امسالْ بهار
هفت سینِ مان کامل نیست.
سیبِ سُرخِ گونه هات را
کم دارد!
در این دنیا نگنجیدند و رفتند
به روی مرگ خندیدند و رفتند
امسالْ بهار
هفت سینِ مان کامل نیست.
سیبِ سُرخِ گونه هات را
کم دارد!
در این دنیا نگنجیدند و رفتند
به روی مرگ خندیدند و رفتند
در نبود تو یاد گرفتم:آدم ها نه دروغ میگویند و نه زیر حرفشان میزنند. اگر چیزی میگویند صرفا احساسشان در همان لحظه است.نباید رویش حساب باز کرد!
در رفتن جان از بدن گویند به هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
دوش می امد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود
الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها
که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
امشب تمام عاشقان را دست به سر کن// یک امشبی با من بمان با من سحر کن
نی قصهی آن شمع چه گل بتوان گفت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفت
غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت
تورا در دل درخت مهربانی
به چه ماند به گلزار خزانی
من نه آنم که عدو گفت تو خود دانی نیکیک نفس ای پیک سحری
بر سر کویش کن نظری
گو که ز هجرش به فغانم به فغانم
من نه آنم که عدو گفت تو خود دانی نیک
که ندارد دل دشمن خبر از عالم دوست
دوش گذشتی ز درم بوی نبردم ز تو من
کرد خبر گوش مرا جان و روانم که تویی
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناصره بفروخته بود
در رهش شمع وفا افروختم
در وفا چون شمع محفل سوختم
مژه ها و چشم شوخش به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی
یاد باد آنکه چو چشمت به عتابم میکشت
معجز عیسویت در لب شکرخا بود
عمری چو شمع گریه ی جانسوز می کنیمدر وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
عمری چو شمع گریه ی جانسوز می کنیم
روزی به شب بریم و شبی روز می کنیم
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
بلای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
دل زود باورم را به کرشمه ای ربودی
چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی
یا برایم بی وفایی های خویش را بازگو کن
یا بگو خاموش تا در سینه وا ماند صدایم
من از آن کشم ندامت که تو را نیازمودم
تو چرا ز من گریزی؟ که وفایم آزمودی
یک روز صرف بستن دل شد به این و آن
روز دگر به کندن دل ز این و آن گذشت
تو مو ميبيني و من پيچش مو
تو ابرو او اشارت هاي ابرو
ور نبود مشربه از زر ناب
با دو کف دست توان خورد آب
بعد عمری آشنایی بگذرد دیوانه وار
این غزال شوخ چشم الفت نمی داند که چیست؟
تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفتم کنایتی و مکرر نمیکنم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |