی)

مهندس مواد آینده!! دو نکته ....

1- رشته ای که در آن پذیرفته شده ای پیشینه بسیار زیادی دارد و بنا بر گفته ای "یکی از قدیمیترین هنرها و جدیدترین دانشهاست" .بر اساس شواهدی که توسط تاریخ نگاران به ثبت رسیده است، استفاده بشر از مواد به حدود 10000سال پیش باز می گردد. انسان نخستین با بهره جستن از چوب و استخوان حیوانات، سلاح های شکاری و دفاعی می ساخته است.
در دنیای امروز، انسان نه تنها از مواد موجود استفاده می کند بلکه توانسته است با تغییرات در ساختار آنها، دامنه این کاربرد را گسترده تر نماید. آلیاژهای پر مقاومت، پلیمرهای شکل پذیر و سرامیکهای دیر گداز از جمله نتایج این تغییراتند.

2- مهندسی مواد با تمام رشته های دیگر مهندسی یک تفاوت پایه ای و مهم دارد. این نکته ای است که متاسفانه بسیاری از دانشجویان و استادان به آن توجه شایانی نمی کنند در حالیکه بسیار مهم است.... حتما می پرسی چه تفاوتی؟؟

این دو لینک را ببین (دومی یک فایل پاورپوینت است) و اگر باز هم پرسشی داشتی مطرح کن...

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/306652-%D9%85%D9%87%D9%86%D8%AF%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D8%A7%D9%84%D9%88%D8%B1%DA%98%DB%8C-%DB%8C%D8%A7-%D9%85%D9%87%D9%86%D8%AF%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AF%D8%9F/page5?p=5019698&highlight=#post5019698


http://iran-mavad.ir/post-224.aspx

پیروز باشید.
 

khodaparasti

عضو جدید
حکایت می کنند که روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از گردو کرد، آن را پشت اسب گذاشت و وارد بازار دهکده شد، سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت این سبد گردو را هدیه می دهم به مردم این دهکده، فقط در صف بایستید و هر کدام یک گردو بردارید. به اندازه تعداد اهالی، گردو در این سبد است و به همه می‌رسد."
مرد ثروتمند این را گفت و رفت. مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند و یکی‌یکی از داخل سبد گردو برداشتند. پسربچه باهوشی هم در صف ایستاد. اما وقتی نوبتش رسید در کنار سبد ایستاد و نوبتش را به نفر بعدی داد. به این ترتیب هر کسی یک گردو برمی‌داشت و پی کار خود می‌رفت. مردی که خیلی احساس زرنگی می‌کرد با خود گفت: "نوبت من که رسید دو تا گردو برمی‌دارم و فرار می‌کنم. در نتیجه به این پسر باهوش چیزی نمی‌رسد."
او چنین کرد و دو گردو برداشت و در لابه‌لای جمعیت گم شد. سرانجام وقتی همه گردوهایشان را گرفتند و رفتند، پسرک با لبخند سبد را از روی زمین برداشت و بر دوش خود گذاشت و گفت: "من از همان اول گردو نمی‌خواستم زیرا این سبد ارزشی بسیار بیشتر از همه گردوها دارد." این را گفت و با خوشحالی راهی منزل خود شد.
اینرا گفتم چون...

در دانشگاه خیلی‌ها دلشان به گردوبازی خوش است اما دانشجویان باهوش به دنبال سبد هستند و نه گردوهای داخل آن. بنابراین حواسمان جمع باشد که بی‌جهت سرگرم گردوبازی نشویم .

 

khodaparasti

عضو جدید
راستی... از دیدن هر روزه اطلاعیه ها و نیز سر زدن مداوم به کارشناس آموزشی غافل نشوید چون مسئولین محترم و مدیر محترم گروه یا دانشکده هر روز به فکر پویا تر کردن !! محیط آموزشی و افزایش کیفیت ؟؟ و نگران اوقات طلایی شما هستند که اگر حواستان نباشد ممکن است از قافله عقب بمانید.

شاهد می خواهید.... بفرمایید اینهم آخرین سورپرایز برای شما .... یکساعت پیش اعلام شد... http://isna.ir/fa/news/91072617233/16-%D8%AA%D8%BA%DB%8C%DB%8C%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%88-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C
 

khodaparasti

عضو جدید
می گویند متن زیر "10 اصل بیل گیتس برای زندگی" است. مهم نیست اینها حرفهای بیل هست یا نه مهم این است که هر جا درمتن "دبیرستان" و "زندگی" و "دنیا" را دیدید به جایش "دانشگاه" بگذارید ... سخت به کارتان می آید.

اصل اول:در زندگی، همه چیز عادلانه نیست، بهتر است با این حقیقت کنار بیایید


اصل دوم:دنیا برای عزت نفس شما اهمیتی قایل نیست. در این دنیا از شما انتظار می‌رود که قبل از آن‌که نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید، کار مثبتی انجام دهید

اصل سوم:پس از فارغ‌التحصیل شدن از دبیرستان و استخدام، کسی به شما رقم فوق‌العاده زیادی پرداخت نخواهد کرد. به همین ترتیب قبل از آن‌که بتوانید به مقام معاون ارشد، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید، باید برای مقام و مزایایش زحمت بکشید

اصل چهارم:اگر فکر می‌کنید، آموزگارتان سختگیر است، سخت در اشتباه هستید. پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد که رئیس شما خیلی سختگیرتر از آموزگارتان است، چون امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد

اصل پنجم:آشپزی در رستوران‌ها با غرور و شأن شما تضاد ندارد. پدربزرگ‌های ما برای این کار اصطلاح دیگری داشتند، از نظر آنها این کار یک فرصت بود

اصل ششم:اگر در کارتان موفق نیستید، والدین خود را ملامت نکنید، از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید

اصل هفتم:قبل از آن‌که شما متولد بشوید، والدین شما هم جوانان پرشوری بودند و به قدری که اکنون به نظر شما می‌رسد، ملال‌آور نبودند.


اصل هشتم:همیشه مرتب ومنظم باشید بسیاری از ایده ها ی ناب زیر دوش حمام به ذهن تان خطور میکند .

اصل نهم: همیشه الگوی رفتاری مناسب را برای خودتان برگزینید پیروی کردن مجردها از متاهل ها اشتباه است یاد بگیرید از موقعیت خود در هر شرایطی به خوبی استفاده کنید و هرگز تفریح کردن را فراموش نکنید در واقع ، وجودتان باید برای خودتان با ارزش باشد

اصل دهم : خوش بین باشید ولی دیر باور ، هرگز با دیگران وارد مشاجره نشوید وقصد اثبات کردن چیزی را نداشته باشید یادتان باشد انسانها در شرایط اجتماعی و تربیتی متفاوتی بزرگ میشوند بنابراین همیشه برای وقتتان ارزش خاصی قائل باشید چون تنها سرمایه مهم شماست پس برای هدف های خودتان خرجش کنید
 

nora_na

عضو جدید
من شخصاً از دوره کارشناسی خیلی چیزا یاد گرفتم که صلاح میبینم اونا رو اینجا بگم!
اول اینکه یه دانشجو باید سعی کنه لینک های زیادی برقرار کنه بین دانشجوهای هم رشته ایش و ازشون در مورد نحوه درس خوندن، درس دادن استادا، امتحان گرفتنشون و خلاصه خیلی چیزای دیگه اطلاعات جمع کنه، چون ممکنه واسه یه درسی خیلی تلاش کنه اما تلاشش در جهت اشتباهی باشه و نتیجه نگیره! مثل خود من!
دوم اینکه باید با استادا ارتباط برقرار کنه مهم نیست که بعد از پرسیدن یه سوال استاد برگرده بگه "این چه سوالیه" یا اینکه "واقعا اینو نمیدونی؟" اینجور چیزا نباید یه دانشجو رو بترسونه یا نا امیدش کنه! هر سوالی که یه دانشجو داشته باشه، بهترین جوابش مطمئناً نزد استاده!!!
اینا چیزایی بود که اگه یکی سال اول بهم میگفت مطمئناً نتیجه بهتری میگرفتم.
 

Ho$$ein

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
من شخصاً از دوره کارشناسی خیلی چیزا یاد گرفتم که صلاح میبینم اونا رو اینجا بگم!
اول اینکه یه دانشجو باید سعی کنه لینک های زیادی برقرار کنه بین دانشجوهای هم رشته ایش و ازشون در مورد نحوه درس خوندن، درس دادن استادا، امتحان گرفتنشون و خلاصه خیلی چیزای دیگه اطلاعات جمع کنه، چون ممکنه واسه یه درسی خیلی تلاش کنه اما تلاشش در جهت اشتباهی باشه و نتیجه نگیره! مثل خود من!
دوم اینکه باید با استادا ارتباط برقرار کنه مهم نیست که بعد از پرسیدن یه سوال استاد برگرده بگه "این چه سوالیه" یا اینکه "واقعا اینو نمیدونی؟" اینجور چیزا نباید یه دانشجو رو بترسونه یا نا امیدش کنه! هر سوالی که یه دانشجو داشته باشه، بهترین جوابش مطمئناً نزد استاده!!!
اینا چیزایی بود که اگه یکی سال اول بهم میگفت مطمئناً نتیجه بهتری میگرفتم.

بله همینطوری

خود من شخصاً هیچوقت از سوال کردن واهمه ای نداشتم ، همیشه بلا استثنا سرکلاس بیشترین کسی که سوال میپرسید من بودم ، گاهی کفر بچه ها هم در می اومد !!!

( ولی خب متاسفانه اینطور جا افتاده که هرکس زیاد سوال بپرسه ، اینطوری ازش برداشت میشه که طرف خیلی کند ذهنه و مسائل رو متوجه نیمشه ) اما بنظر من نباید به اینا اهمیت داد .


دانشجو یعنی کسی که به چالش میکشه .


نه کسی که مثه دانش آموز میاد سرکلاس و جزوه می نویسه و میره شب امتحان میحونه و یه نمره میگیره !!!
 

Melted_Boy

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
بله همینطوری

خود من شخصاً هیچوقت از سوال کردن واهمه ای نداشتم ، همیشه بلا استثنا سرکلاس بیشترین کسی که سوال میپرسید من بودم ، گاهی کفر بچه ها هم در می اومد !!!

( ولی خب متاسفانه اینطور جا افتاده که هرکس زیاد سوال بپرسه ، اینطوری ازش برداشت میشه که طرف خیلی کند ذهنه و مسائل رو متوجه نیمشه ) اما بنظر من نباید به اینا اهمیت داد .


دانشجو یعنی کسی که به چالش میکشه .


نه کسی که مثه دانش آموز میاد سرکلاس و جزوه می نویسه و میره شب امتحان میحونه و یه نمره میگیره !!!

موافقم با خط اولی......!!!!!
 

sara.ceramic

عضو جدید
کاربر ممتاز
بفرما اینم از هم کلاسی ما !!!
شاهد عینی قضیه !!!

به نظر منم این مورد خیلی مهمه ... اگه آدم سوالشو به موقع نپرسه ممکنه بعدا دچار مشکل بشه ... سوال باید همون موقع سر کلاس که به ذهن میرسه پرسیده بشه ...
منم کم و بیش مثل شمام ! :smile:
 
بالا