بازی ادامه داستان....

pari khano0m

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان... این یه بازیه که هر کسی باید داستانو با یه جمله ادامه بده.... (سعی کنین جمله هاتون یه خطی باشه)


و اما قصه از اونجا شروع میشه که.....


یه روز یه دانشجوی الاف (مثل ما) تصمیم گرفت دیگه الاف نباشه...
 

asaly

عضو جدید
کاربر ممتاز
به فکر فرو رفت که چیکار کنم چیکار نکنم!!چون دانشجو بود برای قدم اول تصمیم گرفت که شروع کنه به افزایش اطلاعاتش.....
 

(✿◠‿◠) Darya

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به فکر فرو رفت که چیکار کنم چیکار نکنم!!چون دانشجو بود برای قدم اول تصمیم گرفت که شروع کنه به افزایش اطلاعاتش.....



گفت خب باید با تکنولوژی روز پیش برم...از قضا سر از 1 باشگاه در آورد به امید اینکه از اونجا دانسته ها شو بالا ببره..اما امان از دل غافل.....
 

pari khano0m

عضو جدید
کاربر ممتاز
خلاصه هی جرو بحثشون میشه و پسر متوجه میشه خودش زشته نه دختر در واقع مشکل از چشماشه میگه خوب چیکار کنم چیکار نکنم میره پیش چشم پزشک
بعد اینکه عینکشو میزنه می فهمه اونی که عاشقش شده و فک می کرده دختره پسر بوده...
 

dzzv_13

مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
مدیر تالار
میبینه یه سایه ی بزرگ افتاد روی سرش،بالا رو که نگاه میکنه میبینه ادم فضایی ها حمله کردن...................

تا میاد به خودش به جنبه , مامانش داد میزنه پاشو دانشگاهت دیر شده :D
 

unknown VII

عضو جدید
لطفا ازاقای ناخدا نقل قول بگیر تا داستانت خراب نشه.
بعدش هم من این پست رو ویرایش میکنم.
 

dzzv_13

مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
مدیر تالار
و بهش میگه که برو درست رو بخون تو هدف های زیادی داری (افزایش اطلاعات :دی) که......

با خودش فکر میکنه شاید بتونه هم اینو داشته باشه و هم بتونه درسش رو خوب بخونه ..
 

Similar threads

بالا