فراق یار

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ه[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]ر زمان که بخواهی از کنارت خواهم رفت[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا بفهمی چه باشم چه نباشم ، عاشقم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هر کجا باشم در قلبم خواهی ماند و به عشق تو،[/FONT]​
 

...scream...

عضو جدید
کاربر ممتاز
بس که جان در خاک این در سوختیم
دل چو خون کردیم و در بر سوختیم

در رهش با نیک و بد در ساختیم
در غمش هم خشک و هم تر سوختیم

سوز ما با عشق او قوت نداشت
گرچه ما هر دم قوی‌تر سوختیم

چون بدو ره نی و بی او صبر نی
مضطرب گشتیم و مضطر سوختیم

چون ز جانان آتشی در جان فتاد
جان خود چون عود مجمر سوختیم

چون ز دلبر طعم شکر یافتیم
دل چو عود از طعم شکر سوختیم

چون دل و جان پرده‌ی این راه بود
جان ز جانان دل ز دلبر سوختیم

مدت سی سال سودا پخته‌ایم
مدت سی سال دیگر سوختیم

عاقبت چون شمع رویش شعله ز
راست چون پروانه‌یی پر سوختیم

پر چو سوخت آنگه درافکندیم خویش
تا به‌کلی پای تا سر سوختیم

خواه گو بنمای روی و خواه نه
ما سپند روی او بر سوختیم

چون به یک چو می‌نیرزیدیم ما
خرمن پندار یکسر سوختیم

چون شکست اینجا قلم عطار را
اعجمی گشتیم و دفتر سوختیم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سرخ میشوی، وقتی میشنوی: دوستت دارم
زرد میشوم، وقتی میشنوم: دوستش داری
چهارشنبه سوری راه انداختیم سرخی تو از من ، زردی من از تو همیشه من میسوزم و همیشه تو میپری . .
 

b65241

کاربر بیش فعال
سر خود را مزن اینگونه به سنگ،

دلِ دیوانه‌ی تنها، دل تنگ!!

منشین در پس این بهت گران

مَدَران جامه‌ی جان را، مَدَران!!

مکن ای خسته در این بغض درنگ..

دلِ دیوانه‌ی تنها، دل تنگ!

پیش این سنگدلان،

قدر دل و سنگ یکی‌ست

قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکی‌ست..

دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین؛

سینه را ساختی از عشقش سرشارترین...

آنکه می‌گفت منم بهر تو غمخوارترین..

چه دلازارترین شد چه دلازارترین...

ناله از درد مکن،

آتشی را که در آن زیسته‌ای

سرد مکن

با غمش باز بمان

سرخ‌رو باش از این عشق و سرافراز بمان

راه عشق است که همواره شود از خون، رنگ

دلِ دیوانه‌ی تنها، دل تنگ:cry::crying:
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
http://kocholo.org/forum/member.php?u=47124

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود ...
گاهی دلم برای باورهای گذشته ام تنگ می شود ...
گاهی دلم برای پاکیهای کودکانه قلبم میگیرد ...
گاهی دلم از آنهایی که در این مسیر بی انتها آمدند و رفتند خسته می شود ...
گاهی دلم از کسانی که ناغافل دلم را میشکنند میگیرد ...
.
.
.
.....گاهی آرزو میکنم ای کاش ...
دلی نبود تا تنگ شود ...
تا خسته شود ...
تا بشکند...

 

b65241

کاربر بیش فعال
گوش كن، جاده صدا می زند از دور قدم های ترا.
چشم تو زینت تاریكی نیست.
پلك ها را بتكان، كفش به پا كن، و بیا.
و یا تا جایی، كه پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی كلوخی بنشنید با تو
و مزامیر شب اندام ترا، مثل یك قطعه آواز به خود جذب كنند.
پارسایی است در آنجا كه ترا خواهد گفت:
بهترین چیز رسیدن به نگاهی است كه از حادثه عشق تر است.
:cry:
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیگر نه
آدم، آن آدم است
و نه حوا، آن حوا

من و تو زاده ی کدامین دو نخستینیم

که نه بوی آدمیت داریم و

نه هوس حوا. . . ؟!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شده هی بخوای بخوابی تاپ تاپ قلبت نذاره فکر کنی خدایا اونم خوابیده یا که بیداره
شده بی خوابی بگیره صد هزار نقشه بچینی
دنبال بهونه باشی که اونو فردا ببینیی
شده شب که سر میزاری آرزو کنی بمیری
دم دمای صبح که میشه نفریناتو پس بگیری
شده با خاطره ی من جلو آیینه بشینی
گر بگیره ل ل لبهات جای دستامو ببینی
آرزومه تو بیداری سرت رو رو شونه ی من
زیر بارون توی پائیز خنده ی تو گریه ی من
دوست دارم وا نشه چشمام تو خوابم که پا میزاری
حتی خوابتم قشنگه چه برسه به بیداری
دوست دارم وا نشه چشمام تو خوابم که پا میداری
حتی خوابتم قشنگه چه برسه به بیداری
 

جین ایر

عضو جدید
مجال همین باشد که پنهان عشق او ورزم

کنار بوسس و اغوشش چه گویم چون نخواهد شد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روزها میخواهمـ دور باشمـ ،

از دنیا . . .

آدمـ ـها ،

زندگـ ـی . . .

میخواهمـ در یکـ آن در خلسـ ـه فُرو روَمـ . . .

میخواهمـ بازگردمـ ،

به زادگاهـ ـمـ !

به تـ ـو . . .

خداوندا

دستانمـ را بگیر . . .

بازگردانَمـ ،

تنها تو را میخواهمـ . . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]از من آزرده مشو[/FONT]​

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]میروم از خانه تو[/FONT]​

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]قبل رفتن تو بدان عاشق بی تقصیرم ....![/FONT]​

تو اگر خسته ای از دست دلم

حرفی نیست !

امر کن تا که بمیرم !!

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]به خدا میمیرم......[/FONT]​


[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]​
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آخر گذشت
آن زمان کهنه ی دیدار
رفت آن ثانیه های پر هیاهو
شکست آن لحظه های زیبا
و تو ، چه ساده گذشتی از این همه احساس .......
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالا آمدی؟

حالا یادت آمد که هستم؟

که تنهایم؟

پس کجا بودی شبی که صدای شکسته شدن قلبم گوشهایم را کر کرده بود؟

همان شبی که رفتی و دل و جانت را سپردی به دیگری...

شبی که هق هق گریه هایم بهانه ای شده بود تا تک تک عکس هایت را ببوسم

و تو چه خوش بودی با قهقهه های بلندت

شبی که آسمان ابری شد و دل من گرفت

و تا صبح گل های بالشم از اشکهایم گلستان شد

شبی که دلم یکهو هوایت را کرده بود

و تو به هوای دیگری سر بر زانوهایش تا صبح به خواب رفتی

شبی که درد داشتم و دوای دردم دستان تو بود

و نوازش های مهربانانه ات

و تو چه سخاوتمندانه موهای دیگری را نوازش می کردی تا آرامتر به خواب رود

کجا بودی شبی که بغض داشتم در جمعی که همه با صدای بلند می خندیدند؟

و من فقط به این دلیل که خنده هایت را مدتی بود ندیده بودم بغض کردم

شبی که سردم شده بود و وجودم گرمای وجودت را بهانه می کرد

ولی نبودی و من تا صبح از سرما به خود لرزیدم

حالا که به تک تک این شبها عادت کردم

و هرشبش برایم شده یک خاطره تلخ

در دفتر خاطره ام آمدی؟

آمده ای که بگویی گذشته ها گذشته و فردا را عشق است!!!

نه جانم راهی که آمده ای را برگرد...

برو...

مگر نمی بینی...

سنگ شده ام....همه ی وجودم سنگ شده است....





 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوری از این دیده ، اما باز یادت میکنم حرمت این آشنایی فرش راهت میکنم
در فراقت ، غم حصار خنده هایم را شکست باز هم از انتهای دل صدایت میکنم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی سخت است با اینکه میدانی به او نمیرسی باز هم سکوت کنی و آرام در دل شکسته شوی.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
http://kocholo.org/forum/member.php?u=39795

‎اشکهای من از غصه نیست
فقط…
چشمهای من خجالتیست
چشمانم به وقت دیدنت ” عرق ” میکند !
اما…
تو این را باور نکن…
غصه از اشکهای من میبارد...
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کمم برایت
می دانم
وقتی ستاره ای

وقتی ستاره ای ، کهکشان میخواهی

انگار کاری جز انکار نداری

دلیلی روشن خواستی
ماه را نشانت دادم
تو فقط انگشت اشاره مرا می دیدی

دلیلی روشن خواستی
بال گشودم
برایت قطره ای روشن از خورشید بازآوردم

گفتی : چون در دست تو است ،
خورشید نیست

دستان سوخته ام را پنهان میکنم
بی دلیل
می روم


 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"باران"

بهانه ای بود...
که زیر چتر من
تا انتهای کوچه بیایی.
کاش...
نه کوچه انتهایی داشت
و نه باران بند می امد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلتنگی ،
عین آتش زیر خاکستر است.
گاهی فکر می کنی تمام شده است ،
اما یک دفعه همه ات را آتش می زند ...
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
هوای من



نفس های گل سرخی ست


که گلبرگ گلبرگ



با لهجۀ عطرها


صدا می زند تو را


تو می وزیُّ


کوچه باغ دلم


می برد مرا به شبنم زار


بوی سبز علف


عطر خیس شبدرها


پر می کشد


چکاوک از پرچین سینه ام


و در جویبار خیالت


تن به عشق تو می شوید


زیر آفتاب گرم چشمانت






پرویز صادقی




 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ومن
قایقی که آرام
برجذرومدش درحرکتم

نزدیکتر بیا
توتنهاکسی هستی
که اگر نزدیکتر بیایی
سراب نخواهی بود

ومن می آیم
تابر ساحل شنی ات
ردپایم را به یادگار بگذارم

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگه مَردی ... ؟!!
مَرد بمون ... اگه نیستی ... نامَردی نکن ... !!
اگه تنهایی ... ؟!!
تنها بمون ... اگه نیستی ... تنهاش نذار ... !!
اگه نجیبی ... ؟!!
نجابت کُن ... اگه نیستی ... هرزگی نکن ... !!
اگه عاشقی ... ؟!!
... عاشق بمون ... اگه نیستی ... حُرمتِ عشقو نَشکَن

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ین روزا عادت همه رفتن ودلشکستنه
درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه
این روزا کارآدما تو انتظار گذشتنه
ساده ترین بهونشون از هم خبر نداشتنه
این روزا سهم عاشقا غصه وبی وفاییه
جرم تمومشون فقط لذت آشناییه
این روزا آدما کمن پشت نقاب پنجره
کمتر می بینم کسیو که تا ابد منتظره
مردم ما به همدیگه فقط زود عادت می کنن
حقا که بی وفاییرو خوبم رعایت می کنن!!!

This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 715x536.
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سفر از فاصله ی دور حکایت دارد
خسته با رفتن احساس رفاقت دارد
چه صمیمانه به درگاه خدا گویم
که دلم از دوری دوست شکایت دارد
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب یلدام ساکت و سرد
حسرت شب خالی از درد
تا که دق نکرده رویا
تو رو جون لحظه برگرد ....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم.
تو چیستی، كه من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته، روی گردابم!
تو در كدام سحر، بر كدام اسب سپید؟
تو را كدام خدا؟
تو از كدام جهان؟
تو در كدام كرانه، تو از كدام صدف؟
تو در كدام چمن، همره كدام نسیم؟
تو از كدام سبو؟
من از كجا سر راه تو آمدم ناگاه!
چه كرد با دل من آن نگاه شیرین، آه!
مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه!
كدام نشاه دویده است از تو در تن من؟
كه ذره های وجودم تو را كه می بینند،
به رقص می آیند،
سرود میخوانند!
چه آرزوی محالی است زیستن با تو
مرا همین بگذارند یك سخن با تو:
به من بگو كه مرا از دهان شیر بگیر!
به من بگو كه برو در دهان شیر بمیر!
بگو برو جگر كوه قاف را بشكاف!
ستاره ها را از آسمان بیار به زیر؟
ترا به هر چه تو گویی، به دوستی سوگند
هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه.
كه صبر، راه درازی به مرگ پیوسته ست!
تو آرزوی بلندی و، دست من كوتاه
تو دوردست امیدی و پای من خسته ست.
همه وجود تو مهر است و جان من محروم
چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهگاهی که دلم ياد تو را می گيرد
تک تک فاصله ها در گذر تلخ زمان می ميرند!
در همه جای دلم شوق ديدار تو جان می گيرد
اشک در چشم ترم می ميرد
خانه ی تنگ دلم بوی تو را می گيرد
 
بالا