اره اره خیلی خوب میشد ..................ای کاش ..........................
عکس های دختران ایرانی در سربازی سال ۵۷
- شروع کننده موضوع azera46
- تاریخ شروع
- وضعیت
اره اره خیلی خوب میشد ..................ای کاش ..........................
arezoo1372
عضو جدید
نه خیرم کجا بریم نمیذارن ورزشگاه و اینجور جاها بریم اونوقت بریم سربازی نه کور خوندین
2 سال یه عمره نباید تلفش کرد
2 سال یه عمره نباید تلفش کرد
منم واستون ارزوی موفقیت میکنم
نه خیرم کجا بریم نمیذارن ورزشگاه و اینجور جاها بریم اونوقت بریم سربازی نه کور خوندین
2 سال یه عمره نباید تلفش کرد
آخه دختر خوب ،ورزشگاههای ما برای حضور مردها هم خوب نیست
شما چه توقعی داریا
مگه انگلیسه که با هزار تا دوربین کوچکترین حرکتشون و میبینن و برخورد میکنن
توجه کردی در انگلیس چه منظم نشستن و موقعیتشون هم کنار زمینه
اما ایران چیه ،از فحش دادن بگیر ،جنگ و دعوا بگیر، به نظرتون خوبه حضو پیدا کنین
آخرین ویرایش:
ashkanhpb
کاربر بیش فعال
arezoo1372
عضو جدید
پس چی؟من به دخترا که عضو فرزانگان بودن رژه اینا یاد میدادم...آی کیف میداد...احساس غریبی داشتم...
حس میکردم دارم خدمت میکنم
پس چی؟من به دخترا که عضو فرزانگان بودن رژه اینا یاد میدادم...آی کیف میداد...احساس غریبی داشتم...
حس میکردم دارم خدمت میکنم
آخی ....
حالا چرا حرص می خوری.......
خوب شما نیا
چیه ؟خوب راست میگم دیگه ، پسرا فقط 2 سال عمرشون تو سربازی ولی خانوما کل زندگی بعد از سربازیشون تلف خاطراتش میشه .
vali deqat koni in aqayun hastand k 2 sal miran sarbazi
1
omr khateratesh o taarif mikonan
صبحگاه:فرمانده: پس این سربازه ها !!! کجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن
ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...
سلام سارا جان
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان
ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی
صبحانه:
وا...اقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟
بچه ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفغ میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم
بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)
فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه ...
آره، تازه پاره هم میشه ...
وای وای خاک میره تو دهنمون ...
من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...
ناهار
این چیه؟ شوره
تازه، ادویه هم کم داره
فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمی خورم، دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!
بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟
برو خودت غذا درست کن
واللا،من توخونه واسه شوهرم غذادرست نمیکنم،حالا واسه تو..
چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد
بعد از ناهار
فرمانده : کجان اینا ؟
معاون : رفتن حمام
فرمانده با لگد درب حمام را باز میکنید و داد میکشد ، اما صدای داد او در میان جیغ سربازه ها گم میشود ...
هوووو .... بی شعور
مگه خودت خواهر مادر نداری ...
بی آبرو گمشو بیرون ...
وای نامحرم ...
کثافت حمال ...
( کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!! )
بعد از ظهر
فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟
یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
جوجه بدون برنج
رژیمی عزیزم؟
آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.
...
شب در آسایشگاه
یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه : جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟
فرمانده: بله بسیار زیاد!
خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم
فرمانده : برید بخوابید!! الان وقت خوابه !!
فرمانده میره تو آسایشگاه :
وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو
راست میگه دیگه ، یه یااللهی چیزی بگو
فرمانده : بلندشید برید بخوابید!
همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند
فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟
واستا ناخونای پای مهشید جون لاکش تموم بشه بعد میریم.
آره فری جون؛ صبر کن این یکی پام مونده
فرمانده: به من میگی فری؟؟ سرباز! بندازش انفرادی.
سرباز: آخه گناه داره، طفلکی
مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان! عجبا
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
....
اون از خاطراتمون اینم از من
فکر کن
- وضعیت
Similar threads
Similar threads
-
-
-
-
اطلس دختران زیبایی جهان.. 3 عکس از دختران شیراز در اطلس- شروع شده توسط petromech
- پاسخ ها: 12
-
