فراق یار

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حـالـا کـه رفـتـه ای

بـاران بـهـانـه اسـت . . .

قـطـرات بـارانـم شـورنـد بـی تـ ـو !!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بهترینم؛ با چه نامی صدایت کنم

چگونه از تو بنویسم

در حالی که قلمم در برابر تو ناتوان است...

به چه زبانی دوستت دارم را برایت تعبیر کنم

تا ناباوری را که در عمق پندارت لانه کرده، بسوزانم...

مهربانم؛

بارها حرف از تکرار و تکراری شدن زده ای

بارها دل مرا با تکرار هراس انگیز این مکرر لرزانده ای...

بارها خواسته ای به من بفهمانی:

این همه دلتنگی ِالتهاب آمیز سرانجامی ندارد!!

من در آن لحظه ها اسیر بی کسی ِ خویشم...

و ناگاه صدای ترنم ِشب بوها بلند می شود

و هنوز عشق در عمق ِ وجودم بلوا می کند،تا همیشه

عزیزم اطمینان داشته باش که هیچ گاه برایم تکراری نخواهی شد.

اطمینان داشته باش همیشه و همه وقت دلتنگِ حضورت هستم...


Click here to view the original image of 1280x994px.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاید خسته ام


و شاید هم دل زده


گرفته دلم از این پیچیده ها


از این نگاه هایی که تنها نگاه می کنند


تنها نگاه می کنند،


بی آنکه ذره ای درک نصیب چشمانت کنند.


شاید خسته ام


و شاید دل مــــرده


و شاید هم اصلا


بودنم را گم کرده ام در نبودنت.


تنها بدان


شاید دیگر برای این نقطه ی آخر


سر خطی وجود نداشته باشد

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می خندمـــ !

تظاهـــــر به شـــادی میـ ـ ـکنم !

حرفـــ میزنمـــــ مثلـــ همه ...

اما ...

خیلیـ وقت استـــــ مرده امـــ !

خیلیـ وقت استـ دلم می خواهد روزه ی سکوتـــــ بگیـرم !

دلم می خواهد ببـــــــارم ...

و کسیـــ نپرسد چرا ... !

تو چه می فهمی لامصــــــب

این روزها ادایـــــ زنده ها را در میـــــــآورم ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پشـتــ اینـــ بـغــضـــ

بیــــدی لـــرزان نـشـسـتـــه

کـــــه


خیــــالـــ میـکـــرد به اینـــ بــادهــا نـمیـلــــرزد ... !!!

__________________
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالا دیگر نه از حادثه خبری هست نه از اعجاز آن چشم های آشنا
از دلتنگی ها هم که بگذریم...
تنهایی
تنها اتفاق این روزهای من است!!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در فراق تو تنها نمینشینم و دیگه اشک نخواهم ریخت اخر خودت رفتی و تنهایم گذاشتی به درود عشق کهنه ی من
 

جین ایر

عضو جدید
اینـــــــــک نـــــگاه کن !
از پشت یــــــک پنـــــجره بـــاران را
و گوش کـــن بــه شب
دیـــگر ســــکوت نیست
ایـــن صــــدای بـــــاران است
بگــذار تــــــا ببــــارد بــاران
بـــــــاران وهمنـــــــاک
در ژرفـــــی شب
_ ایــــن شب بی پـــایـــان _
بگــذار تـــا ببـــارد بــــــاران............
----
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
رنجوری تو را
باور نمی کنم
ای پیش مرگ تو همه رخشنده اختران
تو مرگ آفتاب درخشان و پاک را
باور مکن
که ابر ملالی اگر توراست
چونان غروب سرد غم انگیز بگذرد
دردی اگر به جان تو بنشست
این نیز بگذرد
تهمت به تو ؟
تهمت زدن چگونه توانم به آفتاب ؟
لعنت به آن کنم که دو رو بود
نفرین به او کنم که عدو بود
 

b65241

کاربر بیش فعال
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بگذار
سر به سینه‌‌ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش از این
نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده‌ی سر در کمند را
[/FONT]


[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بگذار سر به
سینه‌ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست
بگذار تا بگویمت این
مرغ خسته‌جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
[/FONT]


[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دلتنگم
آنچنان که اگر ببینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که
جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با مَنَت
[/FONT]


[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تو آسمان
آبی و روشنی
من چون کبوتری که پَرَم به هوای تو
یک شب ستاره‌های تو را
دانه‌چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
[/FONT]


[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بگذار تا
ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه‌ی شراب
بیمار خنده‌های تو‌ام
بیشتر بخند
[/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خورشید آرزوی منی گرم‌تر بتاب[/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
:cry::cry:
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
قشنگي فاصله هادراين است كه گاهي بيادمان مياندازدكسي هست تادلتنگش شويم.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو دور می شوی...

من گام می زنم اما به تو نمی رسم!

خسته می شوم، زانو می زنم:

بایـــــــــست!!!

بی خیال بی خیال عبور می کنی...

دستانم را دراز می کنم...

اما تو...

لای هجوم تنهایی های من محو می شوی...

و من می مانم و پاهایی که نای رفتن و ماندنشان توامان نیست...

نمی مانم

اما بی تو...
 

b65241

کاربر بیش فعال
هوای تو داشتم به سر ولی تو بی هوا گذشتی


صدای قلبم رو شنیدی اما بی صدا گذشتی

ندیدی که چشمام مرگ من رو دید

خون شد وقتی که رفتی

گذشتی دریغا نگفتی که از من چرا گذشتی

تو آینه پیری چشمام رو دیدم که خون گریه می کرد

تو گلدون مرده بود مثل قناری اون یه غنچه ی زرد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
درد فراق یار یه عاشق میفهمه
پس هرگز درد فراقت به مدعی عشق بازگو نکن
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تورو با تمام خوبی و بدی
تورو با هرچی که هستی دوست دارم
توی لحظه های بیداری و خواب
توی هوشیاری و مستی دوست دارم

حتی وقتی میگی دوستم نداری
تورو با یه دنیا غصه دوست دارم
حتی وقتایی که شیرین نمیشی
من تورو قصه به قصه دوست دارم

تورو با تمام شادی و غمت
حالا از همیشه بیشتر می خوامت
تورو تا وقتی نفس تو سینه هست
تورو تا لحظه ی آخر می خوامت

تورو حتی وقتی بی محبتی
حتی وقتی مثل سنگی دوست دارم
دیگه تنهام نمی ذاری وقتی که
من تورو به این قشنگی دوست دارم (2)

تورو با تمام شادی و غمت
حالا از همیشه بیشتر می خوامت
تورو تا وقتی نفس تو سینه هست
تورو تا لحظه ی آخر می خوامت

تورو حتی وقتی بی محبتی
حتی وقتی مثل سنگی دوست دارم
دیگه تنهام نمی ذاری وقتی که
من تورو به این قشنگی دوست دارم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مهرورزان زمانهای کهن

هرگز از خویش نگفتند سخن

که در آنجا که تویی

بر نیاید دگر آواز از من

ما هم این رسم کهن را بسپاریم به یاد

هر چه میل دل دوست

بپذیریم به جان

هر چیز جز میل دل او

بسپاریم به باد

آه

باز این دل سرگشته من

یاد *آن قصه شیرین افتاد

بیستون بود و تمنای دو دوست

آزمون بود و تماشای دو عشق

در زمانی که چو کبک

خنده می زد شیرین

تیشه می زد فرهاد

نه توان گفت به جانبازی فرهاد افسوس

نه توان کرد ز بیدردی شیرین فریاد

کار شیرین به جهان شور برانگیختن است

عشق در جان کسی ریختن است

کار فرهاد برآوردن میل دل دوست

خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن

خواه با کوه در آویختن است

رمز شیرینی این قصه کجاست

که نه تنها شیرین

بی نهایت زیباست

آن که آموخت به ما درس محبت می خواست

جان چراغان کنی از عشق کسی

به امیدش ببری رنج بسی

تب و تابی بودت هر نفسی

به وصالی برسی یا نرسی

سینه بی عشق مباد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


زیباترین سمفونی عاشقانه تاریخ را​


با ساز دهنی برایت اجرا میکنم​


فقط کمی​


لبانــت را جلو بیاور...​
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی هستی یا نیستی نمیدانم الان در دنیای مردگانم یا زندگان
در هر کدامین باشم باز هم دوستت دارم
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بازخواهی گشت ...

از همان راه رفته ...

و در آغوش خواهی گرفت

تمام آرزوهای در بادم را....

و باز آغاز خواهد شد ....

ترنم باران احساس هایم

ایمانم ...در روزهای انتظار

اینگونه به باورم نشانده
 

b65241

کاربر بیش فعال
یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه
سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه
غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده
برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده
:cry:
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
یك نفر از كوچه ی ما عشق را دزدیده است
این خبردركوچه های شهر ما پیچیده است

دوره گردی در خیابانها محبت می فروخت
گوئیا او هم بساط خویش را برچیده است
... ...
عاشقی می گفت روزی روزگاران قدیم
عشق را از غنچه های كوچه باغی چیده است

عشق بازی در خیابان مطلقا ممنوع شد
عابری این تابلو را دورمیدان دیده است

یك چراغ قرمز از دیروز قرمز مانده است
چشمكش را هیز چشمی خیره سر دزدیده است

می روم از شهر این دل سنگهای كور دل
یك نفر بر ریش ما دلریش ها خندیده است=
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/new/53.gif
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز


برگرد
.
.
روی چشم هایم

فرش قرمزی برایت پهن کرده ام

که از دوری تو بی خواب شده اند...


برگرد که دیگر هیچ خواب آوری / لالایی نمی گوید...

آغوش تو / بهترین خواب آور است
.
.
برگرد

سینامهدی نیا
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]شانه ات کو ؟[/FONT]

[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]دنیایم باز بهم ریخته[/FONT]
 

DOZI

اخراجی موقت
خیانت واژه ی تلخی ست ، حقیقتی زهرآگین…
فرود دشنه، پی در پی ، بر پیکره ی دوستت دارمها…
هرگز تبرئه ای نیست…
آنکه را که چنین به کشتن قلب آهنگین عشق برخاست و دلی را که پژمرد
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
رهــايــم كــن

تنــها

بــا همــين خيــال خــام

كــنــار رويــاي بــودنــت . .

مي خــواهــم بــه حــال خــودم بــاشــم . . .

بــا خيــالــت همــيشــه

خــنــده هســت

بــوســه هســت

شــادي هســت

انــگــار همــه چيــز

بــوي خــوشبــختي میــدهــد . . .

دلــخــوشي هــايــم كــوچــك

و دلــم قــانــع اســت . . .

از روزي كــه خيــالــت اينــجاســت آينــه را هــم پــاك نكــردم

مبــادا چشــم در چشــم ِ حقيقت شــوم

اصــلا

حــقيــقت بــاشد سهــم تــو

خيـــال خـــام بــراي مــن

فــقــط

رهــايــم كــن . . .




 

DOZI

اخراجی موقت
رهــايــم كــن

تنــها

بــا همــين خيــال خــام

كــنــار رويــاي بــودنــت . .

مي خــواهــم بــه حــال خــودم بــاشــم . . .

بــا خيــالــت همــيشــه

خــنــده هســت

بــوســه هســت

شــادي هســت

انــگــار همــه چيــز

بــوي خــوشبــختي میــدهــد . . .

دلــخــوشي هــايــم كــوچــك

و دلــم قــانــع اســت . . .

از روزي كــه خيــالــت اينــجاســت آينــه را هــم پــاك نكــردم

مبــادا چشــم در چشــم ِ حقيقت شــوم

اصــلا

حــقيــقت بــاشد سهــم تــو

خيـــال خـــام بــراي مــن

فــقــط

رهــايــم كــن . . .





نفرین به اون کسایی که روی دلا پا می ذارن

تا که می بینن عاشقی میرن و تنهات می ذارن

نفرین به آدمایی که تو سینه ها دل ندارن

عاشق عاشق کشین ، رحم و مروت ندارن

 

DOZI

اخراجی موقت
وقتی پایت خواب می رود
نمی توانی درست راه بروی
لنگ می زنی!
وقتی قلبت خواب می رود
نمی توانی درست فکر کنی.
عاشق می شوی !
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
به دادم برس اي اشك دلم خيلي گرفته
نگو از دوري كي نپرس از چي گرفته

منو دريغ يك خوب به ويروني كشونده
عزيزمه تا وقتي نفس تو سينه مونده

تو اين تنهايي تلخ منو يك عالمه ياد
نشسته روبرويم كسي كه رفته برباد

كسي كه عاشقانه به عشقش پشت پا زد
براي بودن من به خود رنگ فنا زد

چه درديه خدايا نخواستن اما رفتن
براي اون كه سايه ست هميشه رو سر من

كسي كه وقت رفتن دوباره عاشقم كرد
منو آباد كرد و خودش ويرون شد از درد

به دادم برس اي اشك دلم خيلي گرفته
نگو از دوري كي نپرس از چي گرفته

به آتش تن زد و رفت تا من اينجا نسوزم
با رفتنش نرفته تو خونمه هنوزم

هنوز سالار خونه ست پناه منه دستاش
سرم رو شونه هاشه رو گونمه نفسهاش

به دادم برس اي اشك دلم خيلي گرفته
نگو از دوري كي نپرس از چي گرفته


اردلان سرفراز


 
بالا