رفتن...

aftab

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]همه ی یهویی ها خوبن !!
یهویی بغل کردن
یهویی بوسیدن
یهویی دیدن
یهویی سوپرایز شدن
یهویی بیرون رفتن
یهویی دوست شدن
یهوویی عاشق شدن
.
.
اما امان از یهویی رفتن ها …
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
توی آیینه خودت ببین چه زود رسید ..توی جوونی غصه اومد سراغت پیر ت کنه
نزار تو اوج جوونی غبار غم بشینه رو دلت پیر و زمین گیرت کنه
منتظرش نباش ..دیگه اون تنها نیست ..تا آخر عمرت اگه تنها باشی اون نمی یاد
خودش می گفت ..یه روزی میزاره میره ..خودش می گفت یه روز خاطر ه هات و می بره از یاد ..
آخه دل من ..دل ساده من ..تا کی می خوای خیره بمونی به عکس روی دیوار ..
آخه دل من ..دل دیوونه من ..دیدی اونم تنهات گذاشت بعد یه عمر آزگار ..
دیدی اونم رفت .. اونم تنهات گذاشت رفت ..تو موندی و بی کسی و یه عمر خاطره پیش روت
دیگه نمی یاد ..پیشت نمی یاد ..از اون چی موند برات به جز یه قاب عکس روبروت ..
آخه دل من ..دیوونه من ..تا کی می خوای خیره بمونی به عکس روی دیوار ..
تا کی می خوای به پاش بسوزی ...تا کی می خوای چشم به در بدوزی ..
در پی پیدا کردن کسی برو که فقط واسه ی خودت بخواد تو رو ..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو چه می فهمی اندوه مرا
چه بگویم به تو ای رفته ز دست
شدم از مستی چشمان تو مست
شده ام سنگ پرست

ننگ بر آن که دلش را به دل سنگ تو بست
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عاقبت باید رفت

عاقبت باید گفت

با لبی شاد و دلی غرفه به خون

که خداحافظ تو . . .

گر چه تلخ است ولی باید این جام محبت شکست

گرچه تلخ است ولی باید این رشته الفت بگسست

باید از کوی تو رفت

دانم از داغ دلم بی خبری

و ندانی که کدام جام شکست

که کدام رشته گسست

گرچه تلخ است پس از رفتن تو خو نمودن به غم و تنهایی

عاقبت باید رفت

عاقبت باید گفت

با لبی شاد و دلی غرقه به خون

که خداحافظ تو . . .

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گریه تلخ من از رفتن تو نیست از نداشتن تو نیست
برای همین دل پر خون خود هست که خون میگریم
نمیدانم غم خوردن چه سودی برای این دل داره جز افسرده شدن
ولی میدونم بالاخره برمیگردی
 
  • Like
واکنش ها: noom

noom

عضو جدید
[FONT=&quot]جهنمی بدتر از آن نيست[/FONT]
[FONT=&quot]كه مدام[/FONT]
[FONT=&quot]به ياد بياوری[/FONT]
[FONT=&quot]بوسه ای را[/FONT]
[FONT=&quot]كه اتفاق نيفتاده است...[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]ریچارد براتیگان[/FONT]
 

shoonisht

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام

کسی که می خواهد برود ، می رود .
فریاد نمی زند که من دارم می روم .
کسی که رفتنش را فریاد می زند ، نمی خواهد برود .
فریاد می زند تا جلوی رفتنش را بگیرند .

با تشکر - سیستم 32
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دارم مـیـرم نـگـو نـرو هـوا هـوای رفـتـنـه


هـرچـی بـوده تـمـوم شـده چـاره مـا گـذشـتـنـه


دارم مـیـرم تـا سـرنـوشـت مـارو بـه بـازی نـگـیـره


خـوب مـیـدونـم ایـن عـاشـقــی از یـاد هـردومـون مـیـره


دارم مـیـرم نـگـو نـرو دارم مـیـرم نـگـو بـمـون


وقـت خـداحـافـظـیـه قـصـه عـاشـقـی نـخـون


تـوروخـدا گـریـه نـکـن غـصـه رفـتـنـو نـخـور


بـهـتـره کـه تـمـوم کـنـیـم تـو هـم دلـو ازم بـبـر


یـادم مـیـاد روزی رو کـه مـا دوتـا دلـداده بـودیـم


امـا حـالا مـی خـنـدم و مـیـگم چـقـد سـاده بـودیـم


یـادم مـیـاد روزی رو کـه پـر مـی کـشـیـدم واسـه هم


امـا حـالا نـشـسـتـه جـاش یـه عـالـمـه غـصـه و غـم


شـایـد دیـگـه نـبـیـنـمـت شـایـد نـگـاه آخـره


چـشـمـای بـی گـنـاهـه تـو آتـیـش بـه جـونـم مـیـزنـه


سـادگـــــی اشـتـبـاه مـا گـنـاه مـا دل بـسـتـنـه


جــدایـــی سـرنـوشـت مـا تـنــهـایــــی تـقـدیـر مـنـه


دارم مـیـرم نـگو نـرو ......
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی زمان رفت فرا برسد نه میتوانی جلوی رفتن انکه دوست داری را بگیری ونه میتوانی اشک نریزی
بیا بشین با ارامش و برای رفتن اون که برات خیلی عزیزه راحت گریه کن
اخر خدا گریه عاشق را دوست دارد
وقتی میروی بدان دلی اینجا هست که با رفتنت دیگر نخواهد تپید
 

samiyaran

عضو جدید
آمدم و رفتم.
ولی فقط چگونگی رفتن یادم ماند.
تلخیِ رفتن هنوز زیر زبانم هست.
هنوز حتی طعمش مثه خرمالو گس هم نشده.
می گویند صبر کن.
می آید روزی که طعم دقایقت عوض شود در وقت رفتن.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
كرم زشت و تنها بود

پيله بست


پروانه شد


زيبا شد و رفت


حكايت توست با من


اوج گرفتي شدي مال ديگري
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.............

.............

وقتی نگاه میکنم در ایینه به یاد همان روز میافتم که تنهایم گذاشتی و دوباره مثل همان روز اشک میریزم نمیدانم از دست این دل که هر روز هوایت را میکند چه کنم اخر خواهم مرد از این همه دلتنگی
 

جین ایر

عضو جدید
این بود:

دیدمو عاشق شدم...

اما سخت است:

منتظر کسی باشم که هیچ وقت فکر آمدنم نیست؟؟
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

مال من نبودی

که حالا با رفتنت

مال باخته شوم!!!

مـــن ،

جان باخته ام!!!
 
  • Like
واکنش ها: noom

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
رفتن گاهی عذاب اور هست اما روزی که مجبورت کنند بروی بدتر هست هرگز نخواه مجبور به رفتنت کن وقتی دیدی انکه دوستش داری با رقیب میخندد خودت میدانی دیگر کار از کار گذشته هر چقدر هم تلاش کنی نمیتوانی کاری کنی
 

افشـین

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من و تو و سیگار !

من و تو و سیگار !

عروسی مان خوب برگزار شد…
حالا در خانه خودمان نشسته ایم و این اولین شب آرامش ماست…
هنوز لباس عروس و کت شلوار دامادی بر تن مان است…
خسته ایم و این شیرین ترین خستگی دنیاست که پس از سال ها به هم رسیده ایم…
با همان لباس عروس برمیخیزد و ۲ نخ سیگار میاورد و روی پاهایم مینشیند…
یکی بر لب من و دیگری بر لب او…
چشم هایمان میخندد…
میدانیم امشب چه خبر است و این هم… شیرین ترین سیگار دنیا خواهد شد..
چشم در چشم، دست در دست و چند پک عمیق… و فضای خانه مه آلود میشود…
ناگاه لای انگشتانم داغ میشود و از این رویای شیرین بیرون می آیم…
یادم می آید تو سال هاست که رفته ای بی معرفت… و من هنوز با هر نخ سیگار غرق رویای تو می شوم…



 

samiyaran

عضو جدید
به کجا می روی وقتی می بینی که نگاه پشت سرت محو نمی شود و نگاه پیش روت نزدیک نمی شود.
گاهی باید ماند وقتی خیری در رفتن نیست.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

سر کلاس ادبیات معلم گفت : فعل رفتن رو صرف کن.
- رفتم ... رفتی ... رفت ...
ساکت می شوم ،
میخندم
ولی خنده ام تلخ می شود
معلم داد می زند : خوب بعد ؟ ادامه بده !
و من می گویم :
- رفت ... رفت ... رفت ...

رفت و دلم شکست ...
غم رو دلم نشست ...
رفت و شادیم بمرد ...
شور از دلم ببرد ...
رفت ... رفت ... رفت ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

گاهی دلم می گیرد

برای تمام جنین هایی که

چند لحظه مانده به وقوع بودنشان ، سقط می شوند

در هیبتِ یک دیو

دستم را میگذارم همانجایی که باید می بودی

و ریسه میروم

هه
چیزی را از دست نداده ای بچه پلنگِ من!

مادرت جز هم آغوشیِ آخرِ شب به هیچ عشقی مؤمن نبود

مادرت غروب ها شعر هایش را با شیشه ی شراب عوض می کرد

ولی نگذاشت دچار خوفِ دنیا شوی

اینجا زندگی نیست

اینجا میدانِ مین است

بی چکمه

نمی شد به دنیا یِ ما بیایی

هیچ کجای دنیا شعر را با یک جفت چکمه ی بچه گانه عوض نمیکردند ...

وگرنه ...

شاید ....
 

جین ایر

عضو جدید
خواستم بهت چیزی نگم تا با چشام خواهش کنم در رو. بستم رو خودم تا احساس ارامش کنم
باور نمی کنم ولی انگار غرور من شکست اگه دلت می خواد بری اصرار من بی فایده است........
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
الان که دارم میرم حرفی نداری بزنی
من حرف ناگفته زیاد دارم ولی تو هرگز نشنیدی
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگاه عاشقانه ام را دگر جوابی نیست

شکسته ساز دلم دگر نوایی نیست

چشم هایم به راهت کور شد بانو

دل اگر رفت این خطایی نیست

زمانه بد شده عصر بدی داریم

هوس اگر نباشد دگر هوایی نیست

چشم هایم را گرفته ای هیچ می دانی

عاشقت شده ام این گدایی نیست

یادمان باشد که با وفا باشیم

و در عاشقی جای هر خطایی نیست

بنده ات شده ام می پرستمت بانو!

هیچ کس جز تو لایق خدایی نیست

می روم تا فدایت شوم همین حالا!

وقت رفتن است بانو! دگر سوالی نیست؟

و به پای عشق تو سوختم نمی سازم

غزلم را جز : ((تسلیت)) پیامی نیست
علی محمدی
 

جین ایر

عضو جدید
گفتی نمی مانی!یکی از همین روزهایی که شبیه هیچ روزی نیست، شکل رفتن تو شبیه تنهایی من می شود!چانه ام لرزید. چه خوب که زمستان بود... چه خوب که لرزیدن من پای ثابت سرما شد، نه هجوم درد
 

noom

عضو جدید
[FONT=&quot]تو که تمام قرار،مدارها را گذاشته بودی
بگو مرا در کدام مدار،قرار دادی
که این چنین بی قرارم
از قرار معلوم
در کهکشان قلب تو
من اصلا مدار ندارم
اصلا قرار ندارم

شکل مجسم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
رفتن زیبا نیست تنها خاطره ای تلخ هست که بر دل سنگینی میکند اگر زیبا رفتی اگر برایت اشکهای انکه میروی مهم نیست راحت باش اخر دیگر گریه نخواهم کرد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوور شده‌ای، خیلی دوور

ولی باور کن اصلن سخت نیست به تو رسیدن
فقط
کمی باید این ساعت را دست‌کاری کنم!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در قفس تنهایی خویش


چه غریبانه باید سر کنم


وقتی که دوست داشتن را


در پشت پنجره های بسته به اسارت کشیده ام


تنهایی سزای من است




 

samiyaran

عضو جدید
نوای رفتنت می آید به گوش...
از آمدنت چند پلک نگذشته...
باز من باید انتظار پیشه کنم....در تنهایی...تا به کِی؟!
و تو می روی به کجا؟!

سوال ها همه بی جوابند...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

از جُـــداییمان بَرای هرکَـــــــسی که گُفتَم ....

حقّ را به مَــن داد !

امّا ....

اینها نِمی داننــــد من حقّ را نِمیخواهَــم ،

حقّ کِه بَرای مَـــن

" تــــــــو"

نِمی شَـوَد ...
 
Similar threads

Similar threads

بالا