عشق یعنی یه پلاک( عکس و شعر و متن مداحی ها)

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز

دیشب از چشمم بسیجی می‌چکید

از تمام شب «دوعیجی» می‌چکید
باز باران شهیدان بود و من
باز شب ‌های «مریوان» بود و من
دست ‌هایم باز تا آهنج رفت
تا غروب «کربلای پنج» رفت
یادهای رفته دیشب هست شد
شعرم از جامی اثیری مست شد
تا به اقیانوس ‌های دور دست
هم‌ چنان رودی که می ‌پیوست شد
مثنوی در شیشه مجنون نشست
آن ‌قدر نوشید تا بدمست شد
اولین مصرع چو بر کاغذ دوید
آسمان در پیش رویم دست شد…
یک ‌نفر از ژرفنای آب ‌ها
آمد و با ساقی‌ام هم‌ دست شد
باز دیشب سینه‌ام بی ‌تاب بود
چشم‌ هاتان را نگاهم قاب بود
باز دیشب دیده، جیحون را گریست
راز سبز عشق مجنون را گریست
باز دیشب برکه‌ها دریا شدند
عقده‌ های ناگشوده وا شدند
خواب دیدم کربلا باریده بود
بر تمام شب خدا باریده بود
خواب دیدم مرگ هم ترسیده بود
آسمان در چشم‌ها ترکیده بود
مرگ آنجا سخت زیبا بود، حیف!
چون عروسانِ فریبا بود، حیف!
این چنین مطرود و بی‌حاصل نبود
مرگ آنجا آخرین منزل نبود
ای غریو توپ‌ها در بهت دشت
آه ای اروند! ای «والفجر هشت!»
در هوا این عطر باروت است باز
روی دوش شهر، تابوت است باز
باز فرهادم، بگو تدبیر چیست؟
پای این البرز هم ‌زنجیر کیست؟
پشت این لبخندها اندوه ماند
بارش باران ما انبوه ماند
همچنان پروانه ‌ها رفتید، آه!
بر دل ما داغ‌ تان چون کوه ماند!
یادها تا صبح زاری می‌کنند
واژه‌ هایم بی ‌قراری می‌کنند
خواب دیدم سایه‌ای جان می‌گرفت
یک نفر در خویش پایان می‌گرفت
ای سواران بلندای سهیل!
شوکران نوشان «گردان کمیل!»
ای سپاه رفته تا «بدر» و «حنین!»
خیل مختاران! لثارات الحسین!
ای نگاه آسمان همراه‌ تان
ای امام عصر خاطرخواه ‌تان
ای در آتش سوخته! پرهای من!
ای بسیجی‌ ها! برادرهای من!
ای بسیجی‌ ها، چه تنها مانده‌اید!
از گروه عاشقان جا مانده‌اید
ای بسیجی‌ ها! زمان را باد برد
آرزوهای نهان را باد برد
شور حال و جان سپردن هم نماند
بخت حتّی خوب مردن هم نماند
غرق در مانداب لنگرها شدیم
غافل از جادوی سنگرها شدیم
از غریو موج ‌ها غافل شدیم
غرق در آرامش ساحل شدیم
فصل سرخ بی ‌قراری‌ها گذشت
فرصت چابک ‌سواری‌ها گذشت
فرصت از اشک و از خون تر شدن
از زمستان نیز عریان ‌تر شدن
فرصت در خُم نشستن، م‍ُل شدن
در دهان داغ آتش، گل شد
یاد باد آن آرزوهای نجیب
یاد باد آن فصل، آن فصل عجیب
اینک اما فصل تنها ماندن است
فصل تصنیف دریغا خواندن است
اینک اما غربتم عریان شده است
حاصل آغازها پایان شده است
اینک این ماییم، عریان و علیل
دستمان کوتاه و خرما بر نخیل
روی لبخندم صدایی گم شده است
پشت رؤیایم هوایی گم شده است
چشم‌هایم محو در بال کسی ‌ست
در خیابان‌ ها به دنبال کسی ‌ست
نخل ‌های سر جدا، یادش به‌ خیر!
ای بسیجی‌ها! خدا، یادش به ‌خیر!
فصل سرخ بی‌قراری‌ ها گذشت
فرصت شب‌ زنده ‌داری ‌ها گذشت
این قلم امشب کفن پوشیده است
آرزوها را به تن پوشیده است
واژه‌هایم را هدایت می‌کند
از جدایی ‌ها شکایت می‌کند
«مقتل» آن شب غرق نور ماه بود
غرق در باران «روح الله» بود
جام را با او زدید و گم شدید
پای شب هوهو زدید و گم شدید
بازگردید ای کفن‌ پوشان پاک!
غرق شد این نسل در امواج خاک
باز باران خزان ‌پوشان زرد
باز توفان کفن ‌پوشان درد
باز در من بادها آشفته‌اند
لحظه ‌هایم را به شب آغشته‌اند
آمدیم و قاف ‌ها در قید ماند
قلب ما در «پاسگاه زید» ماند
طالب فرهادها جز کوه نیست
مرهم این زخم جز اندوه نیست
عقده‌ها رفتند و علت مانده است
در گلویم «حاج همت» مانده است
زخمی‌ام اما نمک حق من است
درد دارم نی ‌لبک حق من است
پیش از این ‌ها آسمان گل‌ پوش بود
پیش از این‌ ها یار در آغوش بود
اینک اما عده‌ای آتش شدند
بعد کوچ کوه‌ها آرش شدند
بعضی از آن ‌ها که خون نوشیده‌اند
ارث جنگ عشق را پوشیده‌اند
عده‌ای «ح‍ُسن القضا» را دیده‌اند
عده‌ای را بنزها بلعیده‌اند
بزدلانی کز یم خون تر شدند
از بسیجی‌ها بسیجی‌تر شدند
آی، بی‌جان ‌ها! دلم را بشنوید
اندکی از حاصلم را بشنوید
تو چه می‌دانی تگرگ و برگ را
غرق خون خویش، رقص مرگ را
تو چه می‌دانی که رمل و ماسه چیست
بین ابروها رد قناصه چیست
تو چه می‌دانی سقوط «‌پاوه» را
«باکری» را «باقری» را «کاوه» را
هیچ می‌دانی «مریوان» چیست؟ هان!
هیچ می‌دانی که «چمران» کیست؟ هان!
هیچ می‌دانی بسیجی سر جداست؟
هیچ می‌دانی «دوعیجی» در کجاست؟
این صدای بوستانی پرپر است
این زبان سرخ نسلی بی‌سر است
تو چه می‌دانی که جای ما کجاست
تو چه می‌دانی خدای ما کجاست
با همان‌هایم که در دین غش زدند
ریشه اسلام را آتش زدند
با همان‌ ها کز هوس آویختند
زهر در جام خمینی ریختند
پای خندق‌ ها اُحد را ساختند
خون‌ فروشی کرده خود را ساختند
باش تا یادی از آن دیرین کنیم
تلخِ آن ابریق را شیرین کنیم
با خمینی جلوه ما دیگر است
او هزاران روح در یک پیکر است
ما ز شور عاشقی آکنده‌ایم
ما به گرمای خمینی زنده‌ایم
گر چه در رنجیم، در بندیم ما
زیر پای او دماوندیم ما
سینه پر آهیم، اما آهنیم
نسل یوسف‌های بی‌ پیراهنیم
ما از این بحریم، پاروها کجاست؟
این نشان! پس نوش ‌داروها کجاست؟
ای بسیجی‌ها زمان را باد برد!
تیشه‌ ها را آخرین فرهاد برد
من غرور آخرین پروانه‌ام
با تمام دردها هم‌خانه‌ام
ای عبور لحظه‌ها دیگر شوید!
ای تمام نخل‌ها بی‌سر شوید!
ای غروب خاک را آموخته!
چفیه‌ها! ای چفیه‌های سوخته!
ای زمین، ای رمل‌ها، ای ماسه‌ها
ای تگرگِ تق‌تقِ قناصه‌ها
جمعی از ما بارها سر داده‌ایم
عده‌ای از ما برادر داده‌ایم
ما از آتش‌ پاره‌ها پر ساختیم
در دهان مرگ سنگر ساختیم
زنده‌های کمتر از مردار‌ها!
با شما هستم، غنیمت ‌خوارها!
بذر هفتاد و دو آفت در شما
بردگان سکه! لعنت بر شما
باز دنیا کاسه خمر شماست
باز هم شیطان اولی‌الامر شماست
با همان ‌هایم که بعد از آن ولی
شوکران کردند در کام علی
باز آیا استخوانی در گلوست؟
باز آیا خار در چشمان اوست؟
ای شکوه رفته امشب بازگرد!
این سکوت مرده را در هم نورد
از نسیم شادی یاران بگو!
از «شکست حصر آبادان» بگو!
از شکستن از گسستن از یقین
از شکوه فتح در «فتح المبین»
از «شلمچه»، «فاو» از «بستان» بگو
ای شکوه رفته! از «مهران» بگو!
از همان‌هایی که سر بر در زدند
روی فرش خون خود پرپر زدند
شب‌ شکاران سحراندوخته
از پرستوهای در خود سوخته
زان همه گل‌ ها که می‌بردی بگو!
از «بقایی» از «بروجردی» بگو!
پهلوانانی که سهرابی شدند
از پلنگانی که مهتابی شدند
ای جماعت! جنگ یک آیینه است
هفته تاریخ را آدینه است
لحظه‌ای از این همیشه بگذرید
اندر این آیینه خود را بنگرید
ابتدا احساس‌هامان تُرد بود
ابتدا اندوه‌هامان خرد بود
رفته‌رفته خنده‌ها زاری شدند
زخم‌هامان کم‌کمک کاری شدند
ای شهیدان! دردها برگشته‌اند
روزهامان را به شب آغشته‌اند
فصل‌هامان گونه‌ای دیگر شدند
چشم‌هامان مست و جادوگر شدند
روح‌هامان سخت و تن‌آلوده‌اند
آسمان‌هامان لجن‌آلوده‌اند
هفته‌ها در هفته‌ها گم می‌شوند
وهم‌ ها فردای مردم می‌شوند…
فانیان وادی بی ‌سنگری!
تیغ ‌های مانده در آهنگری
حاصل آن ماجراها حیرت است؟
میوه فرهنگ جبهه عشرت است؟
حاصل آغازها پایان شده است؟
میوه فرهنگ جبهه نان شده است؟
زخمی‌ام، اما نمک… بی‌فایده است
درد دارم، نی‌لبک… بی‌فایده است
عاقبت آب از سر نوحم گذشت
لشکر چنگیز از روحم گذشت
جان من پوسید در شب‌غاره‌ها
آه ای خمپاره‌ها، خمپاره‌ها!

اللهم ارزقنا رویت قائم آل محمد


منبع
http://saeghe-f135.mihanblog.com/post/39

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قرار اين بود عاشق باشي اي دل
به دنبال حقايق باشي اي دل
چو فرياد از گلوي عشق برخاست
تو با ياران عاشق باشي اي دل
نمي‌خواهم كه مثل حيله‌ورزان
مخالف يا موافق باشي اي دل
تو بايد رمز باران را بداني
ابر اين خلايق باشي اي دل
براي بندگي در محضر عشق
مثال صبح، صادق باشي اي دل
نمي‌گويم به كار ديده و دل
تو سرگرم دقايق باشي اي دل
تو بايد دامن زهرا بگيري
خلايق هر چه لايق باشي اي دل ؟!
به ياد لاله‌هاي خفته در خون
علمدار شقايق باشي اي دل
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بوي بهشت مي‌وزد از كربلاي تو
اي كشته‌اي كه جان دو عالم فداي تو
ديوانه‌وار آمده‌ام تا به قتلگاه
وقتي به استغاثه شنيدم صداي تو
نقدينه‌اي كه داشتم از اشك و خون دل
تقديم كرد ديده به گنبدنماي تو
در حيرتم چه شد كه نشد آسمان خراب
وقتي شنيد ناله و اغربتاي تو
برخيز و باز بر سر ني آيه‌اي بخوان
اي من فداي آن سر از تن جداي تو
خورشيد و ماه و جن و ملك خون گريستند
وقتي ميان لجه خون بود جاي تو
اندر منا ذبيح يكي بود و زنده رفت
اي صد ذبيح، كشته شده در مناي تو
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز

خواب دیدم دوش تا مولا امیرالمومنین


صدر مجلس بود و می گفت از ولایت اینچنین

باب فیض و معرفت راه ولی است

رستگاری در ره فرزند ما سید علی است

عشق او در دل نشان عزت است

بی ولایت هر عمل خود موجبات ذلت است

هر که فرزندم علی را دوست دارد خویش ماست

روز محشر چون شهید کربلا در پیش ماست

آنچه گوید او فقط تفسیر قرآن است و بس

جای او را پیش ما هرگز نگیرد هیچ کس

در کلامش شک و تردیدی نباشد هیچگاه

روشنی بخشد زمین را تابش خورشید و ماه

او سفیر انبیاء و اولیاء گردیده است

گرچه غم ها از خواص امتش هم دیده است

امت ما خوب میداند که او فرزند ماست

قدردانی از ولایت ای مسلمان پند ماست

جعفری جانش فدای رهبر فرزانه است

غیر او در خانه ی دلهای ما بیگانه است


محمدرضا جعفری - روز عید فطر سال ۱۳۹۰ هجری شمسی
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
ياران چه غريبانه، رفتند از اين خانه
هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
بشکسته سبوهامان، خون است به دل‌هامان
فرياد و فغان دارد، دردي کش ميخانه
هر سوي نظر کردم هر کوي گذر کردم
خاکستر و خون ديدم، ويرانه به ويرانه
افتاده سري سويي، گلگون شده گيسويي
ديگر نبود دستي، تا موي کند شانه
تا سر به بدن باشد، اين جامه کفن باشد
فرياد اباذرها، ره بسته به بيگانه
لبخند سروري کو، سرمستي و شوري کو
هم کوزه نگون گشته، هم ريخته پيمانه
آتش شده در خرمن، واي من و واي من
از خانه نشان دارد، خاکستر کاشانه
اي واي که يارانم، گل‌هاي بهارانم
رفتند از اين خانه، رفتند غريبانه

-پرويز بيگي حبيب آبادي
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
ترکه میره جبهه،فرمانده میشه.
داداشش شهید میشه، توو بیسیم میگن لااقل جنازه داداشتو برگردون عقب!
میگه:اینجا پر از داداشای منه!
کدومشونو برگردونم؟؟!
اون ترکه بعدا به داداشای شهیدش ملحق شد!
آره،این بار جوک نبود! :(
شادی روح حمید و مهدی باکری و همه شهدا صلوات
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
سه تا داداش بودن...

مهدی و حمید و حسین
مهدی از خدا خواسته بود که جنازه اش مفقود شه تا حتی یک وجب از این دنیا رو اشغال نکنه ... جنازه اش افتاد تو شط و اب بردتش پیش خدا ...
هیچ وقت هم پیدا نشد !
حمید رو هم که مهدی تو طلاییه جا گذاشت
حسین رو هم که قبل از انقلاب ساواکیا مفقودش کردن و هیچ وقت پیدا نشد
حالا هر سه تاشون نیستن اما هستن ...

شادی روح شهدای بزرگوار اسلام صلوات
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق یعنی رویایی بود به اسم رم بایــــــــــد حقیقت یابد

حالا چه با پلاک چه بی پلاک

چه با شهادت چه با به هلاکت رساندن

مهم فقط رم است تنها برای رصای خدا و دیگر هیچ
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز

دلم گرفته،بازم چشام بارونیه،وای،وای،وای


خبر آوردن بازم تو شهر مهمونیه،وای،وای؛وای


شهید
گمنام سلام،خوش اومدی،مسافر من،خسته نباشی پهلون


شهید
گمنام سلام،پرستوی مهاجر من،صفا دادی به شهرمون


وقتی رسیدی همه جا بوی خوش خدا پیچید،تو مگه کجا بودی؟


وقتی رسیدی کوچه ها نسیم کربلا رسید،تو مگه کجا بودی؟


وقتی رسیدی همه جا عطر گل نرگس اومد،مگه با آقا بودی؟


وقتی رسیدی همه اشکا مثل زهرا(س)می چکید،تو مگه کجا بودی؟


شهید
گمنام،دوباره زائرت شدم،وای،وای،وای


شهید
گمنام،بازم کبوترت شدم،وای،وای،وای


شهید
گمنام بگو،بگو به من حرف دلت رو،تا کی می خوای سکوت کنی!


شهید
گمنام بگو،پس کی می خوای فکری برای بغض توی گلوت کنی؟


راستی هنوز مادر پیرت تو خونه منتظره،چرا اینجا خوابیدی؟


راستی مادر نصفه شبا با گریه از خواب می پره،چرا اینجا خوابیدی؟


راستی بابات چند ساله دق مرگ شد و عمرش سر اومد،خدا رحمتش کنه!


راستی کسی نیست مادر و حتی یه دکتر ببره،چرا اینجا خوابیدی؟


خودم می دونم،شرمنده پلاکتم،وای،وای


مدیون اشکِ فرزند بی پناهتم،وای،وای


حق داری هر چی بگی،تازه دارم کنار قبرت فکر دقایق می کنم!


حق داری هر چی بگی،به روم نیار گلایه هاتو خودم دارم دق می کنم!


باشه دیگه کل وصیت هاتو اجرا می کنم،تو فقط غصه نخور!


باشه دیگه دعا برا یوسف زهرا می کنم،تو فقط غصه نخور!


باشه دیگه کاری برا غوغای محشر می کنم،تو فقط غصه نخور!


باشه دیگه فکری برا اشکای رهبر میکنم،تو فقط غصه نخور!












این هم لینک دانلودش

" دانلود "

التماس دعا

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوباره شور کربلا شعله زده به جون من
برده دل مست منو دلبر مهربون من
دلم می خواد پر بزنم بیام به کربلات حسین
بیام به بین الحرمین منم بشم فدات حسین
حسین وای
به دل برات شده یه روز حاجتم من می گیرم
میام به تو بین الحرمین شور می گیرم تا بمیرم
شنیده ام تو کربلا یه حرم قشنگ داری
هر کی بیاد زیارتت تو احترامش داری
حسین وای
برای من ارباب حسین هیچی محرم نمیشه
منو ببر کرب و بلا چیزی ازت کم نمیشه
موقع مرگم می خونم به لب فقط ذکر حسین
نوشته روی قلب من عاشق بین الحرمین
حسین وای
نوکری ارباب حسین شغلمونه تو عالمین
مغازه گریه داریم بازار بین الحرمین
تموم سرنوشت من با تو گره خورده آقا
منو حسینی می شناسن عاشق شهر کربلا
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
کرب و بلا دلم برات پر میزنه
به این در ، اون در میزنه
به سیم آخر میزنه

کرب و بلا تویی تو جنت الاعلی
تو سرزمین معلی
تویی حریم ثارلله

برا حرم دلم شکسته
یه رو سیاه به پات نشسته

خدا رو شکر حسین آقامه
بگه بمیر من از خدامه............
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
دامن كشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم رو به رو شد
بیا برگرد خیمه ای كس و كارم
منو تنها نگذار ای علمدارم
آب به خیمه نرسید فدای سرت
حسین قامتش خمید فدای سرت
بیا برگرد خیمه ای كس و كارم
منو تنها نگذار ای علمدارم
آب به خیمه نرسید فدای سرت
حسین قامتش خمید فدای سرت
من از تو خبر دارم با دستای خونین
زهرا وصاتت كرد تو میدون بمونی
تو كه پیرم كردی ای پناه من
زمین گیرم كردی ای سپاه من
علمدارم علمدارم
بیا برگرد خیمه ای كس و كارم
منو تنها نگذار ای علمدارم
پیر شده برادرت فدای سرت
خون چشم خواهرت فدای سرت
من عاشق این شعرم دیونه میشم وقتی گوش میکنم مخصوصا وقتی حسین سیب سرخی میخونه!!!
 

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ای ساربان...

ای ساربان...

این اولین ارکستری بود که بعد از انقلاب تو تلویزیون نشون داده شد...
امام با این آهنگ گریه کرده...خواننده ش زنده یاد مهرداد کاظمیه شعرشم واسه سعدی.

منو بدجوری یاد این صحنه میندازه:



ای ساربان آهسته ران، کارام جانم می رود
وان دل که با خود داشتم، با دلستانم می رود

من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور ازو
گویی که نیشی دور ازو، در استخوانم میرود

محمل بدار ای ساربان، تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان، گویی روانم می رود

او می رود دامن کشان، من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان، کز دل نشانم می رود!
.
.
.
در رفتن جان از بدن گویند هرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود!!

" دانلود"

 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
صوتی از شهید علمدار

صوتی از شهید علمدار




ای کاش در دل ذره ای شور و نوا بود

احوال ما با حالت نی ها هم صدا بود


ای کاش شور جنگ در ما کم نمی شد


این نامرادی شیوه مردم نمی شد


ای کاش رنگ شهر بازی ام نمی داد


در جبهه یا زهرا (س) مرا بر باد می داد


امشب دل از یاد شهیدان تنگ دارم


حال و هوای لحظه های جنگ دارم


فرسنگها دورم ز وادی محبت


با یک دل خسته زنیش سنگ تهمت


مسموم شد ساقی و پیمانه شکسته


از بخت بد، درب شهادت گشته بسته


من ماندم و متن وصیت نامه پیر جماران


من ماندم و شرمندگی از روی یاران


من ماندم و شیطان و نفس و جنگهایش


من ماندم و شهر و گناه و رنگهایش


از زرق و برق شهر خود نیرنگ خوردم


آن معنویت های جنگ از یاد بردم


خود را به انواع گنه آلوده کردم


در راه ناحق کوششی بیهوده کردم


از دفتر دل نام الله پاک کردم


دل را به زیر کوه عصیان خاک کردم


اکنون پشیمان آمدم با این


یا رب نظر کن جرم و عصیانم ببخشا


"به یاد عاشق دلسوخته:
شهید
سید مجتبی علمدار"

این هم لینک دانلود:

دانلــــود مداحی

متن و مداحی
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
نوحه میثم مطیعی درباره مردم مظلوم بحرین + لینک دانلود

نوحه میثم مطیعی درباره مردم مظلوم بحرین + لینک دانلود





ماتم فزون شد بحر خون شد ساحل بحرین
باران غم باریده بر آب و گل بحرین
پایان ندارد گوئیا داغ دل بحرین
.
در موج اشک و آه
در این غم جانکاه
آه از ستمگر آه
.
بنگر تو حال امتت را یا رسول الله
در کوچه‌ها تکرار خونین غم زهرا(س)
در هر خیابان از هجوم وحشیان غوغا
در هر نفس ما را به لب آه است و واویلا
.
هر دم غمی آمد،
آتش به عالم زد
فریاد یا الله
.
بنگر تو حال امتت را یا رسول الله
بنگر غروب غرق خون آسمانش را
بشنو ندای یا حسین مردمانش را
هیهات من الذاله پیر و جوانش را
.
عالم شده مضطر،
فرزند تو آخر
کی می‌رسد از راه
بنگر تو حال امتت را یا رسول الله


لینک برای دانلود
لینک





 

Similar threads

بالا