تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی
يا رب اين نوگل خندان كه سپردي به منش
ميسپارم به تو از چشم حسود چمنش
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی
يا رب اين نوگل خندان كه سپردي به منش
ميسپارم به تو از چشم حسود چمنش
شراب تلخ صوفی سوز بنیادم نخواهد برد//لبم بر لب نه ای ساقی و بستان جان شیرینم
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باکاز عشق نرنجیم اگر مایه رنج است
با نیش بسازیم اگر نوش ندارد
دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک
جامهای در نیک نامی نیز میباید درید
این لطایف کز لب لعل تو من گفتم که گفت
وین تطاول کز سر زلف تو من دیدم که دید
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد؟
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد؟
داغم چو لاله ای گل, از درد من چه پرسی؟
مردم ز محنت ای غم, از جان من چه خواهی؟
دردم از یارست و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
یا رب این آتش که در جان من است
سرد کن زان سان که کردی بر خلیل
لطف حق با تو مداراها کند
چون که از ح بگذرد رسوا کند
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند!
گل ادم بسرشتندو به پیمانه زدند!
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
توبه کردم که نبوسم لب ساقی وکنون.......میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم
مائیم و نوای بی نوایی
بسم اله اگر حریف مایی
یا رب این نو گل خندان که سپردی به منش.....میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
یا رب این نو گل خندان که سپردی به منش.....میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
اری،آغاز دوست داشتن است،گرچه پایان راه ناپیداست،من دگر به پایان نمیاندیشم....که همین دوست داشتن زیباستشیوه باد سحر عقده گشایی است رهیشعر پژمان بگشاید دل پژمان مرا
ترسم که روز حشر عنان بر عنان روداری،آغاز دوست داشتن است،گرچه پایان راه ناپیداست،من دگر به پایان نمیاندیشم....که همین دوست داشتن زیباست
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود
تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار
حافظ چو رفت روزه و گل نیز میرود
ناچار باده نوش که از دست رفت کار
دردم از یار است ودرمان نیز هم.....دل فدای او شدو جان نیز هم خوشم اومده هه ههروزی به دلبری نظری کرد چشم منزان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |