رد پای احساس ...

[anise b]

یعــــنیـْ می رسـَد روزیــــ ــ؟

کـــه رویِ همـین صَفْـحـه

بنوـیسمـ:

"آمــَـدْ.... کـــه بمــــآند"...

​

 

[DOZI]

خيلي ها نفرين ميکنن ... تلافي ميکنن... اما نه ... نفرين من ...

الهي اوني که دوستش داري تنهات نذاره ...

تلافي من .... ميرم تا به اون برسي ...

سره راهت نباشم ... راستي ... قد من

دوست داره ...

 

[mahsa jo0on]

باز باران ؛ با ترانه . . . میخورد بر بام خانه

خانه ام کو ؟ خانه ات کو ؟

آن دل دیوانه ات کو؟ . . . روز های کودکی کو ؟

فصل خوب سادگی کو ؟

یادت آید روز باران . . . گردش یک روز دیرین ؟

پس چه شد دیگر ؟

کجا رفت ؟ . . . خاطرات خوب و رنگین

در پس آن کوی بن بست

در دل تو آرزو هست ؟ . . . کودک خوشحال دیروز

غرق در غمهای امروز

یاد باران رفته از یاد . . . آرزو ها رفته بر باد

باز باران ؛ باز باران

میخورد بر بام خانه . . . بی ترانه ؛ بی بهانه

شایدم گم کرده خانه

 

[mahsa jo0on]

نوشتـــــــه هــایم را مـی خوانی و
می گـــــویی چه زیبــــــا....
راســـــــــــــــــــتی!! !
درد های آدم هــــــــــا زیــبایی دارد؟

 

[anise b]

تا موهایم را بافتی خیال بافیم شروع شد

فکر کردم همیشه کسی هست آنها را شانه کند

بوی دستانت روی سرم مانده هنوز

می بینی من ان قدر ها هم خیالباف نیستم

خودت موهایم را بد عادت کردی

از وقتی که رفته ای دیگر شانه نمیخورند از دست های من

موهایم بهانه ات را میگیرند!!!

 

[baran72]

چیزی در دلم تکان می خورد
پلکهایم را که می بندم
از چشمانم می غلطد
دستهایم خیس می شود
آسمان حرفهایم را به باران سپرده است...

 

[Miss World]

کفش هایت را به من قرض می دهی؟؟
می خواهم ببینم تنها گذاشتنم چه طعمی دارد...!!

 

[Miss World]

خداوندا
اگر روزی بشر گردی...
زحال ما خبر گردی...
پشیمان می شوی از قصه خلقت...
از این بودن،از این بدعت...
خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است...
چه زجری میکشد ان کس که انسان است و از احساس سرشار است!...

 

[Miss World]

امروز هم پستچی پیر محله مان نیامد.
یا باید خانه مان را عوض کنیم یا پستچی پیر محله مان را!
تو که هر روز برایم نامه می نویسی؟؟

 

[mahsa jo0on]

همه گفتن:عشقت داره بهت خیانت میکنه..
گفتم:میدونم!!
گفتن:این یعنی دوستت نداره ها!!!
گفتم:میدونم!!
گفتن:احمق یه روز میذاره میره..تنها میشی..!!
گفتم:میدونم..!!
گفتند:پس چراولش نمیکنی؟!!
گفتم:این تنهاچیزیه که نمیدونم..!!!

 

[mahsa jo0on]

نِــــــگــــــــــــــــ ـــــــــــران ...

منــــــتــــــــــــــظـ ـــر ...

تـــــــــنــــــــــــــ ـــــــــــهـــــــــــآ ...

گــــــــــــــــریــــآن ...

عَــــصــــــــــــــــــ ــــــبــانـي ...

بهــــــــونه گيــر ...

و ...

همه ي اينها مـَטּ هَستمـ !

لطفاً كمي آرامَمـ كُـטּ !...

 

[mahsa jo0on]

خوش به حالت حوا ، فقط خودت بودی و آدمت !

وگرنه آدم تو هم به هوای دیگری می رفت...

 

[*** s.mahdi ***]

سكوت می كنم

به اندازه آغاز دنیا

به بزرگی هیچ!

منتظر یك انفجار بزرگ

شاید كه دنیای جدیدی متولد شود

............كه به واژه هایم رنگ عادت نپاشاند

دنیایی كه در آن سهم من از هیاهو

گوشی باشد

كه صدای سكوتم را بشنود...!

 

[baran72]

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]از تو فقط خاطره ای دور دست
مانده است. [/FONT][FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]خاطره ای مثل ابر
خاطره ای مثل مه
مثل باد[/FONT][FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]خاطره ای که همه تکه هاش
کم کم از هم گسست.[/FONT][FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]در یادم خوب هست
روزی کز کوچه ها
در باران رد شدی
وقتی طوفان نشست.[/FONT][FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]بی صدا
در پشت پنجره قلبی شکست.[/FONT]​

 

[DOZI]

كاش امشب عاشقی هم پا می گرفت

تشنگی هم طعم دریا می گرفت

كاش امشب كوچه های منتظر

یك سلام گرم از ما می گرفت

این سكوت تلخ . دنیای من است

كاش دستت . دست دنیا میگرفت

آسمان ابری ترین اندوه را

از دل سنگین شبها می گرفت

پنجره دلتنگ چشمی آشناست

كاش می شد عاشقی پا می گرفت

 

[baran72]

دلم تنگ است...
دلم اندازه ی حجم قفس تنگ است ...!
سکوت از کوچه لبریز است ...
صدایم خیس و بارانی ست....
نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانی ست ....!​

 

[DOZI]

عشق یعنی خاطرات بی غبار دفتری از شعر و از عطر بهار

عشق یعنی یک تمنا یک نیاز زمزمه از عاشقی با سوز و ساز

عشق یعنی چشم خیس مست او زیر باران دست تو در دست او

عشق یعنی ملتهب از یک نگاه غرق در گلبوسه تا وقت پگاه

عشق یعنی عطرخجلت...شور

عشق گرمی دست تو در آغوش عشق

عشق یعنی"بی توهرگز"...پس بمان تا سحر از عاشقی با او بخوان

عشق یعنی هرچه داری نیم کن

 

[شبگرد23]

دست سردم از چه میلرزی ؟...


تو توانا بودی!..


پنجره را ببند !


خودکار را بردار ..


دوباره شعرهای عاشقانه بنویس !!


نه ...


این زمستان از پنجره نیامده است !!

 

[Miss World]

فقیر به دنبال شادی ثروتمند و ثروتمند به دنبال ارامش زندگی فقیر است...
کودک به دنبال ازادی بزرگتر و بزرگتر به دنبال سادگی کودک است...

پیر به دنبال قدرت جوان و جوان در پی تجربه سالمند است...
آنانی که رفته اند در آرزوی بازگشت وآنان که مانده اند در رویای رفتن...

خدایا کدامین پل در کجای دنیا شکسته است که هیچ کس به مقصد خود نمی رسد؟
​

 

[Miss World]

هر که خوبی کرد زجرش می دهند
هر که زشتی کرد اجرش می دهند.

باستان کاران تبانی کرده اند
عشق را هم باستانی کرده اند

هر چه انسان ها طلایی تر شدند
عشق ها هم مومیایی تر شدند

اندک اندک عشق بازان کم شدند
نسلی از بیگانگان ادم شدند.

 

[Miss World]

گم می شوم هر چه کنار پنجره منتظر می مانم،شعری قدم به اتاقم نمی گذارد.
نمی دانم بهشت کی و از کجا شروع شده است!

اما حتم دارم که تو آخرین ایستگاه بهشت دنیای منی
و هر گاه چشمم به تو بیفتد شبیه کودکی های ماه می شوم.

هر چند قلبم برای اقامت تو خیلی کوچک است ولی تو پیوسته مهمان من باش!!!
.
.

​

 

[F@tima s332]

وقتي كه مي رفتي، بهار بود

تابستان كه نيامدي، پاييز شد

پاييز كه برنگشتي، پاييز ماند

زمستان كه نيايي، پاييز مي ماند

تو را به دل پاييزي ات

فصلها را

به هم نريز

 

[Miss World]

اخرین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار
تا که تنهاییت از دیدن آن، جا بخورد
و بداند که دل من با توست،در همین یک قدمی!

 

[pari-1369]

یکی بود... اونم رفت...


کاش از اول


غیر خدا هیچکس نبود

 

[pari-1369]

آدمیست دیگر...
یک روز حوصله هیچ چیز را ندارد ...
دوست دارد بردارد خودش را بریزد دور...
(حسین پناهی)

 

[anise b]

دلــ ـــ ــــم​

یکــــــ مــــــــزرعــه مـیخـــــواهـ ـد​

یکـــــــ تــــــــــــــــــــو ​

یکـــــــ مـــــــــــــــــــن​

و گنـــــــدم زاری طلایـــــــی رنگ​

کـه هــوایـش آکنـــده بـا عطــــر نفــ ـــ ــس هـای تــــــو بـاشـــــــد . . .​

 

[شبگرد23]

گاه جلوی اینه می ایستم


خودم را در ان میبینم

دست روی شانه هایش می گذارم و

میگویم

چه تحملی دارد دلت.....

 

[pari-1369]

هوایت دستان سنگینی دارد
این را وقتی به سرم میزند میفهمم

 

[pari-1369]

صفر را بستند تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان ما از درون زنگ زده ایم
"حسین پناهی"

 

[shadmehrali]

در دو روز عمر کوته ، سخت جانی کردم
با همه نامهربانان ، مهربانی کردم
هم دلی ، هم آشیانی ، هم زبانی کردم
بعد از این بر چرخ بازیگر امیدم نیست نیست
آن سرانجامی که بخشاید نویدم نیست نیست
هدیه از ایام جز موی سپیدم نیست نیست..............