مشاعرۀ سنّتی

melika

عضو جدید
دال

دال

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر
به بای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم.
 

pashe_naz2001

عضو جدید
مسند به باغ بر که به خدمت چو بندگان

استاده است سرو و کمر بسته است نی
 

pashe_naz2001

عضو جدید
یک لحظه تمام آسمان را
در هاله ای از بلور دیدم
خود را و ترا و زندگی را
در دایرههای نور دیدم
 

alijan

عضو جدید
انکس که ترا شناخت جان را جه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند:gol:
 

sara_hyperactive

عضو جدید
کاربر ممتاز
در امتداد رود
ما گفتگو کنان،
رفتیم
گفتم:
هنوز هم؟!
شاید که آب رفته به جوی آید
خندید
یعنی،
گیرم که آب رفته به جوی آید
با آبروی رفته چه باید کرد؟

مصدق
 

pashe_naz2001

عضو جدید
دیگر ایام فراق یار را -
با وصالش پشت سر بگذاشتم
دیده ی بیدار و بانگ ناله را-
بهر مرغان سحر بگذاشتم
رشته ی دلها بهم پیوسته شد
دفتر ایام هجران بسته شد

( مهدی سهیلی )
 

sara_hyperactive

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
اگر چه دوست به چیزی نمی خرد ما را
به عالمی نفروشیم موی از سر دوست.
حافظ
 

anna

عضو جدید
تفاوتی نمی کند که دوستم داشته باشی یا نه..؟
تنها وجودت مرا بس است
از هرچه خواستنی ست
چه با من باشی
و چه بی من...
 

pashe_naz2001

عضو جدید
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

(هوشنگ ابتهاج)
 

alijan

عضو جدید
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
 

alijan

عضو جدید
لب لعل و خط مشکین چو اینش هست آنش نیست
بنازم دلبر خود را که حسنش این و آن دارد
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل را که مرده بود حياتي به جان رسيد
تا بويي از نسيم مي‌اش در مشام رفت
 

alijan

عضو جدید
تا شدم حلقه بگوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق
دوست را با ناله شب‌هاي بيداران خوش است
 

anna

عضو جدید
تو را هنوز اگر همتی به جا مانده ست
سفر ، کنیم
سفر
سفر ادامه ی بودن
ز سینه زنگ کدورت زدودن است
- آری
سفر کنیم و نیندیشیم

حمید مصدق
 

alijan

عضو جدید
مرا چشمیست خون افشان از آن چشم و از آن ابرو
جهان بس قتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو:gol:
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
وصل تو اجل را ز سرم دور همي‌داشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست
 

alijan

عضو جدید
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
 

anna

عضو جدید
و آب بود که می رفت،
باد می آمد.
شکوفه لبخند،
کنار جوی لبانت خموش می پژمرد،
چه کوچه خلوت بود...
 

alijan

عضو جدید
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
از بخت شکر دارم و از روزگار هم
حافظ:gol:
 

sara_hyperactive

عضو جدید
کاربر ممتاز
من هم شبی به شهر تو، ره جستم، ای هوس
من هم لبی زجام تو تر کردم، ای گناه!
زان لب، هزار ناله فروخفته در سکوت!
زان شب، هزار قصه فرو مرده در نگاه!
حسن هنرمندی
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر ناله و فرياد که کردم نشنيدي
پيداست نگارا که بلند است جنابت
 

alijan

عضو جدید
تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل بجوش آمد
حافظ:gol:
 

anna

عضو جدید
در صمیمیت سیال فضا،
خشی خشی می شنوی
کودکی می بینی رفته از کاج بلندی بالا
و از او می پرسی:
خانه دوست کجاست..؟

سپهری
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا عاشقان به بوي نسيمش دهند جان
بگشود نافه‌اي و در آرزو ببست
 

anna

عضو جدید
اینقدر تتتتتتت ندید:mad:

تو چگونه لبریز می شوی
وقتی آسمان عمق نگاه توست...
و تو از آن منی...
 

sepid_68

عضو جدید
ی

ی

یکشب لبان تشنه ی من با شوق
در آتش لبان تو میسوزد
چشمان من امید نگاهش را
بر گردش نگاه تو می دوزد...

فروغ
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا