حرف های عاشقانه
- شروع کننده موضوع negin:-
- تاریخ شروع
نگین جان عاااااالین
پیوست ها
-
اشک.gif
ممنون عزیزم
دل تنگي هايم بي پايان
و
اشك هايم بي امان است!
دلم تو را مي خواهد
دلم دستان نوازشگر
لبان پر خنده
اغوش گرم
و نگاه مهربانت را مي طلبد…
اما دير زماني ست كه حسرت با تو بودن و در كنار تو بودن بر دلم مانده است!
نمي دانم… نمي دانم تا به كي لحظات اينگونه بايد بگذرند و قلب و روحم را بدين
سان شكنجه دهند؟!
و
اشك هايم بي امان است!
دلم تو را مي خواهد
دلم دستان نوازشگر
لبان پر خنده
اغوش گرم
و نگاه مهربانت را مي طلبد…
اما دير زماني ست كه حسرت با تو بودن و در كنار تو بودن بر دلم مانده است!
نمي دانم… نمي دانم تا به كي لحظات اينگونه بايد بگذرند و قلب و روحم را بدين
سان شكنجه دهند؟!
mahta_architect
عضو جدید
بعضی وقــــت ها
یـکی طوری میسوزونتت که هزار نــــــفر نمیتونن خاموشت کنن...
بعضی وقــت هـا
یکی طوری خاموشت میکـنه که هزار نفر نمیتونن روشنت كنن...
یـکی طوری میسوزونتت که هزار نــــــفر نمیتونن خاموشت کنن...
بعضی وقــت هـا
یکی طوری خاموشت میکـنه که هزار نفر نمیتونن روشنت كنن...
mahta_architect
عضو جدید
همه چیز عادیست
عادی تر از آنچه فکرش را بکنی
دیگر نه ذوق کودکانه ی هر روز دیدنت، هست
نه سرخوشانه ی شنیدن صدایت
و نه حیرانی تماشای ناگهانی نگاهت...
هیچ چیز دلم را نمی لرزاند
نه زنگ تلفن
نه خواندن شعر
و نه حتی مرور خاطرا تِ تو؛
روزهایم به تماشا خلاصه می شوند
سکوت کرده ام
بی صدا
بی کلام
بی مرز
بی مدار حتی؛
انگار هزار سال تمام است
که در گیر اتفاق سکوتم!
عادی تر از آنچه فکرش را بکنی
دیگر نه ذوق کودکانه ی هر روز دیدنت، هست
نه سرخوشانه ی شنیدن صدایت
و نه حیرانی تماشای ناگهانی نگاهت...
هیچ چیز دلم را نمی لرزاند
نه زنگ تلفن
نه خواندن شعر
و نه حتی مرور خاطرا تِ تو؛
روزهایم به تماشا خلاصه می شوند
سکوت کرده ام
بی صدا
بی کلام
بی مرز
بی مدار حتی؛
انگار هزار سال تمام است
که در گیر اتفاق سکوتم!
mahta_architect
عضو جدید
یادم نمیکنی و ز یادم نمیروی!
یادت بخیر...
یار فراموش کار من
یادت بخیر...
یار فراموش کار من