این درد با طرد امد ... تاپیک مطرود (برای اسرای کوچه های خاکی معصومیت)

دکتر مهدیه

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ایدز: واژه ای چهار حرفی که می توان با توجه به اوضاع واحوال هر کشوری از هر حرفش واژه ها وجمله های را استخراج کرد....

الف:
همان آرامشی که با تایید مثبت بودنش نمانده به دست فراموشی سپرده شود شاید نیز تا کنون فراموش شده است ودر گورستانی دور دست دفن شده .... وشاید هم آدمیانی که هرکدام به دلایلی تباه می شوند می سوزند در جهنمی که یا خودشان یا دیگران برایشان ساخته اند

ی:
یا را می توان یادهایی در نظر گرفت که تک تک فراموش می شوندگاه حتی دستشان را با حسی چندش آور می گیرد تاخود دور شوند منزوی شوندواز یادها فراموش شوند.... یاشاید یاری که یار می پنداشتند واین بلای خانمان سوز را در دامنشان انداخت حیف نیست نامش را یار نهیم ؟

دال:
دردی که دیگر هر درمانی برایش نخواهی یافت مگر یاد خدا..... یا شاید دانایی که بر باد رفت ....

ز:
رامی توان زندگی نامید که دیگر برایشان برپا نمی شود زندگی که پاهایش از بیخ قطع شده ودیگر هیچ کفش مصنوعی نیز نمی تواند توان راه رفتن دوباره را برایش امکان پذیرکند... اینان آدمیانی هستند که خواسته یا ناخواسته به این بیماری دچار شده اند ودچار زیانی شده اند که همه سلولهای بدنش را تک تک می بلعدتا دیگر توانی برایشان نماند....


اگر بخواهیم موشکافانه تر با این بحث بپردازیم باید مسائل زیادی را مد نظر قرار دهیم که ابتدا چیزی که به ذهن خودم میرسد محدویت است.شاید بگویی چه محدودیتی؟ می گویم محدویتی که از بدو تولد همراهمان بوده است فرهنگ نیمه وناقصی که هرکه به میل خود چیزی را به آن اضافه کرده یا از آن کم کرده است گر بخواهی زبان به گله وشکایت نیز بگشایی هر انگی را به تو می زنند حتی اگر بیشتر بر خواسته های معقولت پافشاری کنند تو را یک رقیب می بینند...

شاید خیلی ها نتوانند عمق این گفته را درک کنند واصلا ندانند که دارم چه می گویم ...می گویم خانه از پای بست خراب ست بد ذهنمان پر شده است اگر از همان کودکی با معیارهای دخترانه ،پسرانه ذهنمان را پر نمی کردنند شاید اینگونه نمی شد شاید جنس دختر به پسر حساس نمی شد وآن پسر زیادی به دختر بودن پیله نمی کرد ....اگر از همان بدو تولد همدیگر را هم چو دو رفیق درک می کردیم ودر ذهنمان می گنجانند که این رفیق است نه رقیب لاقل از آن نظر مشکلی برایمان پیش نمی آمد واز دید جنسیت و غریزه به این درد گرفتار نمی شدند...این بیماری راههای دیگر نیز دارد که آنهانیز به عوامل دیگر برمی گردد.....


 

دکتر مهدیه

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
25 تیر روز بهزیستی و تامین اجتماعی !


با استرس در اطاق انتظار نشسته بود و ب این فکر میکرد چرا برای ما مطب مجزا وجود ندارد ک نگران سلامتی بقیه نباشیم...ولی نه مگر میشود بالای کلینک با خط درشت نوشت ویژه افراد اچ ای وی مثبت ؟! انوقت چطور یک بیمار بدون شرم برود بالا و بعد بیاید پایین؟ ! اشنایان اگر ببینند چ ؟


ن این راهش نیس....بنظرم همان مرکز بهداشتی مشترک با رعایت مراقبتهای بهداشتی تنها راه حل است ... ولی اگر احیانا ناخاسته بیماری ب دیگران منتقل شد چ ؟ پزشک و بیمار هرگز نمیتوانند خود را ببخشند... رسیده بود ب اینجای افکار ک باید بیماری را ب منشی اطلاع داد یا خود پزشک ؟! در گوشی یا... ک با صدای منشی ب خود امد دکتر چند لحظه قبل او را صدا کرده بود و الان منشی جوان داشت بیمار را از مطب بیرون میکرد: همین ک دکتر گفتن...ایشون بیمارای ایدزی رو نمیپذیرن...بیمار دیگر حرفی نزد بغضش را فرو برد و ارام خارج شد بقیه هم باغضب خاصی چشمشان را ب او دوختند
خانم با شمام نوبت شماست....!
من ؟! ببخشین الان یادم افتاد باید برم جایی ... یه روز دیگه میام ....حتمن میام !


تازه فهمیده بود معنی جمله روی دیوار چیست



اگر بیماری خاصی دارید (از قبیل ایدز) حتماً با پزشک معالجتان در میان بگذارید.



>
<

 

دکتر مهدیه

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز


فقط چن روز مانده تا رمضان برسد و بشوم بنده خوب خدا هر روز یک جز قران بخوانم و ....
این روزها روزه مستحبی نمیگیرم... خجالت میکشم تا شب وقتی تشنه ام شد و یاد اب افتادم برای امامان تشنه لبی ک شهید شدند سلام و صلوات بفرستم...اما ته ذهنم بگویم کاش بجای تو تمام بیماران هنجار شکن از زندگی خداحافظی میکردند


من شرمنده ام اگر به جای فکرم قمه ها رسالتم را به دوش می کشند.اگر آموزه های آموزگار آزادی این روز ها در بند جهالت رنگ می بازد.

من شرمنده ام اگر هر سال ماه مبارک با مشتی اضافه شده بر آمار ایدز و هپاتیت تمام می شود
من شرمنده ام اگر کودکان بیگناه و عاری از چرک ایدئولوژی ب خاطر تعصب ما در جلوی چشمان او میمیرند.

نمی دانم امسال چند انسان بی گناه دیگر اسمشان در لیست سیاه مرگ ثبت شده است.




تو به من بگو پاسخ این همه جهالت چیست؟


تو به من بگو درمان این همه دلتنگی چیست؟

راستش را بخواهی امروز نه دعایی خواندم و نه تسبیحی انداختم و نه نمازمستحبی و میدانم این حرف ها به مزاج خیلی ها خوش نمی آید.گفتن و نگفتنش خواندن و نخواندنش جانماز اب کشیدن است

تنها تو می دانی امروز بر سرنوشت چند نفر گریسته ام...

من شرمنده ی توام...شرمنده ی تو و دلم می لرزد از طوفانی که بی صدا می آید و بی صدا ویران می کند.



و تکه تکه شدن راز آن وجود متحدی بود که از حقيرترين ذره هايش آفتاب به دنیا آمد
تقدیم ب کودکان بی گناه ایدز

!->
<




 

saman205

عضو جدید
کاربر ممتاز
با تشکر از مهدیه عزیز
........
این نقاشی توسط پسرکی مکزیکی / آمریکایی کشیده شده که از بدو تولد از مادرش ایدز گرفته است
.این نقاشی برنده ۱۶ جایزه بین المللی شده و از آن به عنوان نماد در NGO های مبارزه با ایدز استفاده می شود



I have Aids , please hug me ,I cannot make you sick
من مبتلا به ایدز هستم ، لطفا مرا در آغوش بگیرید ، من شما را بیمار نمی کنم.
...
سلامتی همه بیماران ایدزی
 
آخرین ویرایش:

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
امیدوارم که هیچ انسانی ایدزو تجربه نکنه اگرم متاسفانه تجربه کرد اطرافیان باهاش جوری رفتار نکنن که هر روز مردن و ارزو کنه اونا هم انسان هستن و حق زندگی کردن دارن

دلم میخواد از درد فریاد بزنم...خدایا پس کجایی؟18+
 

مهندس نفت

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ایدز منو یه جور حیای بی خود میندازه حیایی که هر جای هر کسی خواست در مورد بیشترین راه شیوع ایدز صحبت کنه جلوش گرفتن بیشترین راه شیوع ایدز از راه ارتباط جنسی هست بعد میگن از طریق تزریق با سوزن الوده برای معتادان
 

sarmashigh

عضو جدید
آره ایدز خیلی بده
اما آخر خط نیست
جامعه ما هستش که با همه چیز افراطی برخورد میکنیم
یا چیزی رو خیلی جدی می گیریم که ارزش نگاه رو هم نداره و یا مساله خیلی مهمی رو اصلا جدی نمیگیریم
بهرحال من که دکتر نیستم و حرفه ای این رشته نیستم
توضیحات کامل رو دکتر توضیح داده

اما اومدم اینجا بگم که امروز اولین جایزه مربوط به مطالعه و مبارزه و درمان ایدز که بنام الیزابت تیلور نام گرفته بود به دو پزشک ایرانی که 10 سال در مورد ایدز تلاش کردن تعلق گرفت :)
*****برادران علایی (آرش و کامیار)****
لازمه بگم چند سال پیش این دو پزشک چند سال در ایران بخاطر فعالیتهاشون در زندان بودن
:razz:
 
آخرین ویرایش:

دکتر مهدیه

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
«بیمار برلینی»، به پزشکان راهی انقلابی برای درمان ایدز نشان داد
تیموتی براون ۴۶ ساله، نخستین انسانی در تاریخ است که بعد از دریافت پیوند سلول‌های بنیادی از یک فرد مقاوم به ویروس ایدز، کاملا درمان شده است.


در سال ۱۹۹۵، تیموتی براون مقیم برلین بود، در آن زمان آزمایشات نشان دادند که مبتلا به ایدز شده است، او سال‌ها با مصرف داروهای ایدز با این بیماری سر کرد، تا اینکه پزشکان در سال ۲۰۰۶ تشخیص دادند، او مبتلا به لوکمی هم شده است، به همین خاطر برای درمان لوکمی، برای وی پیوند مغز استخوان انجام دادند.





اما کسی که پیوند را داده بود، یک جهش یا موتاسیون ژنتیکی داشت که او را به ایدز ایمن می‌کرد، این جهش، جهش دلتا ۳۲ نام دارد و تنها در یک درصد مردمی منطقه شمال اروپا و بیشتر در سوئدی‌ها دیده می‌شود. این جهش در مردم نژادهای دیگر، بسیار کمتر دیده می‌شود.


در سال ۲۰۰۷، یعنی همان زمانی که پیوند مغز استخوان انجام شد، پزشکان ۷۰ اهداکننده را تا پیش از یافتن موردی که با تیموتی براون جور باشد، مورد آزمایش قرار داده بودند.


پزشکان بعد از انجام پیوند مغز استخوان در کمال شگفتی متوجه شدند که بیماری ایدز براون کاملا معالجه شده است. براون حالا به عنوان مترجم در سانفرانسیسکو زندگی می‌کند، اما در مقاله‌های پزشکی در رسانه‌ها، لقب «بیمار برلینی» گرفته است و در یکی دو سال اخیر مبدل به مشهورترین بیمار یا دقیق‌تر بگویم بیمار سابق مبتلا به ایدز شده است

.


لینک کامل



 

دکتر مهدیه

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
راه را گم کرده بودم در محله باغ آذری حوالی میدان شوش. «آقا، خیابان عابد کجاست؟» هر بار نگاهی خمار به چشمانم خیره می شد و بی حوصله مسیری را با انگشت اشاره نشان می داد. مسیر یکی از این انگشت ها را دنبال کردم، راهی کنار پارک که هم خوش آب و هواتر بود و هم خلوت تر. قدم های اول توجهم به اطراف مسیر، به چمن های پارک، جلب نشد. کمی جلوتر دیدم که چقدر سرنگ آلوده آنجاست؛ میانگین اش شاید قدمی پنج سرنگ.بعدتر از علی پرسیدم که ماجرای این سرنگ های آلوده کنار خیابان چیست؟ «این جا از هر ۱۰۰ نفر ۹۹ نفر یا مصرف کننده یا فروشنده مواد مخدر هستند و خدا می داند که چند نفرشان HIV مثبت هم هستند و نمی دانند.» هنوز با این آمار کنار نیامده بودم که گفت؛ «در همین منطقه دست کم ۱۴ تا دختر زیر ۱۰سال زندگی می کنند که HIV مثبت اند. دوتایشان از مادرهاشان گرفته اند، بقیه از طریق بازی کردن با سرنگ های آلوده. آینده این دخترها چه می شود، وقتی که هنوز HIV مثبت بودن در جامعه ما انگ است؟>


ایدز٬ از دیدگاه یک دختر ۱۳ ساله مبتلا به عفونتHIV :الف نشانگر الم ورنجی است که این بیماری برای ما به ارمغان آورده است.
ی نشانگر یاس و ناامیدی است که بر مبتلایان به آن سایه افکنده است
د نشانگر درد لاعلاجی است که بدان مبتلاییم
ز نشانگر زبونی و رنجی است که سالها با آن دست به گریبانیم


امــــــــــیـــــــــد - امـــیــد، درمانی است که شفا نمی دهد، ولی کمک می کند تا درد را تحمل کنیم

مهربانم
دیگر نگران
تنهایی من نباش
این روزها
دل خوش به
محبت غریبه ای هستم
و فانوسی که گهگاه تو برایم روشن می کنی
بیاندیش به بادبادک های بر باد رفته
و کوکانی که پشت چراغ های قرمز
به جای بادبادک معصومیتشان را به باد می دهند




 

mohandes.paydar

عضو جدید
[h=2]آمار ایدز در ایران[/h]
یک نفر در هر 5000 نفر جمعیت(چیزی حدود 15 هزار ایرانی)

مدیر برنامه مشترک سازمان ملل، دکتر حمیدرضا ستایش در زمینه ایدز در ایران گفت: "ایران در پیشگیری از بیماری ایدز در منطقه حرف اول را می ‌زند، ولی روند رو به رشد این بیماری حاکی از آن است که این اقدامات کمی دیر آغاز شده است."



دکتر حمیدرضا ستایش افزود: "سیاست ایران در خصوص پیشگیری از بیماری ایدز یک نوع سیاست مثبت است، ولی روند رو به رشد این بیماری و گسترش آن علاوه بر معتادان تزریقی در بین دیگر اقشار جامعه، حاکی از آن است که این برنامه در حدود 4 تا 5 سال دیر شروع شده است."



دکتر ستایش با اشاره به این که بر اساس آمار ثبتی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، در حال حاضر 14 هزار و 500 نفر در کشور به این بیماری مبتلا هستند، افزود:

" البته این آمار می‌ تواند بیشتر از این نیز باشد، چرا که بسیاری از افراد hiv مثبت، از بیماری خود آگاهی ندارند و در صورت آگاهی نیز به دلایلی بیماری خود را پنهان می‌ کنند."



وی اظهار داشت: "پیش بینی می ‌کنیم که از هر 5000 نفر ایرانی، یک نفر به بیماری ایدز مبتلا باشد که این رقم بسیار بالایی است."

بر اساس آمار ثبتی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، در حال حاضر 14 هزار و 500 نفر در کشور به بیماری ایدز مبتلا هستند.وی در خصوص پیشگیری از بیماری ایدز در ایران گفت: " فرد، محور اصلی پیشگیری قرار دارد و به این طریق از آلوده شدن سایر افرادی که با این فرد در ارتباط هستند، پیشگیری می‌ شود."



دکتر ستایش افزود: "همچنین اقدامات ایران در زندان‌ها بسیار خوب بوده است، به گونه‌ای که درصدد انتشار اقدامات ایران به عنوان یک الگو در سطح جهان هستیم."



وی احتمال گسترش بیماری ایدز در حاشیه شهرهای بزرگ مانند تهران و مشهد را رو به افزایش دانست و گفت: "در حاشیه این شهرها که با محرومیت نیز همراه است، تعداد مبتلایان به hiv زیاد است که در این راستا سازمان یونیسف سرمایه‌ گذاری‌هایی انجام داده است."


که بدون شک این آمار در آن زمان دقیق نبوده و الان امار دقیقی در دست نیست.
البته تا تاریخ اواسط1386​
 

آواز دل

عضو جدید
ایدز: واژه ای چهار حرفی که می توان با توجه به اوضاع واحوال هر کشوری از هر حرفش واژه ها وجمله های را استخراج کرد....

الف:
همان آرامشی که با تایید مثبت بودنش نمانده به دست فراموشی سپرده شود شاید نیز تا کنون فراموش شده است ودر گورستانی دور دست دفن شده .... وشاید هم آدمیانی که هرکدام به دلایلی تباه می شوند می سوزند در جهنمی که یا خودشان یا دیگران برایشان ساخته اند

ی:
یا را می توان یادهایی در نظر گرفت که تک تک فراموش می شوندگاه حتی دستشان را با حسی چندش آور می گیرد تاخود دور شوند منزوی شوندواز یادها فراموش شوند.... یاشاید یاری که یار می پنداشتند واین بلای خانمان سوز را در دامنشان انداخت حیف نیست نامش را یار نهیم ؟

دال:
دردی که دیگر هر درمانی برایش نخواهی یافت مگر یاد خدا..... یا شاید دانایی که بر باد رفت ....

ز:
رامی توان زندگی نامید که دیگر برایشان برپا نمی شود زندگی که پاهایش از بیخ قطع شده ودیگر هیچ کفش مصنوعی نیز نمی تواند توان راه رفتن دوباره را برایش امکان پذیرکند... اینان آدمیانی هستند که خواسته یا ناخواسته به این بیماری دچار شده اند ودچار زیانی شده اند که همه سلولهای بدنش را تک تک می بلعدتا دیگر توانی برایشان نماند....


اگر بخواهیم موشکافانه تر با این بحث بپردازیم باید مسائل زیادی را مد نظر قرار دهیم که ابتدا چیزی که به ذهن خودم میرسد محدویت است.شاید بگویی چه محدودیتی؟ می گویم محدویتی که از بدو تولد همراهمان بوده است فرهنگ نیمه وناقصی که هرکه به میل خود چیزی را به آن اضافه کرده یا از آن کم کرده است گر بخواهی زبان به گله وشکایت نیز بگشایی هر انگی را به تو می زنند حتی اگر بیشتر بر خواسته های معقولت پافشاری کنند تو را یک رقیب می بینند...

شاید خیلی ها نتوانند عمق این گفته را درک کنند واصلا ندانند که دارم چه می گویم ...می گویم خانه از پای بست خراب ست بد ذهنمان پر شده است اگر از همان کودکی با معیارهای دخترانه ،پسرانه ذهنمان را پر نمی کردنند شاید اینگونه نمی شد شاید جنس دختر به پسر حساس نمی شد وآن پسر زیادی به دختر بودن پیله نمی کرد ....اگر از همان بدو تولد همدیگر را هم چو دو رفیق درک می کردیم ودر ذهنمان می گنجانند که این رفیق است نه رقیب لاقل از آن نظر مشکلی برایمان پیش نمی آمد واز دید جنسیت و غریزه به این درد گرفتار نمی شدند...این بیماری راههای دیگر نیز دارد که آنهانیز به عوامل دیگر برمی گردد.....



خیلی ها هستن...که گناهی نکردند....ولی ایدز گرفتن.... غمناکه...ممنون...از دقت نظرت
 

hani0

کاربر بیش فعال
عزیزم فوق العاده و بسیار دردناک.....
ایشاالله که کسی بیمار نشه و اگر شد سزیعا سلامتیشو بدست بیارههههههههههههههههههههههههههههه


خذایاااااااااااا خواهش میکنم......................
 

fc9

عضو
امید به درمان ایدز با استفاده از پیوند مغز استخوان

دو بیمار آمریکایی با پیوند استخوان ویروس آچ-آی-وی از بدنشان پاک شد



در آمریکا دو بیمار که 30 سال مبتلا به آچ-آی-وی بودند، به دلیل این که پیوند مغز استخوان توانسته این ویروس را از بدنشان
پاک کند، دیگر دارو مصرف نمی کنند.
البته بعضی از پزشکان هشدار داده اند که برای اطمینان از اثر بخش بودن این درمان، خیلی زود است.

به گزارش بی بی سی، قبلا هم یک بیمار دیگر مبتلا به ایدز، از پیوند مغز استخوان جواب گرفته، اما آن بار، مغز استخوان از
کسی گرفته شده بوده که بدنش در مقابل ویروس اچ آی وی، مقاوم بود.

لینک ویدیو
http://www.youtube.com/watch?v=WFh_Dx290zs
 

دکتر مهدیه

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
برای بهتر زیستن....

برای بهتر زیستن....




یاد من باشد...
اکنون ک مرا مینگری ممکن است ظاهر من دلنشینت نباشد
وشاید باطنم نیز هم
اما من خود دنیایی هستم سرشار از بغض ها و لبخند ها و امید ها و ترسها و خاطره ها
و ت نیز هم
هر انسانی با رنجهایی ب این دنیا قدم میگذارد
و با رسالتی نیز هم
مبادا قصه بیماری فقر ناتوانی یا حتی ترس و وابستگی انسانی ت را ب قضاوت وادارد
و ب تلاش برای تغییرش نیز هم
هر انسانی خود دنیایی است ک میتوان اورا پذیرفت
یا پس زد
امروزها میروند و دیروز ها میشوند
و فردا ها نیز هم
یاد من و ت بماند
ما میرویم و نوشته هامان میمانند و خاطره سخن هایی ک ب زبان راندیم
و لبخندهایی ک ب لبها نشاندیم و خشکاندیم نیز هم
هر انسانی برا تکمیل دنیایش رنجهایی ب جان خریده
و گاه رنجهایی ک بی اختیار تسلیمشان شده
یاد ما باشد
هر روزی لحظاتی خواهد رسید ک تاب پذیرش دنیایی را نخواهیم داشت
ان روز و ان لحظه بدانیم دنیایی ک قادر ب پذیرشش نیستیم در حقیقت
آینه ایست از امیدها و تلاشهایی ک تا ان لحظه داشته ایم
در ستیز با ارزوها و تلاشهایی ک از آن ب بعد خواهیم داشت
و فراموشمان نشود
پذیرش دنیاها با هویت وجودیشان هنری است ک انسان را قادر ب ادامه حیات میکند
و اراده و تلاش برای تغییر دنیای درونی خویش هنری است ک انسان را قادر ب تکامل و رسیدن ب کمال میکند



 

دکتر مهدیه

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
میشه ی آدم جدیدی بود ادمی ک حداقل با جهل و نادونی خودشون باعث ازار دیگران نشه

میشه ی آدم جدیدی بود ادمی ک حداقل با جهل و نادونی خودشون باعث ازار دیگران نشه

......
بهم لبخند زد و گف از بستگانتونن دکتر؟
با اخم گفتم چطور مگه؟ حرف اصلیتونو بزنین
کمی جدی شد و گفت
حالا ک خودتون میخاین بدون مقدمه حرفمو میزنم درسته ک بیمارتون ایدز داره؟
با سردی گفتم بله درسته
- من واقعا متاسفم ولی میدونین ک نمیتونیم با توجه ب حال بد ایشون و اینکه تو شرایط بحرانی هستن اینجا نگهشون داریم
فقط نگاهش میکردم و چیزی نمیگفتم
دوباره ادامه داد
باور کنین من درک میکنم ولی اینجا هم شرایط و قواینن خودشو دارهاین بیمار با این شرایطی ک داره حتی تا 24 ساعت دیگه زنده نمیمونه خودتون ک بهتر میدونین
....
دکتر ن ما ن شما ن هیچ کس دیگه نمیتوینم جلوی مرگ این شخصو بگیریم فقط میتونیم کمکش کنیم راحتتر و با درد کمتری بمیره
سرمو بالا کردم و با طعنه گفتم
ممنونم از این همه انسان دوستی تون تا نیم ساعت دیگه میبرمش ب همراهاشم میگم مریضتونو از بیمارستان انداختن بیرون ک ی وقت محیطو الوده نکنه!
لبخند زدو با لحن مهربونی گف
بنظر منم بهتره ک اینکارو کیند و ببریدش جایی ک همیشه دوس داشته و ارامش بیشتری داره هر وسیله و دارویی هم ک نیاز دارین با مسئولیت من میتونین ببرین باور کینن این نهایت کمکیه ک میتونم بکنم
ی لبخند تلخ زدم و گفتم ممنونم
اونم با ی لبخند محزون جوابمو داد داشتم برمیگشتم طرف اطاق ک دوباره گف ببخشید دکتر این فردی ک باهاشونه همسرشونه؟
......
....


برشی از رمان من ِ او (داستان واقعی)

لینک دانلود


 

mohandes.paydar

عضو جدید
بیماران زیادی هستند که بی گناهن و آلوده شدند گناهان زیادی هستند که شاهدشونیم و راحت ازشون میگذریم من نمی دونم چرا وقتی چنین بیمارانی را می بینیم که حتی با لغزش و خطا مبتلا به این بیماری شدند چشممون را به روی افراد و اشتباهاتشون می بیندیم و با اینها جوری رفتار می کنیم که انگار فقط این افراد گناهکارندو همه ما کلا عاری از گناهیم/

http://www.search.ask.com/web?l=dis&q=%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86+%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C+%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1+%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%B2%DB%8C&o=APN10645&apn_dtid=^BND406^YY^IR&shad=s_0036,s_0042&apn_uid=5222642104314730&gct=ds&apn_ptnrs=AG6&d=406-514&lang=en&atb=sysid%3D406%3Aappid%3D514%3Auid%3Dcf0e32b6b208c6ba%3Auc2%3D72%3Atypekbn%3Du8790%3Asrc%3Dffb%3Ao%3DAPN10645


www.search.ask.com/web?l=dis&q=%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86+%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C+%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1+%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%B2%DB%8C&o=APN10645&apn_dtid=^BND406^YY^IR&shad=s_0036,s_0042&apn_uid=5222642104314730&gct=ds&apn_ptnrs=AG6&d=406-514&lang=en&atb=sysid%3D406%3Aappid%3D514%3Auid%3Dcf0e32b6b208c6ba%3Auc2%3D72%3Atypekbn%3Du8790%3Asrc%3Dffb%3Ao%3DAPN10645



http://mihanstar.com/culture-art/42633/روایتی-مستند-از-یك-بیمار-ایدزی-در-غار.html

http://yourlifestory.blogfa.com/post-56.aspx

http://aidshiv.persianblog.ir/

http://www.niksalehi.com/learn/archives/179434.php
 

emperatoretanhai

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش ادم خوبی باشم و همه از دستم خوشال باشند و بعد که مردم بگوینی خدابیامرزدش نه اینکه بگویند خوب شد که مرد
 

aria_survey87

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی جالب بود ممنونم خانوم دکتر بازم گل کاشتی انگاری با تاپیک جدیدت
همیشه تاپیکات قشنگن
 

Similar threads

بالا