ره توشـــــــــــه ی میهمـــــــــــــــــــــ ــانی بــــــــــــــــــزرگ خدا........ تاپیک ادعیه و اعمال و فضایل ماه مبارک رمضا

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز


روا باشد که گردد آسمان زیر و زبر امشب
که شد فرق على شیر خدا شقّ القمر امشب
ز خون فرق حیدر دامن محراب گلگون شد
به خاک افتاد از بیداد، نخلى بارور امشب...
 
آخرین ویرایش:

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز


شب قدر است و قدر آن بدانیم
نماز و جوشن و قرآن بخوانیم
به درگاه خدا غفران و توبه
به شرطی که سر پیمان بمانیم

 

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز
دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم


اَللّهُمَّ وَفِّرْ فيهِ حَظّى مِنْ بَرَكاتِهِ،
وَسَهِّلْ سَبيلى اِلى خَيْراتِهِ،
وَلا تَحْرِمْنى قَبُولَ حَسَناتِهِ،
يا هادِياً اِلَى الْحَقِّ الْمُبينِ
؛

پروردگارا در اين روز نصيب مرا از بركات اين ماه زياد فرما
و راه تحصيل خيرات اين ماه را براى من آسان كن
و مرا از پذيرش حسنات اين ماه محروم مفرما
اى هدايت كننده بسوى حق آشكار.

 

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحيم

ثواب دعاى روز نوزدهم:


استغفار مى كند از براى او ملائكه آسمانها و زمين و دعا مى كند از براى او.


ثواب روزه روز نوزدهم:

هنگامى كه روز هجدهم فرا رسد، خداى تبارك و تعالى به جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل حمل كنندگان عرش و كرسى و كروبيان دستور مى دهد كه تا سال آينده براى امت محمد صلى الله عليه و آله استغفار نمايند و در روز قيامت ثواب جنگجويان اسلام در بدر را به شما عطا مى فرمايد.
 

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزه از ديدگاه دانشمندان


دکتر (الکسيس کارل) در کتاب انسان موجود ناشناخته مى نويسد: (با روزه دارى قند خون در کبد مى ريزد و چربى هايى که در زير پوست ذخيره شده اند و پروتئين هاى عضلات و غدد و سلول هاى کبدى آزاد مى شوند و به مصرف تغذيه مى رسند).

دکتر کارل مى گويد: (لزوم روزه دارى در تمام اديان تأکيد شده است. در روزه ابتدا گرسنگى و گاهى نوعى تحريک عصبى و بعد ضعفى احساس مى شود، ولى درعين حال، کيفيات پوشيده اى که اهميت زيادى دارند، به فعاليت مى افتند و بالاخره تمام اعضاء مواد خاص خود را براى نگه دارى و تعادل محيط داخلى و قلب قربانى مى کنند و به اين ترتيب روزه تمام بافت هاى بدنى را مى شويد و آن ها را تازه مى کند.)

دکتر (ژان فروموزان) روش معالجه با روزه را شست و شوى اعضاى بدن تعبير مى کند که در آغاز روزه دارى، زبان باردار است، عرق بدن زياد است، دهان بدبو است و گاه آب از بينى راه مى افتد، که همه اين ها علامت شروع شست وشوى کامل بدن است. پس از سه چهار روز بو برطرف مى شود. اسيد اوريک ادرار کاهش مى يابد و شخص احساس سبکى و خوشى خارق العاده اى مى کند. در اين حال اعضا هم استراحتى کافى دارند. دکتر (تومانيانس) راجع به فوايد روزه دارى مى نويسد: (فايده بزرگ کم خوردن و پرهيز نمودن از غذاها در يک مدت کوتاه آن است که چون معده در طول مدت يازده ماه مرتب پر از غذا بوده در مدت يک ماه روزه دارى مواد غذايى خود را دفع مى کند و همين طور کبد که براى حل و هضم غذا مجهور است دائماً صفراى خود را مصرف کند، در مدت سى روز ترشحات صفراوى را صرف حل کردن باقى مانده غذاى جمع شده خواهد کرد. دستگاه هاضمه در نتيجه کم خوردن غذا، اندکى فراغت را حاصل نموده و رفع خستگى مى نمايد. روزه يعنى کم خوردن و کم آشاميدن در مدت معينى از سال و اين بهترين راه معالجه وحفظ تندرستى است، که طب قديم و جديد را از اين حيث متوجه خود ساخته. مخصوصاً امراضى را که بر دستگاه هاضمه، به خصوص کليه و کبد عارض مى شود و به توسط دارو نمى توان آن ها را علاج نمود، روزه به خوبى معالجه مى نمايد. چنانچه بهترين دارو براى برطرف ساختن سوء هاضمه نيز روزه گرفتن است.

دکتر (گونل پا) فرانسوى مى گويد: (چهار پنجم بيمارى ها از تخمير غذا در روده ها ناشى مى شود که همه با روزه اصلاح مى گردد).
دکتر (آلکسى سوفورين) در کتاب خود مى نويسد (جسم به هنگام روزه به جاى غذا از مواد باقى مانده در بدن استفاده کرده و آن ها را مصرف مى نمايد و بدين وسيله مواد کثيف و عفونى اى که در جسم هست و ريشه و خميره بيمارى ها از آن ها است. از بين مى رود. روزه سبب بهبودى همه بيمارى ها است. بنابراين شايسته است که جسم خود را به وسيله روزه، نظيف و پاکيزه کنيد.

دکتر (کاريو) امريکايى مى نويسد: (هر شخص بيمار بايد در سال مدتى از غذا پرهيز کند. زيرا مادامى که غذا به تن مى رسد ميکروب ها در حال رشدند، ولى هنگامى که از غذا پرهيز مى کند، ميکروب ها رو به ضعف مى روند). وى هم چنين مى افزايد (روزه اى که اسلام واجب کرده ،‌ بزرگ ترين ضامن سلامتى تن مى باشد.
 

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز


شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی ... قسمت دهم
دعای ابوحمزه ثُمالیِ امام سجاد سلام الله علیه گذشته از این كه متنش نیایش به درگاه خداست، تحلیل دعا، معنای دعا، مقدّمات دعا، شرائط و آداب و سُنن دعا و علت دعا و علل و عوامل استجابت دعا، اینها را هم در بردارد. لذا در عین حال كه مسئله خواندن و خواستن خداست، نظیر جوشن كبیر و مانند آن نیست كه همه‌اش ذكر باشد و تضرّع و توسّل به اسمای حُسنای الهی باشد. بلكه تحلیل می‌كند.

یكی از آن علل تحلیلش این است: خدایا! من نیازمند بخشش توام و بخشودن برای تو هیچ زحمت ندارد. و اصلاً من آن قَدر و آن منزلت را ندارم كه شما بخواهی درباره من تصمیم عذاب بگیری یا بخشودن من برای شما دشوار باشد. هیچ كدام از اینها نیست. الهی! من یك امر خطیری نیستم.

"وَ مَا أنَا یا رَبْ وَ مَا خَطَرِی." من كی ام اصلاً و ارزش من چیست؟
"هَبْنِی بِفَضْلِكَ . وَ تَصَدَّقْ عَلَیْكَ بِعَفْوِكَ یا رَبِّ جَلَّلَنِی بِسِتْرِكَ وَاعْفُ عَنْ تُوبیخِی بِكَرَمِ وَجْهِكَ ."
عرض می‌كند: خدایا ! جامه عفو را بر پیكر من بپوشان.
خوب از این طرف وقتی شخص هیچ ارزش نداشته باشد و از آن طرف بخشش او هیچ دشوار نباشد، خوب چرا نمی‌بخشی؟ آنگاه عرض می‌كند: خدایا ! من اگر گناه كردم، معنای حریم شكنی نیست. معنای هتك حرمت ربوبی نیست. پروردگارا! من در برابر دیگران تو را گناه نمی‌كنم . و نه تنها حقّ دیگران را ضایع نمی‌كنم، حقّ خودم را هم در برابر تو ضایع نمی‌كنم . و در حضور دیگران، مشهد و محضر دیگران تو را گناه نمی‌كنم . امّا در حضور تو، تو را گناه می‌كنم. این نه برای آن است كه حرمت تو را رعایت نكردم و این نه برای آن است كه تو پیش من مُكرّم و مُعزّز نیستی.

بلكه برای آن است دیگران اگر بفهمند و ببینند، آبرو ریزی می‌كنند، مرا كیفر می‌كنند و تو می‌بینی و می‌دانی و عفو می‌كنی! پس سرّ این كه در حضور دیگران گناه نمی‌كنم و در حضور تو گناه می‌كنم آن است كه تو می‌بخشی و آنها نمی‌بخشند. نه برای آن است كه تو پیش من محترم نیستی. حرمت شكنی می‌كنم !
"فَلَوِ اطَّلَعَ الیُوم عَلی ذَنْبِی غِیْرُكَ مَا فَعَلْتُهُ وَ لُوْ خِفْتُ تَعجِیلَ العُقُوبَهِ لَاجْتَنَبْتُهُ لا لِأنَّكَ أهْوَنُ النّاظِرینَ إلّیَّ وَ أخَفُّ المُطَّلِعِینَ عَلَیَّ . بَلْ لِأنَّكَ یا رَبِّ خَیْرُ السّاتِرین وَ اَهلَ مُنْهَلِمِینْ وَ أكْرَمُ الأكْرَمِین. سَتّارُ العُیُوب غَفّارُ الذُّنُوب، عَلّامُ الغُیُوب، تَسْتُرُ الذَّنْبَ‌ بِكَرَمِكَ وَ تُؤَخِّرُالعُقُوبَهِ بِحِلْمِكْ."

خوب پس این كه انسان در حضور دیگران گناه نمی‌كند و در حضور ذات أقدس إله گناه می‌كند، این ممكن است دو گونه باشد: یك عدّه‌ای برای خدا حرمت قائل نیستند، معاذالله. یك عدّه‌ای برای خدا حرمت قائل‌اند و خدا را ستّار می‌دانند و خدا را غفّار می‌دانند. خدا را حلیم می‌دانند. چنین كسی استحقاق دریافت عفو الهی را دارد. البتّه تعبیر استحقاق نه برای آن است كه كسی طلبكار باشد. بلكه به این معناست اگر ذات أقدس إله ببخشد، اینجا مورد رو او جواز و حقّ است. و باز مسئله حمد را در كنار دعا بازگو می‌كند. چون ذات أقدس إله را به حلم و صدر ستود، به عنوان غفّار ستود، به عنوان این كه پرده را آویخته نگه می‌دارد ستود. عرض می‌كند‌: حمد مال توست . چون ستّار بودن، غفّار بودن، حلیم بودن، اینها كمالاتی است كه در ذات أقدس إله هست. و همه كمالات الهی هم عین اختیار اوست. یعنی از اختیار نشأت می‌گیرد. بنابراین شایسته حمد است.

آنگاه عرض می‌كند:
"فَلَكَ الحَمْدُ عَلی حِلْمِكَ بَعْدَ عِلْمِكْ وَ عَلی عَفْوِكَ بَعْدَ قُدْرَتِكْ."
ملاحظه می‌فرمائید؛ بنابراین این در این حالی است كه دعای ابوحمزه ثمالی دعاست، لذا مناجات حمد هم هست، مناجات ذكر هم هست. مناجات تفسیر اسمای الهی هم هست و مانند آن.


ادامه دارد.....




 
آخرین ویرایش:

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی ... قسمت یازدهم

وَ یَحْمِلُنِی وَ یُجَرِّئُنِی عَلی مَعْصِیَتِكَ حِلْمِكَ عَنّی. وَ یَدْعُونِی إلی قِلَّهِ الحَیآءِ سِتْرُكَ عَلَیَّ وَ یُسْرِعُنِی إلی التَوَّثُّبِ عَلی مَحارِمِكِ مَعْرِفَتِی بِسِعَهِ رَحْمَتِكَ وَ عَظِیمِ عَفْوِكْ ."

پروردگارا ! اگر من نسبت به گناهان جَرّی ام ، برای آن است كه تو بخشنده‌ای.
مكرر در مكرر دیدی و صرف نظر كردی ! و ما هم مكرر در مكرر تن به تباهی دادیم . یك وقت انسان احساس اَمن می‌كند كه فَلا یَأمَنُ مَكرَ اللهِ عَلَی القُومُ الخاسِرُون (1). كسی می‌گوید: من در اَمان ام ، معاذ الله مرگ كسی و مرجعی كه به تباهی تبهكاران خاتمه بدهد، نیست.
چنین انسانی جَسور و گستاخ است. یك وقت می‌داند كه ذات أقدس إله ستّارانه، غفّارانه، حلیمانه، صابرانه برخورد می‌كند. عجله نمی‌كند، فرصت توبه و اِنابه می‌دهد. درهای توبه را باز می‌كند. چنین انسانی احیاناً به خود اجازه گناه می‌دهد. گرچه در بخش‌های دیگر خواهد آمد كه انسان چون نمی‌داند كِی رَخت برمی‌بندد، هرگز نباید دست به تباهی دراز كند. شاید توبه نكرده بمیرد و شاید مشمول عفو نشود. ذات أقدس إله توبه تائب را می‌پذیرد.

انسان می‌داند كه ذات أقدس إله ستّارانه، غفّارانه، حلیمانه، صابرانه برخورد می‌كند. عجله نمی‌كند، فرصت توبه و اِنابه می‌دهد. درهای توبه را باز می‌كند. چنین انسانی احیاناً به خود اجازه گناه می‌دهد. گرچه در بخش‌های دیگر خواهد آمد كه انسان چون نمی‌داند كِی رَخت برمی‌بندد، هرگز نباید دست به تباهی دراز كند. شاید توبه نكرده بمیرد و شاید مشمول عفو نشود. ذات أقدس إله توبه تائب را می‌پذیرد.
هرگز بر خودش لازم نكرده است و به عموم هم وعده نداده است كه توبه گناه غیر تائبین را ببخشد . آنگاه دعا و سئوال وقتی كه تحلیل شد، به این قسمت رسید كه ذات أقدس إله ستّار است، غفّار است، حلیم است.

گاهی به صورت استغاثه در می‌آید. لذا عرض می‌كند:
"یا كَلِیمُ یا كَرِیم ! یا حَیُّ یا قَیُّوم . یا غافِرَ الذَّنْب. یا قابِلَ التَّوبْ . یا عَظِیمَ المَنّ، یا قَدِیمَ‌ الإحْسان ."
خواندن خدا به اسمای حُسنی برای آن است كه هر اسمی ضامن آن محتوای خود هست . همان طوری كه در قرآن كریم اول مطلبی ذكر می شود، بعد در پایان آیه یك اسم یا دو اسم از اسمای حُسنای الهی ذكر می‌شود كه هر اسمی كه در پایان آیه است‌، ضامن مضمون آیه است. ادعیه هم به شرح ایضاً. دعاها هم همین طور است.

گاهی انسان خدا را می‌خواند و از خدا می‌خواهد كه نسبت به او حلیمانه و بردبارانه برخورد كند. می‌گوید: یا حَلِیمْ ! این خواندن حَلیم یعنی دعای به حِلم است كه خدایا! از گناهان من بگذر. همچنین ستّار، غفّار ، مُبَدِّلُ السَّیئاتِ بِالحَسَنات و مانند آن. این كه عرض می‌كند:
"إیْنِ سَتْرُكَ الجَمِیل، إیْنِ عَفوُكَ الجَلِیلْ، إیْنِ فَرَجُكَ القَرِیب، إیْنِ غِیاثُكَ السَّرِیع ‌، إیْنِ رَحْمَتُكَ الوَاسِعِه ."
بعد از این كه این دعاها به صورت
"إیْنِ عَطایاكَ الفَاضِلَه وَ إیْنِ مَواهِبُكَ الهَنیئَه"
و مانند آن درآمده است آنگاه در پایان این بخش عرض می‌كند: خدایا‌ !
"بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِمْ الصَّلاه وَ عَلَیْهِمُ السَّلام) فَاسْتَنْقِذُنِی وَ بِرَحْمَتِكَ فَخَلَّصَنِی."
خدایا! تو را به اهل بیت سوگند كه اینها وسیله من است؛ من از تباهی و تیرگی برهان، وَ بِرَحْمَتِكَ مرا از هر گزند و آسیبی خلاص بفرما! كه ما امیدواریم ذات أقدس إله هم این دعاها را و هم آنچه كه در پایان این بخش از دعا‌ آمده است در حق همه ما علاقه مندان به قرآن و عترت مستجاب بشود!

....................
1
.سوره اعراف / آیه 99
ادامه دارد.....



 

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز
نماز شب بيستم ماه مبارك رمضان:

هشت ركعت به هر سوره كه ميسّر شود

مى آمرزد خدا گناه گذشته و آينده اش را
 

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز
فضائل و كرامات حضرت على عليه السلام در كلام غاصبين خلافت

فضائل و كرامات حضرت على عليه السلام در كلام غاصبين خلافت

[h=1]از منابع مهمى كه در شناخت وجود ملكوتى حضرت على عليه السلام موجود است، كلمات و مرويات خلفاى سه گانه مى باشد.

دانستن اين مطالب از چند جهت مورد توجه و اهميت است:

اولا: مقام رفيع امير المؤمنين على عليه السلام را از زبان كسانى كه به عنوان بعضى از صحابه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مطرح بودند، و سخنان آن حضرت را شنيدند، مى شناسيم.

ثانيا: به طور قطع، ميزان شناخت پيروان مذاهب مختلف عامه با مطالعه اين مطالب، نسبت به آن حضرت بيشتر و كاملتر خواهد شد. و تحولى نو در آنان پديد خواهد آمد.(1)
ثالثا: از اين طريق، ماهيت كسانى كه بعد از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم، سفارشها و وصاياى آن حضرت را در مورد خلافت و ولايت على عليه السلام ناديده گرفته و با ايجاد شوراى انحصارى، اقدام به تعيين خليفه براى مسلمين كردند، كاملا روشن مى شود.

[/h][h=2]سخنان و مرويات ابوبكر بن ابى قحافه[/h] الف: ...ابو بكر گفت: خدا و رسولش راست گفتند، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در شب هجرت در حالى كه بيرون از غار بوديم و اراده (رفتن) به مدينه را داشتيم به من فرمود: دست من و دست على در عدل و داد برابر است.(2)

ب: عايشه گويد ابو بكر را ديدم كه بسيار به چهره على بن ابى طالب عليه السلام نگاه مى كند پس گفتم: اى پدر،همانا تو زياد به چهره على نگاه مى كنى. (علت چيست؟) گفت: دخترم از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود: نظر كردن بر چهره على عبادت است.(3)

ج: از ابن عمر روايت شد كه ابو بكر گفته است:رعايت كنيد محمد صلى الله عليه و آله و سلم را در (مورد) اهل بيت او.يعنى حفظ كنيد (حرمت) او را در ميان اهل بيتش،پس اهل بيت آن حضرت را اذيت نكنيد. (4)

د: از حارث ابن اعور روايت شد كه روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در ميان جمعى از ياران خود حاضر بود، پس فرمود: به شما نشان مى دهم آدم عليه السلام را از جنبه علمش و نوح را از جنبه فهمش و ابراهيم را از جنبه حكمتش، پس چيزى نگذشت كه على عليه السلام آمد. ابو بكر عرضه داشت:
يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم مردى را با سه نفر از پيامبران برابر كردى، به به به اين مرد، او كيست، اى رسول خدا؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: آيا او را نمى شناسى اى ابا بكر؟ ابو بكر عرض كرد: خدا و رسولش داناترند. حضرت فرمود: او ابو الحسن على بن ابى طالب عليه السلام است.پس ابو بكر گفت: به به به تو اى ابو الحسن، مثل تو كجا خواهد بود اى ابو الحسن.(5)

هـ: از زيد بن على بن الحسين عليه السلام روايت شد كه گفت:از پدرم على بن الحسين عليه السلام،شنيدم كه مى فرمود:از پدرم حسين بن على عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:به ابو بكر گفتم،اى ابو بكر،بهترين مردم بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم چه كسى است؟به من گفت :پدر تو،... (7)

ز: از معقل بن يسار مزنى روايت شد كه گفت:از ابوبكر شنيدم كه مى گفت:على بن ابى طالب از اهل بيت و خاندان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است.(8)

ح: (در كتاب رياض النضرة ج 2،ص 163) گويد:ابو بكر و على عليه السلام براى زيارت قبر مطهر رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم شش روز پس از رحلت حضرت مشرف شدند،على عليه السلام به ابو بكر فرمود:پيش برو (و جلو حركت كن) ابو بكر گفت:من هرگز بر مردى تقدم نمى جويم كه خود شنيدم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم (در باره او) مى فرمود:على نزد من منزلتى را دارد كه من آن منزلت را در پيشگاه پروردگارم دارم. (9)

ط: ... از معقل ابن يسار مزنى روايت شد كه مى گفت: شنيدم كه ابو بكر به على بن ابى طالب عليه السلام مى گفت:«عقدة رسول الله»(10) (يعنى كسى كه عقد بيعتش را با مسلمين پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم منعقد كرد)(11)

ى: از قيس بن حازم روايت شد كه:ابو بكر با على بن ابى طالب ملاقات كرد،پس ابو بكر به چهره على عليه السلام نگاه كرده و تبسم مى نمود،على عليه السلام به او فرمود:چرا تبسم مى كنى؟گفت :شنيدم پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمود:هيچ كس بر صراط نمى گذرد،مگر كسى كه على برايش گذرنامه صادر كرده باشد.(12)

ك: ابو بكر در موارد متعدد،بالاى منبر و در حضور تعداد زيادى از مسلمانان گفت:«اقيلونى، اقيلونى و لست بخير منكم و على فيكم (13) مرا رها كنيد، مرا رها كنيد، كه من بهترين شما نيستم در حالى كه على در ميان شماست».





.................................................................................


1- به عنوان نمونه،يكى از نويسندگان اهل سنت به نام فؤاد فاروقى،كه در مورد عظمت و مقام رفيع على عليه السلام كتب متعددى تأليف كرده،در صفحه 260 از كتاب«بيست و پنج سال سكوت على عليه السلام»در مورد آغاز شناخت وسيعتر خود نسبت به شخصيت برجسته اسلام يعنى على عليه السلام چنين مى نويسد:«به ياد آوردن اين كه چه زمانى با نام مبارك على عليه السلام آشنا شده ام برايم ممكن نيست،اما خوب به خاطر مى آورم كه چه زمانى شيفته اش شدم:زمانى كه اقدام به جمع آورى سخنان«عمر بن خطاب»درباره اين شخصيت ممتاز عالم اسلام،كردم.جملات سپاسمندانه و ستايشگرانه عمر،سردار بزرگ سده نخستين برقرارى اسلام،مرا مجذوب على عليه السلام كرد...»

2 - ابن مغازلى در مناقب،حديث 170،ص .129
- و ابن عساكر در شرح حال امام على عليه السلام از تاريخ دمشق،ج 2،ص 438،اواخر حديث .953 (شرح محمودى) .
- شيخ سليمان قندوزى حنفى در ينابيع الموده،باب مناقب السبعون،ص 277،حديث 17 و ص .300
- متقى هندى در كنز العمال،ج 11،ص 604 (مؤسسة الرساله بيروت،چاپ پنجم) ،و ديگران.

3 - ابن كثير در البداية و النهاية،ج 7،ص .358
- سيوطى در تاريخ الخلفاء،ص .172
- ابن مغازلى در مناقب،ص 210،حديث 252،ط .1
- ابن عساكر در شرح حال امام على عليه السلام از تاريخ دمشق،ج 2،ص 391،حديث 895 (به شرح محمودى) ،و ديگران.

4 - شيخ سليمان قندوزى حنفى در ينابيع الموده،باب 54،ص 194 و .356
- و متقى هندى در كنز العمال،ج 13 - ص 638 (مؤسسة الرسالة بيروت،چاپ پنجم) .
5 - «بوستان معرفت»تأليف سيد هاشم حسينى تهرانى،ص 447 به نقل از:مناقب خوارزمى،فصل 7،ص .45

6 - «بوستان معرفت»ص 650 به نقل از:ابن عساكر در تاريخ امير المؤمنين عليه السلام،ج 3،ص 70،حديث 1100 و از مناقب خوارزمى فصل 14،ص .98

7 - «كنز العمال»،ج 12،ص 489 (مؤسسة الرسالة بيروت،چاپ پنجم) .

8 - همان مأخذ،ج 13،ص .115

9 - آثار الصادقين،ج 14،ص 277،به نقل از فضائل الخمسه،ج 1،ص .297

10 - العقدة:كحرمة،و الجمع عقد كحرم،الولاية.البيعة المعقودة.

11 - ابن عساكر در شرح حال امام على عليه السلام از تاريخ دمشق،ج 3،حديث 1092،ص .54

12 - نقل از سيد جواد مهرى در مقدمه كتاب«آنگاه هدايت شدم»تأليف دكتر سيد محمد تيجانى سماوى ص 2 به نقل از:ابان السمان در الموافقه،ص 137،و ابن حجر در الصواعق المحرقه،ص 126 و ابن مغازلى شافعى در مناقب على عليه السلام ص .119

13 - «چرا شيعه شدم»تأليف جناب محمد رازى،ص 332 به نقلش از:فخر رازى در نهاية العقول،طبرى در تاريخ خود،بلاذرى در انساب الاشراف،سمعانى در فضائل،غزالى در سر العالمين،سبط ابن جوزى در تذكره،قاضى فضل بن روزبهان و ابن ابى الحديد و ديگران.

- قابل ذكر است كه صحت اين گفتار ابو بكر در كلمات على عليه السلام در نهج البلاغه كاملا روشن است،آنجا كه فرمود:«فيا عجبا بينا هو يستقيلها فى حياته اذ عقدها لاخر بعد مماته»يعنى«پس چقدر جاى تعجب و شگفت است كه ابو بكر استقاله مى كرد (و امتناع مى نمود) از خلافت در حال حيات خود در حالى كه گره مى زد خلافت را براى ديگرى (يعنى عمر) بعد از مرگش».
 

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز
حضرت على عليه السلام در كلام ضرارة بن ضمره در مواجهه با معاويه لعنةالله عليه

حضرت على عليه السلام در كلام ضرارة بن ضمره در مواجهه با معاويه لعنةالله عليه



ضرارة بن ضمره كه از ياران و خواص امير مؤمنان عليه السلام بود بر معاويه وارد شد و معاويه خواست كه او را دستگير كند و به قتل رساند اما چون زهد و تقوا اشتغال او به آخرت را ديد صرف نظر كرد و خواست او را بيازمايد، گفت: على را برايم توصيف كن. ضرار گفت: مرا معاف دار. گفت: تو را به حق او سوگند مى دهم كه او را توصيف كنى.

ضرارة گفت: حال كه ناگزيرم، گويم: به خدا سوگند او بسيار دور انديش و نيرومند بود، به عدالت سخن مى گفت و با قاطعيت فيصله مى داد. علم از جوانبش مى جوشيد و حكمت از زبانش فوران داشت، از زرق و برق دنيا وحشت داشت و با شب و تنهايى آن مأنوس بود، آن بزرگوار ـ كه درود خدا بر او باد ـ بسيار اشك مى ريخت و فراوان فكر مى كرد، لباس زبر و درشت و غذاى مانده فقيرانه را مى پسنديد، در ميان ما كه بود مانند يكى از ما بود، اگر چيزى از او مى خواستيم مى پذيرفت و اگر از او دعوت مى كرديم قدم رنجه مى فرمود، با اين همه كه به ما نزديك بود و ما را با خود نزديك مى ساخت چندان با هيبت بود كه در حضورش جرأت سخن گفتن نداشتيم.

آن بزرگوار ـ كه درود خدا بر او باد ـ اهل ديانت را بزرگ مى شمرد و بينوايان را به خود نزديك مى ساخت. نه نيرومند به باطل او طمع داشت و نه ناتوان از عدالتش نوميد بود.

به خدا سوگند يك شب به چشم خود ديدم كه در محراب عبادت ايستاده بود ـ در وقتى كه تاريكى شب همه جا را فرا گرفته و ستارگان غروب كرده بودند ـ و دست به محاسن گرفته بود و مانند مار گزيده به خود مى پيچيد و چون مصيبت زده مى گريست و مى گفت: اى دنيا، ديگرى را بفريب، آيا متعرض من شده اى و به من رو آورده اى؟ هيهات كه من تو را سه طلاقه كرده ام و رجوعى در كار نيست، عمرت كوتاه، خطرت بزرگ و عيشت ناچيز است، آه ازتوشه اندك و سفر دراز و راه ترسناك!

سخن ضرار كه به اينجا رسيد اشك معاويه بى اختيار فرو ريخت و گفت: خدا رحمت كند ابو الحسن را، به خدا سوگند همين گونه بود كه گفتى. اكنون اى ضرار بگو ببينم چگونه بر او اندوه مى برى؟ گفت: شبيه مادرى كه فرزند عزيزش را در دامنش سر بريده باشند، كه اشكش باز نمى ايستد و دردش پوشيده نمى ماند.
معاويه دستور داد كه مال فراوانى به او دهند، او نپذيرفت و بازگشت در حالى كه بر امير مؤمنان عليه السلام ندبه مى كرد. (1)
..............................................................................

1ـ اشعة الانوار فى فضل الحيدر الكرار/326 و سفينة البحار 2/657، ماده وصف.


 

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز
دعای روز بیستم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ افْتَحْ لى فيهِ اَبْوابَ الْجِنانِ،
وَاَغْلِقْ عَنّى فيهِ اَبْوابَ النّيرانِ،
وَوَفِّقْنى فيهِ لِتِلاوَةِ الْقُرْ انِ،
يا مُنْزِلَ السَّكينَةِ فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ
؛

پروردگارا در اين روز درهاى بهشت را به من بگشاى
و درهاى جهنم را از ما ببند
و مرا توفيق تلاوت قرآن عنايت فرما
اى نازل كننده آرامش در قلوب مومنين.

 

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحيم

ثواب دعاى روز بيستم:

نوشته مى شود از براى او به عدد هر كس كه روزه گرفته است ماه رمضان را ثواب شصت سال روزه مقبوله.

ثواب روزه روز بيستم:

هنگامى كه روز بيستم فرا رسيد، خداوند براى شما هفتاد هزار فرشته مى فرستد كه شما را از شر هر شيطان رانده شده اى حفظ نمايد، در مقابل هر روزى كه روزه مى گيرند روزه صد سال براى شما مى نويسد، بين شما و جهنم خندقى قرار مى دهد، ثواب كسى را كه تورات، انجيل، زبور و فرقان را تلاوت نموده است، به شما عطا مى فرمايد، به تعداد هر پرى كه بر جبرئيل است، عبادت يكسال را براى شما مى نويسد، ثواب تسبيح عرش و كرسى را براى شما نوشته و به شماره آيه اى از قرآن هزار حور العين را به شما مى دهد.
 

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز
درآمدى بر فلسفه روزه در اسلام

روزه از نظر بهداشت جسم و سلامت‏ بدن و ابعاد ديگر داراى فوايد فراوانى است، روزه در سلامت معده و پاكسازى آن از انواع غذاها كه موجب انواع بيمارى ‏هاست اثرات فوق العاده ‏اى دارد.
معده از جمله اعضاى فعال بدن است. از معدود اندمهايى است که کمتر استراحتى در طول سال و حتى عمر آدمى به آن داده مى شود .لذا ماه رمضان و روزه فرصت خوبى است براى استراحت و حتى ترميم بافتهاى فرسوده آن.

نخستين اثر روزه که صورت آشکار و علنى دارد همين بهداشت معده است که اثرات مستقيم آن در ساير ندامها از جمله دندان، مرى، اثنى عشر و روده قابل ملاحظه است و منجر به پاکيزکى اينها مى شود.

پيامبر خدا فرمود: «المعدة بيت كل داء، و الحمئة راس كل دواء» ( اركان الاسلام، ص 108)
معده مركز و خانه هر دردى است، و پرهيز و اجتناب (از غذاهاى نامناسب و زياد خورى) اساس و راس هر داروى شفابخش است.

فوائد كم خورى از نظر بهداشت و تندرستى جسم و روح، درست است كه آدمى تاب گرسنگى زياد را ندارد، و اسلام هم نخواسته است كه انسان خود را در زحمت تحمل گرسنگى زياد قرار دهد، بلكه در بعضى روايات رسيده است: «اللهم اعوذبك من الجوع‏» (مجمع البحرين، ماده جوع)
خدايا از گرسنگى به تو پناه مى ‏برم.

البته منظور اينست که از پرخورى پرهيز شود وگرنه تحمل قدرى گرسنگى براى انسان مفيد هم هست.

از نظر بهداشت و تندرستى، بايد غذا كمتر مصرف شود، و هنوز اشتهاء تمام نشده، دست از غذا خوردن بكشد، به تجربه ثابت‏ شده است. افرادى كه كم مى‏ خورند، از كسانى كه هميشه سير مى‏ خورند سالم‏تر مى ‏باشند، و تن درست‏ترند.
 
آخرین ویرایش:

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعمال شب بيست و يكم




كفعمى از سيد بن باقى نقل كرده كه در شب بيست و يكم مى خوانى:




اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَاقْسِمْ لى حِلْماً يَسُدُّ عَنّى بابَ الْجَهْلِ، وَهُدىً

خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد و چنان بردباريى بهره ام كن كه ببندد بر من دَرِ نادانى را و هدايتى

تَمُنُّ بِهِ عَلَىَّ مِنْ كُلِّ ضَلالَةٍ، وَغِنىً تَسُدُّ بِهِ عَنّى بابَ كُلِّ فَقْرٍ، وَقُوَّةً

به من ده كه بر من منت نهد از رهانيدن از هر گمراهى و بى نيازيى به من بده كه درهاى انواع فقر را به تمامى بر من ببندد و نيرويى

تَرُدُّ بِها عَنّى كُلَّ ضَعْفٍ، وَعِزّاً تُكْرِمُنى بِهِ عَنْ كُلِّ ذُلٍّ وَرِفْعَةً

به من ده كه هرگونه سستى را از من بازگرداند و عزتى كه از هر خوارى مرا گرامى دارى و رفعت مقامى كه بدان وسيله مرا

تَرْفَعُنى بِها عَنْ كُلِّ ضَعَةٍ، وَاَمْناً تَرُدُّ بِهِ عَنّى كُلَّ خَوْفٍ، وَعافِيَةً

از هر پستى بلند كنى و امنيتى كه بوسيله آن هر ترسى را از من دور كنى و تندرستى كه بدان وسيله مرا از

تَسْتُرُنى بِها عَنْ كُلِّ بَلاءٍ، وَعِلْماً تَفْتَحُ لى بِهِ كُلَّ يَقينٍ، وَيَقيناً تُذْهِبُ

هر بلايى بپوشانى و دانشى كه به آن هر يقينى را بر من مفتوح گردانى و يقينى كه بدان وسيله

بِهِ عَنّى كُلَّ شَكٍّ، وَدُعآءً تَبْسُطُ لى بِهِ الْإِجابَةَ فى هذِهِ اللَّيْلَةِ، وَفى

هر شك و ترديدى را از من دور سازى و دعائى كه اجابتش را بر من بگسترانى در همين امشب و در

هذِهِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ يا كَريمُ وَخَوْفاً تَنْشُرُ لى بِهِ

همين ساعت ... ... ... ... اى بزرگوار و ترسى به من بده كه

كُلَّ رَحْمَةٍ، وَعِصْمَةً تَحُولُ بِها بَيْنى وَبَيْنَ الذُّنُوبِ، حَتّى اُفْلِحَ بِها

هر رحمتى را بدان وسيله بر من بگسترانى و مرا چنان خودنگهدار كن كه همان حالت ميان من و گناهان حائل شود

عِنْدَ الْمَعْصُومينَ عِنْدَكَ، بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ.

و بدان وسيله در پيشگاه معصومين (و خود نگهداران) درگاهت رستگار باشم اى مهربانترين مهربانان.





و روايت شده كه در شب بيست و يكم حمّاد بن عثمان بر حضرت صادق عليه السلام وارد شد حضرت سؤال كرد كه غسل كرده اى عرض كرد بلى فدايت شوم پس حضرت حصيرى طلبيد و حمّاد را نزديك خود طلبيد و مشغول نماز شد و پيوسته آن حضرت نماز خواند و حمّاد نيز خود را به آن حضرت چسبانيده بود و نماز مى خواند تا از نمازهاى خويش فارغ شدند پس آن حضرت دعا كرد و حمّاد آمين گفت تا صبح طلوع كرد آن جناب اذان و اقامه گفت و بعض از غِلْمان خود را طلبيد و پيش ايستاد و نماز صبح خواند در ركعت اوّل حمد و قدر و در دويّم حمد و توحيد خواند و بعد از نماز مشغول به تسبيح و تحميد و تقديس و ثناى بر خدا و صلوات بر پيغمبرصلى الله عليه وآله و دعا براى مؤمنين و مؤمنات و مسلمين و مسلمات شد پس سر به سجده نهاد و مقدار يك ساعت بجز نفس چيزى از آن جناب شنيده نشد پس از آن اين دعا را خواند لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالْاَبْصارِ تا آخر دعا كه در اقبالست و شيخ كلينى روايت كرده كه حضرت باقرعليه السلام در شب بيست و يكم و بيست و سيّم دعا مى خواند تا نيمه شب و بعد از آن شروع مى نمود به نماز خواندن و بدانكه در هر شب از شبهاى اين دهه غسل مستحب است و روايت شده كه حضرت رسول صلى الله عليه وآله در هر شب اين دهه غسل مى كرد و اعتكاف در اين دهه مستحب است و فضيلت بسيار دارد و افضل اوقات اعتكاف است و روايت شده كه مقابل دو حجّ و دو عمره است:

وَكانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ: اِذا كانَ الْعَشْرُ الْأَواخِرَ، اعْتَكَفَ فِى الْمَسْجِدِ، وَضُرِبَتْ لَهُ قُبَّةٌ مِنْ شَعْرٍ، وَشَمَّرَ الْميزَرَ، وَطَوى فِراشَهُ.

رسم رسول خدا صلى اللّه عليه و آله چنان بود كه چون دهه آخر ماه رمضان مى شد در مسجد معتكف مى شد و چادرى موئين برايش مى زدند و كمر را محكم مى بست و بستر خواب را جمع مى كرد.
و بدانكه در اين شب در سنه چهلم واقع شد شهادت مولاى ما حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و در اين شب تجديد مى شود احزان آل محمّد عليهم السلام و اشياع ايشان و روايت شده كه در آن شب مانند شب شهادت امام حسين عليه السلام برداشته نشد سنگى از روى زمين مگر آنكه در زير آن خون تازه بود شيخ مفيد فرموده كه در اين شب صلوات بسيار بفرستد و سعى و كوشش كند در نفرين بر ظالمان آل محمدعليهم السلام و لعن بر قاتل اميرالمؤمنين عليه السلام روز بيست و يكم روز قتل حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و مناسبست زيارت آن جناب و كلمات حضرت خضرعليه السلام كه به منزله زيارت آن حضرتست در اين روز.

 

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز
كسى كه در ميدان و مسجد پيوسته با خدا بود

آن شب ستاره هاى غمگين، با آه و ناله گرد هم آمده بودند و از بالا به خانه اى در كوفه مى نگريستند.
زمين مى گريست.


آسمان نالان بود. ديوارهاى كوفه از ترس حدوث «واقعه» به هم نزديك مى شدند، شايد جلوگير آن باشند. پرنده هاى نگهبان در چارسوى مسجد كوفه، نگهبانى مى دادند.
شب پره هاى مهاجم ضمن اين كه به يكديگرنويد مى دادند، ترس و رعب سراسر وجودشان را فراگرفته بود، آخر حمله به يك فرد نبود؛ حمله به تمام انبيا و اوليا و صالحان و صديقان بود.
مى خواستند عرش خدا را به لرزه درآورند و مى خواستند عروه الوثقاى دين را نابود سازند. ابن ملجم، نماينده خفاشان شب با وحشت، براى رسيدن به آرزوى ديرينه اش، به مسجد آمده و كمين كرده بود. ولى چگونه اقدام به آن كار كرد؟! چقدر بايد شقاوت و بدبختى، وجود يك به ظاهر انسانى را فراگيرد تا دستش به شمشير بلند شود وبر فرق قهرمانى فرود آيد كه برق ذوالفقارش دل يلان عرب را مى لرزاند و زهره قهرمانان را مى شكافت؛ رادمردى كه در برابر اشك يتيمان ومحرومان مهربان تر از پدر و مادر بود و با لطف و مهربانى اشك هاى غم ديدگان را پاك مى كرد و دست محبت بر سرشان مى كشيد و با آنان چون فرزندان خويش رفتار مى نمود.
چگونه مى توانست آن اشقى الاشقيا شمشير زهراگينش را بر سر آن نامتناهى فرد بزند؛ او كه محور مركزى تمام فضايل بود. آن انسان كاملى كه مجسمه تمام نماى رسول خدا و نفس او و برادر او و جانشين به حق او بود. او كه نمى توان با كلمات حقش را ادا كرد و توصيفش نمود، زيرا جز خدا و رسولش كسى نتوانست و نخواهد توانست تا روز رستاخيز او را بشناسد و قدرش را بداند و عظمتش را درك كند؛ نه آن ها كه پرستيدندش و نه آن ها كه پيرويش كردند؛ همه در شناخت مقامش حيران و سرگردانند.
شاعران و سرايندگان در برابر كوه عظمت، چه مى توانند بسرايند وسخنوران و نويسندگان چه سخنى بر زبان و قلم برانند! دانشمندان وحكيمان در اين اقيانوس مواج حكمت غرق مى شوند، جز آن كه او خود به دادشان برسد و آن ها را به كرانه نجات برساند.
نه تنها زمينيان كه افلاكيان نيز از اين عظمت خدايى كه متجلى در يك فرد شده است، انگشت حيرت به دهان گرفته اند. اين چگونه مخلوقى است كه تمام صفات متضاد را در خود جمع كرده است. هنگامى كه گرد و خاك جنگ، فضا را تيره وتار مى كند و قلب پهلوانان به لرزه مى آيد، سيماى او برافروخته ولبانش متبسم و قلبش محكم، آن چنان بر ميمنه و ميسره مى تازد و باشمشير برانش بر فرق دشمنان فرود مى آورد و با ضربت هاى سهمگينش درلحظه لحظه هاى كارزار، يلان بى شمار را در خاك و خون مى غلطاند كه جزاو كسى مانند او نيست، و همو شب هنگام در محراب عبادت از خوف خدا مى گريد و براى اين كه بنده اى سپاسگزار باشد در خانه و در ميدان، با نماز و نيايش و گريه و زارى، شب را به صبح مى رساند
«الم اكن عبدا شكورا».

هرگز فجرى بر روزگار على نتابيده كه ديده اش در خواب باشد و هرگز دمى از عمرش نگذشته كه در غفلت باشد. پيوسته به ياد خدا و دايم در ذكر او است، او را از خدايش هيچ امرى جدا نمى سازد، چه در جنگ باشد و چه در دكه القضاء؛ چه در خانه باشد و چه بيرون از خانه، چه در بازار باشد و چه در مسجد، براى او فرق نمى كند؛ همواره در حال عبادت و شكرگزارى است.

او تنها اطاعت خدا را مد نظر دارد وتنها به تكليف شرعى اش عمل مى كند چه در مسند خلافت باشد و چه در خانه، زندانى! چه در مصاف دشمن باشد و چه همراه با يتيمان! چه در نبرد قاسطين و مارقين وناكثين باشد و چه در كنج عزلت از خلق! و خلاصه چه در حال زائيده شدن از مادر در كعبه باشد و چه در حال جان دادن در مسجد كوفه. آن جا لب به شهادتين مى گشايد و اين جا لب با ذكر شهادتين فرو مى بندد.

على نقطه مركزى و تمام فضايل و منش هاى والا و اخلاق انسانى و كمالات معنوى گرداگرد وجودش مى چرخد؛ پس على هميشه رستگار است و اگر كسى خواهان رستگارى و رسيدن به خوشبختى و سعادت باشد، بايد فقط دنباله رو او و پيرو او باشد. و جز اين راهى براى رسيدن به سعادت چه در دنيا و چه در آخرت نيست.

على مردم را به سوى خدا دعوت مى كند و على همگام با محمد، رسالت اورا ادامه مى دهد و تكميل مى كند. خود آن حضرت در تفسير آيه «انماانت منذر و لكل قوم هاد» مى فرمايد: «رسول الله المنذر و اناالهادى؛ رسول خدا هشدار دهنده است و من هدايتگرم.»(مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 129) فخر رازى در تفسير اين آيه ادامه مى دهد: رسول خدا(ص) دستش را بر سينه اش گذاشت و فرمود: من منذرم و سپس اشاره به كتف على كرد و فرمود:

«انت الهادى، بك يهتدى المهتدون من بعدى؛ تو هادى هستى كه پس ازمن هدايت خواهان به وسيله تو هدايت مى شوند.»
و همين يك سخن كافى است بر خلافت بلافصل على پس از رسول الله؛ ولى چه بايد كرد كه برخى از دانشمندان حق را آشكار مى بينند و باز هم از آن روى برمى گردانند! و على «شاهد» است و بر بينه پيامبر، گواه است «افمن كان على بينه من ربه و يتلوه شاهد منه» آيا كسى كه دليلى روشن (قرآن) دارد و پس از آن گواهى صادق و راستين (على)... كه برتمام شئون وجودى دليل بر صدق ادعاى رسول الله است. سيوطى در تفسير«درالمنثور»ش در ذيل اين آيه شريفه نقل مى كند كه اميرالمومنين على عليه السلام خود فرمود: «رسول الله على بينه من ربه وانا شاهد منه» و در موردى ديگر از خود رسول الله روايت مى كند كه فرمود:
«افمن كان على بينه من ربه انا و شاهد منه على».

و على «صالح المومنين» است. جايى كه ولايت به خدا نسبت داده مى شود چه كسى پس از «الله» ولايت بر مومنين را داراست؟ همه تفسيراين آيه را مى دانيد و تمام مفسران بزرگ آن را مخصوص على نقل كرده اند كه مقصود از «الذين آمنوا» كه در آيه ولايت آمده، على است، زيرا تنها او بود كه در حال نماز، به سائلى صدقه داد وخداوند آيه ولايت را درباره اش نازل كرد ولى در جاى ديگر نيز خداوند مى فرمايد: «فان الله هو مولاه و جبريل و صالح المومنين» پس خداوند و جبرئيل و آن رادمرد شايسته از مومنان، ولى اوست.
در اين جا نيز پيش از مفسران شيعه، مفسران اهل سنت، غرض از صالح المومنين را در اين آيه «على» دانسته اند و از رسول الله نقل مى كنند كه فرمود: «و صالح المومنين، على بن ابى طالب» و نه تنها سيوطى در«درالمنثور»ش، كه صاحب «كنزالعمال» در صفحه 237 از جلد اول كتابش همين مطلب را نقل كرده اند. و ابن حجر در «صواعق»ش و هيثمى در «مجمع الزوايد»ش نيز به تفصيل و با بيان بيش ترى نقل كرده اند.

و على «انفاق كننده است در پنهانى و آشكار». ابن عباس در ذيل آيه شريفه «الذين ينفقون اموالهم بالليل و النهار سرا و علانيه»نقل كرده كه اين آيه درباره على نازل شد، زيرا على چهار درهم داشت، يك درهم را شبانه و درهمى را روزانه و يك درهم را آشكارا ودرهمى را مخفيانه، در راه خدا انفاق كرد.(اسد الغابه ابن اثيرج 4 ص 25) زمخشرى در «كشاف»، سيوطى در «درالمنثور»، هيثمى در«مجمع الزوايد» و ابن حجر در «صواعق المحرقه» و ده ها مفسر ودانشمند همين را ذكر كرده اند.

و على «خير البريه» است. او بهترين مخلوقات و برترين آفريدگان آفريدگار متعال است. او والاتر و شريف تر و افضل همه انسان هاى روى زمين است. و پس از على بهترين مردم، پيروانش هستند. من اين رانمى گويم كه مفسران اهل سنت مى گويند، پس چرا خود جزء پيروان على نمى شوند و چرا خود شيعه «خير البريه» نمى شوند و چرا از او فاصله مى گيرند.

ابن جرير طبرى در جلد30 صفحه 171 از تفسير معروفش «طبرى» نقل مى كند كه پيامبر در ذيل آيه «اولئك هم خير البريه» فرمود: «انت يا على و شيعتك». تو اى على و شيعيانت بهترين مردم هستيد. چه گواهى و چه شاهدى بالاتر از خدا و رسولش سراغ داريد؟ پس چرا «اذن واعيه» نيست و چرا گوش شنوا وجود ندارد؟ سيوطى در تفسير الدرالمنثور به تفصيل بيشتر نقل كرده كه جابربن عبدالله گويد: ما نزدپيامبر نشسته بوديم كه ناگهان على وارد شد.

حضرت فرمود:
«و الذى نفسى بيده ان هذا و شيعته هم الفائزون يوم القيامه؛ به همان خدايى كه جان من در قبضه او است سوگند كه اين مرد و شيعيانش رستگاراننددر روز رستاخيز». سپس اين آيه نازل شد: «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريه».

و على «اهل ذكر» است. پس هر چه را نفهميديم بايد از پيشگاه على و آل على سوال كنيم و بايد از علوم آنان بهره ببريم تا پاسخ سوال هايمان را دريابيم.
جابر جعفى نقل مى كند كه وقتى آيه «فاسالوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون» نازل شد، على عليه السلام فرمود: «نحن اهل الذكر؛ ما اهل ذكريم».(تفسير طبرى،ج 17،ص 5) وعلى «رحمت خدا» است. و چه شيرين است سخن حق كه مى فرمايد: «قل بفضل الله و برحمته فبذلك فليفر حوا هو خير مما يجمعون؛ بگو به فضل خدا و به رحمتش اميدوار باشند و اين سان خرسند شوند كه اين بهتر است از آنچه جمع مى كنند.»

ابن عباس مى گويد: مقصود از فضل الله، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و مقصود از«رحمته» على عليه السلام است. (تاريخ بغداد،ج 5،ص 15) و على «صديق» است. هر جا سخن از رسول خدا است، پس از او به نحوى به على اشاره شده است.
در سوره زمر مى فرمايد: «والذى جاء بالصدق وصدق به اولئك هم المتقون؛ و آن كسى كه صدق و راستى را آورد و كسى كه او را تصديق نمود، آنان تقوا پيشگان اند.» و در اينجا رسول خدا است كه دليلى راستين از سوى پروردگارش آورده و پيام خدايش را به مردم ابلاغ كرده و كسى كه از ساعت نخست، او را تصديق كرد و به اوايمان آورد و در تمام مراحل دعوت همراه او و پشتيبان او بود، على بود.
آنچه در اين جا فهرست وار ياد آور شديم، كمتر از يكهزارم فضايل آن حضرت است كه تنها در برخى از كتابهاى اهل سنت ديده شده واگر كسى بخواهد همه فضايل حضرت را از زبان حضرت رسول، صلى الله عليه و آله، به تنهايى ياد آور شود، مثنوى هفتاد من مى شود.

بى گمان آن همه فضائل و مناقب على از زبان رسول گرامى اسلام در گه و بى گاه، در سفر و حضر، در صبح و شام، به مناسبت و بدون مناسبت، نقل شده، تصادفى نيست كه سخن او سخن حق است «و ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى». پس آنچه پيامبر درباره على گفته است، تكرار سخن پروردگار است. ولى چه رازى در اين امر نهفته است؟ و چرا پيامبر پيوسته از على سخن مى گويد و نه تنها در جمع كه اگر يك نفرهم در محضر مباركش نشسته بود، به مناسبتى يا هم بدون هيچ مناسبت، بلكه ابتداء به ساكن، در مدح و وصف على، سخن مى راند؟

شايد راز آن همه تاكيدهاى پى در پى رسول خدا صلى الله عليه و آله در اين باشد كه خود مى ديد اين مردم پس از رحلت حضرتش با على چه مى كنند! او سقيفه را و سقيفه سازان را مى ديد كه چگونه پيش از خشك شدن آب غسل جسد مباركش، گردهم مى آيند و تمام سخنان او راناديده مى گيرند و با يك توطئه از پيش ترسيم شده، على را از حق خويش جدا مى سازند و خلافت را كه امرى است الهى به ديگرى مى سپارند و سپس به يكديگر پاس مى دهند و على را خانه نشين مى كنند و به اين هم بسنده نكرده كه خانه اش را آتش مى زنند و همسرش را كه تنها يادگار رسول خدا است به شهادت مى رسانند و آن روز هم كه بافرياد عمومى مردم، خلاف به او منتقل مى شود، از همان روز اول، جنگ و كارزار را با او آغاز مى كنند و تا روز رسيدن به لقاى محبوب، ازجنگيدن و قتال او فروگذار نمى كنند.

پيامبر تمام اين رخدادهاى تلخ را مى ديد، و لذا بيشتر تاكيد بريارى رساندن به على و تاييد مطلق او مى كرد، شايد افرادى ازمهاجرين و انصار متاثر شوند و به احقيت على معتقد گردند و درروزى كه او غريب و تنها مى ماند، از او دفاع كنند و دست از اهل بيت رسول الله بر ندارند. و چقدر اينان كم بودند! همواره ياوران حق درتاريخ كم بوده اند. خود حضرتش مى فرمايد:
«لاتستوحشوا فى طريق الهدى لقله اهله؛ در راه حق از كمى يارانش نهراسيد». و سرانجام على كه صبرش كوه را به لرزه در مى آورد، دربرابر آن همه بى وفايى ها، نامردى ها، نفاق ها و آزارهاى دشمنان و يانا اهلان سست عنصر، فرياد بر مى آورد: خدا شما را بكشد. قلبم را پر از جراحت و سينه ام را مالامال از اندوه و غم كرديد... هان اينك عمر را از شست سال مى گذرد (ولى به سخنم گوش نمى دهيد و اطاعتم نمى كنيد) و كسى كه اطاعت نشود، رايش پذيرفته نيست.» و اين چنين درد دل هاى على بسياراست كه نه تنها از دشمنان بلكه از ياران بى وفايش ناله مى كند وآن چه نگفته است بسيار زيادتر از گفتنى ها است. به خدا هر گاه ناله هاى على را مى خوانم، بيش از حادثه شهادتش دلتنگ و گريان مى شوم؛ گو اينكه شهادت على مايه آسايش و آرامش او بود كه از دست اين نااهلان راحت شود و به دوست بپيوندد، چه او آن قدر به مرگ علاقه مند است كه از كودك بر پستان مادر افزونتر.



و اين سان على جهان را با قلبى پر از خون وداع مى كند و در شب قدر، رستگارانه به خداى كعبه مى پيوندد.
سلام و درود خدا بر على و آل على باد.



 

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز
دعای روز بیست و یکم ماه رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ اجْعَلْ لى فيهِ اِلى مَرْضاتِكَ دَليلاً،
وَلا تَجْعَلْ لِلشَّيْطانِ فيهِ عَلَىَّ سَبيلاً،
وَاجْعَلِ الْجَنَّةَ لى مَنْزِلاً وَمَقيلاً،
يا قاضِىَ حَوآئِجِ الطَّالِبينَ
؛

پروردگارا مرا در اين روز بسوى رضاى خودت راهنمايى كن
و راههاى ورود شيطان جهت وسوسه من را سد كن
و بهشت را منزل و ماءواى من قرار ده
اى برآورنده حاجات طالبين.

 

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحيم
ثواب دعاى روز بيست و يكم:

روشن مى كند خدا قبر او را و سفيد مى كند صورت او را و مى گذرد بر صراط مثل برق خاطف.


ثواب روزه روز بيست و يكم:
خداوند قبرهاى شما را هزار فرسخ وسعت مى بخشد و تاريكى و وحشت را از شما برداشته و قبرهاى شما را مانند قبرهاى شهدا و صورتهايتان را مانند صورت يوسف به يعقوب عليهم السلام مى نمايد.
 

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز
فوايد روزه (معلوماتي)

روزه فوايد جسمى و روحى فراوان دارد، شفا بخش جسم و توان بخش جان است، پاک کننده آدمى از رذايل حيوانى است، در ساختن فرد صالح و اجتماع بسامان بسيار موثر بوده و در تذهيب و تزکيه نفس و رهاندن انسان از واماندگى در نيازهاى تن تاثيب بسزائى دارد.
روزه يکى از احکام انسان ساز اسلام است، که آگاهى از همه فوايد و پى بردن به فلسفه کامل آن همچون ساير احکام الهى براى انسان عادى ممکن نيست، دانش محدود بشر نميتواند راهگشاى همه اسرار نهفته باشد و انديشه را به پاسخ همه مجهولات رهنمون شود، شايد روزى دانش انسان به حدى از کمال برسد که دريچه تازه اى بروى بشر بگشايد و حکمتها و دستورات اسلام را بازشناسد.
بنابر اين ندانستن فلسفه احکام الهى نبايد ما را از انجام آن بازدارد و موجب نافرمانى و عصيان شود، چراکه اين اطاعت کورکورانه نيست، بلکه بر علم و يقين تکيه دارد زيرا مسلمانان ميدانند که خداى جهان بر همه چيز دانا و از همه چيز آگاه است و نقص و نيازى در ذات متعال او نيست که از اعمال سودى بخواهد يا از زيانى بهراسد، خداى مهربان براى بنده گان خود جز خير و سعادت نميخواهد، پس اگر به چيزى فرمان ميدهد خير و سعادت ما در آن است وکمال و تعالى ما بدان بستگى دارد و هر چيزى را که نهى ميفرمايد براى ما زيان بخش است و بر مصالح مادى و معنوى ما لطمه ميزند.
فوايد طبى روزه که از سودمنديهاى کوچک اين فريضه انسان ساز است بحدى است که شايد نياز به توضيح و تکرار نداشته باشد و بيشتر مردم کم و بيش از آن آگاهند. ما به اختصار ازين فوايد انسان ساز اشاره ميکنيم:
- معده و دستگاه گوارش از اندام پرکار بدن آدمى است، با سه وعده غذا که معمول مردم است; تقريبا در همه ساعات دستکاه گوارش (سيستم هاضمه) به هضم و تحليل و جذب و دفع مشغول است، روزه باعث ميشود از يکسو اين اعضا استراحت کنند و از فرسودگى مصئون بمانند و نيروى تازه اى بگيرد و از سوى ديگر ذخاير چربى که زيانهاى مهلکى دارند کاسته ميشوند.
در روايات اسلامى حتى به فوايد جسمى روزه نيز تصريح شده تا برخى از سست عنصران، اگر نه با ايمان کامل لااقل با توجه به فوايد صحى روزه اين فريضه ثمر بخش را بجا آورند و از سودمنديهاى گوناگون آن در حد توان خود بهره ور شوند. پيامبر گرامى اسلام (ص) در همين رابطه فرموده اند: «صوموا تصحوا» روزه بگيرى تا سالک بمانيد. و نيز در روايات بسيارى پيشوايان گرامى اسلام فرموده اند:« معده آدمى خانه بيماريهاى اوست و پرهيز از غذا درمان آن است.»
بديهى است آنکاه فوايد صحى روزه بهتر بدست ميآيد که روزه دار امساک روز را با زياده روى در شب تلافى نکند، که پرخورى خود موجب زيانهاى چشم گيرى براى دستگاه هاضمه است. با پيشرفت علم طبابت، برخى از داکتران و متخصصان ديافته اند که امساک از خوردن و آشاميدن؛ عالى ترين روش درمانى است. يکى از دوکتوران ميگويد:« طرح درمان بوسيله روزه چنان معجزه آسا است که بکار بستن آن ميسر، طرحها و برنامه هاى طب عملى و جراحى را تغير خواهد داد، زيرا روزه راه تازه اى به روى علم طبابت ميگشايد; و سلاح موثرى براب مبارزه با بيماريها به اين دانش ميبخشد، سلاحى که ميتوان آن را از راه هاى گوناگون مورد استفاده قرار داد تا انسان را در مبارزه با علت بيمارى براى بهبود بيماران به نتيجه مطلوب و آشکار رسانند.»
با روزه و امساک ميتوان بيماريها را بهبود بخشيد و معالجه کرد. البته در صورتى که با زياده روى مقرون نباشد و در هنگام سحر و افطار در خوردن و آشاميدن افراط نشود.بررسى فوايد صحى روزه درين مختصر نميگنجد، آنانکه به توضيح بيشتر علاقمنند ميتوانند به کتابهاى درين مورد مراجعه نمايند. بايد توجه داشت، برخلاف تصور کوتاه انديشان، روزه هيچگونه ضررى براى افراد سالم مکلف ندارد و اگر کسى بيمار باشد و نتواند روزه بگيرد و با اين کار بيمار تر شود و يا روزه باعث گردد که بيماريش ادامه يايد اگر روزه بگيرد جرمى مرتکب شده و روزه اش نزد خداوند متعال مقبول نيست. بيمارى که روزه براى او ضرر دارد نبايد روزه بگيرد و فقط لازم است که در روزهاى ديگر قضاى آن را بجا آورد و جبران کند.
افراد سالم بايد بدانند که روزه نه تنها زيانى برايشان ندارد بلکه چنان که گفتيم، موجب تندرستى و صحت مزاج است و به گفته برخى شکم پرستان که خود روزه نميگيرند و ديگران را نيز از روزه باز ميدارند و تلقين ميکنند که روزه موجب زخم معده ميشود، نبايد اعتبار کرد. اينگونه دروغها تنها بهانه افراد سست عنصرى است که اسير شکم خويش اند و از عزم و اراده انسانى در آنان خبرى نيست. «روزه باعث استراحت معده ميشود و در حال روزه اسيد معده بجاى غذا به وسيله صفرا خنثى ميشود و زخم ايجاد نميشود».
 

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحيم

قال اميرالمومنين علي عليه السلام:

من كفارات الذنوب العظام إغاثة الملهوف و التنعيش عن المكروب؛

كمك به ستمديدگان و شاد كردن دل محزون باعث آمرزش گناهان بزرگ مى شود.
(نهج البلاغه حكمت 23)
 

nafas_e_khoda

عضو جدید
امشب چه سینه‌سوز است بانگ اذان مولا خیزد صدای تکبیر از عمق جان مولا
از لحظه‌های افطار در شوق وصل دلدار
بر چهره می‌درخشید اشک روان مولا
مولا گشوده آغوش بهر وصال جانان
قاتل به مسجد آید بر قصد جان مولا
زهرا کنار محراب با ذکر واعلیّا
یا فاطمه است امشب ورد زبان مولا
زخم سر علی را دیدند اهل مسجد

دردا که نیست پیدا زخم نهان مولا

ای نخل‌ها بگریید ای چاه‌ها بنالید
دیگر علی ندارید ای دوستان مولا
حق علی ادا شد فرق علی دو تا شد
سرهایتان سلامت ای خاندان مولا
ای دوستان بیایید با من به شهر کوفه
تا سر نهیم امشب بر آستان مولا
ریزید ای یتیمان در سفره‌های خالی
خون جگر به جای خرما و نان مولا
«میثم» دگر امیدی در ماندن علی نیست
از دست رفته دیگر تاب و توان مولا
 

mary69

عضو جدید
کاربر ممتاز
دعای روز بیست و دوم ماه رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ افْتَحْ لى فيهِ اَبْوابَ فَضْلِكَ،
وَاَنْزِلْ عَلَىَّ فيهِ بَرَكاتِكَ،
وَوَفِّقْنى فيهِ لِمُوجِباتِ مَرْضاتِكَ،
وَاَسْكِنّى فيهِ بُحْبُوحاتِ جَنَّاتِكَ،
يا مُجيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّينَ
؛

پروردگارا در اين روز درهاى فضل و رحمتت را بر من بگشا
و بركاتت را برمن نازل كن
ومرا توفيق تحصيل رضاى خود را عنايت كن
و در وسط بهشت ساكن فرما
اى اجابت كننده دعاى مضطرين.

 
بالا