[h=1][/h]
لاستیک قلبمو با میخ نگات پنچر نکن
شتاب مکن! مقصد خاک است
رادیاتور عشق من از بهر تو، آمد به جوش!
کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت
داداش مرگ من یواش!
کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت
محبت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم برنمی دارد
همه از مرگ می ترسند من از رفیق نامرد
تا جام اجل نکرده ام نوش
هرگز نکنم تو را فراموش!
جهان باشد دبستان و همه مردم دبستانی
چرا باید شود طفلی ز روز امتحان غافل؟!
درخت مکر زن صد ریشه دارد
فلک از دست زن اندیشه دارد!
دلبرا دل به تو دادم که به من دل بدهی
دل ندادم که به من ساندوچ و دلمه دهی!
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ تر از هیچ تو بر هیچ مپیچ!
دودوتا هفتا کی به کیه!
کوه از بالا نشینی رتبه ای پیدا نکرد
جاده از افتادگی از کوه بالا میرود!
گدایان بهر روزی طفل خود را کور می خواهند
طبیبان جملگی خلق را رنجور می خواهند!
تمام مرده شویان راضیند بر مردن مردم
بنازم مطربان را که خلق را مسرور می خواهند!
گرگی که مرا شیر دهد میش من است
بیگانه اگر وفا کند خویش من است
این وسیله بهر روزی دست ماست
در حقیقت مالک اصلی خداست
جوانی المثنی ندارد
علم بهتر است یا ثروت؟
هیچكدام فقط ذره ای معرفت
عیب رندان مكن ای زاهد پاكیزه سرشت
سرنوشت دگران بر تو نخواهند نوشت
هر كجا محرم شدی، چشم از خیانت باز دار
چه بسا محرم با یك نقطه مجرم میشود
من از عقرب نمیترسم ولی از سوسك میترسم
من از دشمن نمیترسم ولی از دوست میترسم
من نمی گویم مرا ای چرخ سرگردان مكن
هرچه می خواهی بكن محتاج نامردان مكن!
بوسه مگر چیست، فشار دولب
این كه گنه نیست، چه روز و چه شب
بمیرد آنكه غربت را بنا كرد
مرا از تو، ترا از من جدا كرد
100 بار بدی كردی و دیدی ثمرش را
خوبی چه بدی داشت كه یك بار نكردی
هندونه بده قاچ كنیم، لوپتو بده ماچ كنیم !
دانی كه چرا راز نهان با تو نگفتم،
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
به درویشی قناعت كن كه سلطانی خطر دارد
اگر خواهی بمیری بی بهانه
بخور ماست و خیار و هندوانه!
بخور ماست و خیار و هندوانه!
* * * * * * * * * * * * *
لاستیک قلبمو با میخ نگات پنچر نکن
* * * * * * * * * * * * *
شتاب مکن! مقصد خاک است
* * * * * * * * * * * * *
رادیاتور عشق من از بهر تو، آمد به جوش!
* * * * * * * * * * * * *
کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت
* * * * * * * * * * * * *
داداش مرگ من یواش!
* * * * * * * * * * * * *
کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت
* * * * * * * * * * * * *
محبت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم برنمی دارد
* * * * * * * * * * * * *
همه از مرگ می ترسند من از رفیق نامرد
* * * * * * * * * * * * *
تا جام اجل نکرده ام نوش
هرگز نکنم تو را فراموش!
* * * * * * * * * * * * *
جهان باشد دبستان و همه مردم دبستانی
چرا باید شود طفلی ز روز امتحان غافل؟!
* * * * * * * * * * * * *
درخت مکر زن صد ریشه دارد
فلک از دست زن اندیشه دارد!
* * * * * * * * * * * * *
دلبرا دل به تو دادم که به من دل بدهی
دل ندادم که به من ساندوچ و دلمه دهی!
* * * * * * * * * * * * *
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ تر از هیچ تو بر هیچ مپیچ!
* * * * * * * * * * * * *
دودوتا هفتا کی به کیه!
* * * * * * * * * * * * *
کوه از بالا نشینی رتبه ای پیدا نکرد
جاده از افتادگی از کوه بالا میرود!
* * * * * * * * * * * * *
گدایان بهر روزی طفل خود را کور می خواهند
طبیبان جملگی خلق را رنجور می خواهند!
* * * * * * * * * * * * *
تمام مرده شویان راضیند بر مردن مردم
بنازم مطربان را که خلق را مسرور می خواهند!
* * * * * * * * * * * * *
گرگی که مرا شیر دهد میش من است
بیگانه اگر وفا کند خویش من است
* * * * * * * * * * * * *
این وسیله بهر روزی دست ماست
در حقیقت مالک اصلی خداست
* * * * * * * * * * * * *
جوانی المثنی ندارد
* * * * * * * * * * * * *
علم بهتر است یا ثروت؟
هیچكدام فقط ذره ای معرفت
* * * * * * * * * * * * *
عیب رندان مكن ای زاهد پاكیزه سرشت
سرنوشت دگران بر تو نخواهند نوشت
* * * * * * * * * * * * *
هر كجا محرم شدی، چشم از خیانت باز دار
چه بسا محرم با یك نقطه مجرم میشود
* * * * * * * * * * * * *
من از عقرب نمیترسم ولی از سوسك میترسم
من از دشمن نمیترسم ولی از دوست میترسم
* * * * * * * * * * * * *
من نمی گویم مرا ای چرخ سرگردان مكن
هرچه می خواهی بكن محتاج نامردان مكن!
* * * * * * * * * * * * *
بوسه مگر چیست، فشار دولب
این كه گنه نیست، چه روز و چه شب
* * * * * * * * * * * * *
بمیرد آنكه غربت را بنا كرد
مرا از تو، ترا از من جدا كرد
* * * * * * * * * * * * *
100 بار بدی كردی و دیدی ثمرش را
خوبی چه بدی داشت كه یك بار نكردی
* * * * * * * * * * * * *
هندونه بده قاچ كنیم، لوپتو بده ماچ كنیم !
* * * * * * * * * * * * *
دانی كه چرا راز نهان با تو نگفتم،
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
* * * * * * * * * * * * *
به درویشی قناعت كن كه سلطانی خطر دارد