لطفا مباحث مشاوره ای وشخصی خود را دراین تاپیک مطرح فرمایید

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
[B گفت:
kavoosrahmani[/B];5022534]

نوشته اصلي بوسيله kavoosrahmani http://www.www.www.iran-eng.ir/images/buttons/viewpost-left.png سلام






نميدونم اينجا جای گفتن اين حرفا هست يا نه،اصلا نميدونم کسی ميخونه يا نه،ولی...

این باشگاه خونه دوممه،اگه اين حرفارو نگم ميترکم.

زياد نميخوام به حاشيه برم،ولی کم کم دارم به عدالت خدا شک ميکنم،از رو بچگی يا هر چيز ديگه ای به 1 دختر خانم دل بستم،که البته بعدش تبديل شد به 1 عشق 5 ساله،و دست آخرم که همه چيز داشت برای شروع زندگی آماده ميشد،نفهميدم سر چی و به چه دليل ولم کرد و رفت، تا 1 سال که تو هپروت بودم، نتونستم خودمو جمع و جور کنم و وقتی بدتر شدم که فهميدم بله،خانم نامزد کردن.

ماحصل اون 1 سال هپروت شد اضافه وزن شديد،الانم که تازه خودمو پيدا کردم و 1 کم به زندگيم سروسامون دادم،خونه مادرم گير 3پيچ داده که چرا ازدواج نميکنی،هر روز بنده خدا گريه ميکنه که پير شدی و موهات سفيد شدن.ولی هيچ کس ته غم منو درک نميکنه،هيچ کس نميدونه که چی داره بهم ميگذره،هيچ کس باور نميکنه که چرا ديگه کسی دوستم نداره...

واقعا موندم چيکار کنم،من فقط از خدا 1 چيز ميخوام،اين رسمش نيست که من اينطور عذاب بکشم و اون به زندگيش برسه،اين عدالت خدا نيست که اون تقاص کاری رو که با من کرد و پس نده،اين از رحمانيت خدا به دوره که.....

لطفا يکی بهم بگه چيکار کنم تا اروم بشم،اگه قبلا با 2 رکعت نماز آرامش پيدا ميکردم،الان هيچی آرومم نميکنه.لطفا کمکم کنيد تا راه درستو پيدا کنم.

ببخشيد اگه سرتونو درد آوردم و بازم ببخشيد اگه اينجا 1 همچين چيزی رو مطرح کردم.:cry:



با سلام ...
یعنی شما با اون خانم دوست بودید ... بهش گفته بودید می خواید باهاش ازدواج کنید ... یا این یک عشق پنهان بوده (همون 5 سال رو عرض می کنم ...)
 

omid_008

عضو جدید
با سلام ...
یعنی شما با اون خانم دوست بودید ... بهش گفته بودید می خواید باهاش ازدواج کنید ... یا این یک عشق پنهان بوده (همون 5 سال رو عرض می کنم ...)

با توجه به نوشته به نظر قرار ازدواج رو گذاشته بودن بین خودشون
و دست آخرم که همه چيز داشت برای شروع زندگی آماده ميشد،نفهميدم سر چی و به چه دليل ولم کرد و رفت،
 

sunshid

عضو جدید
در مقابل افرادی که سعی دارند عقاید شخصی شمارا دگرگون کنندچه میکنید؟

در مقابل افرادی که سعی دارند عقاید شخصی شمارا دگرگون کنندچه میکنید؟

سلام دوستان. مدتیه که به دلایلی اعتقاداتی پیدا کردم که بر درست بودن آنها هیچ شکی ندارم.اما دوستانم و خیلی از افرادی که قبلا با آنها معاشرت میکردم ضمن اینکه ادعا میکنند قبول دارند که این نوع عقاید کاملا شخصی و خصوصی است.اما باز هم سعی میکنند اعتقادات خودشان را به من تحمیل کنند یا در برابرم جبهه بگیرند درحالیکه نظریات من نه مزاحمت و نه هیچ ارتباطی با آنها ندارد.شما به شخصه اگر این وضعیت برایتان پیش می آمد با این افراد چگونه برخورد می کردید؟؟؟؟؟؟؟:que:
 

Iman MM

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه کسی حق داره اعتقاد شخصی خودش رو به کسی تحمیل کنه نه کسی حق داره به اعتقاد شخصی کسی توهین کنه.. تا وقتی که این اعتقاد شخصی است جایی برای حرف باقی نیست.. اما در موضوعات اجتماعی بحث بر سر اعتقادات شخصی نیست.. بحث فرهنگ هست.... و فرهنگ می تواند تغییر کند و باید تغییر کند
 

shabnam...

عضو جدید
کاربر ممتاز
نظره هرکس مخصوصه خودشه..میگی یا بقیه قبول میکنن یانه.......
اما وقتی با اینجور آدما روبه رو میشی سعی کن با یه جمله تمومش کنی و خیلی محترمانه بگو نظرتونو واسه خودتون نگه دارین :دی
یا باهاشون اقد کل کل کن تا یا پیروز شی یا برعکس
ولی درکل به خودت ایمان داشته باش..
 

mehdisato66

عضو جدید
من شخصا به چیزی که اعتقاد دارم انجامش میدم فقط در صورتی که نظر طرف مقابل با تفکرم سازگار باشه و بتونه کمکم کنه ازش استفاده میکنم در غیر این صورت با کمال آرامش واحترام میپیچونمش.ولی کسایی هستن که از چیزی سر در نمیارن ولی سعی دارن که نظرشونو به آدم تحمیل کنن در این موارد به هیچ عنوان نمیتونم تحمل کنم که در این موارد یه جمله ی قشنگ هست که میگه:کسایی که تو دنیا از همه بیشتر میدونن از همه بیشتر زجر میکشن و کسایی که نمیفهمند از همه بیشتر زجر میدهند.با تشکر.
 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
سلام دوستان. مدتیه که به دلایلی اعتقاداتی پیدا کردم که بر درست بودن آنها هیچ شکی ندارم.اما دوستانم و خیلی از افرادی که قبلا با آنها معاشرت میکردم ضمن اینکه ادعا میکنند قبول دارند که این نوع عقاید کاملا شخصی و خصوصی است.اما باز هم سعی میکنند اعتقادات خودشان را به من تحمیل کنند یا در برابرم جبهه بگیرند درحالیکه نظریات من نه مزاحمت و نه هیچ ارتباطی با آنها ندارد.شما به شخصه اگر این وضعیت برایتان پیش می آمد با این افراد چگونه برخورد می کردید؟؟؟؟؟؟؟:que:




با سلام ...
اگه دیگه خیلی بهم فشار آوردن و اذیت شدم (دیگه نتونستم تحملشون کنم)
1.سعی می کنم حرف رو به جای دیگه بکشونم تا زیاد اونها نخوان صحبت زیادی در این موارد کنن.
2.طوری برخورد می کنم که متوجه بشن نظرشون واسم بی اهمیته ...
3.فوق فوقش هم خودم رو به بی خیالی می زنم ، می گم بذارید هر چی می خوان بگن واسه خودشون
برام زیاد اهمیت دار نیست ...
شما هم وابسته به اینکه اطرافیانتون چه جوری هستند و خصوصیات اخلاقی شون باهاشون برخورد مناسب رو داشته باشید...
موفق و پیروز باشید....
 
آخرین ویرایش:

sunshid

عضو جدید
بچه ها ممنونم بابت راهنمایی هاتون. یکی از همینایی که گفتم نه ساله باهام دوسته.واقعا دوستش دارم دلم نمیادخیلی مستقیم بهش بگم نظر شخصیشو واسه خودش نگه داره اما نمیدونم چرا اون انقدر راحت این اجازه رو به خودش میده ...
 

niki kiyani

عضو جدید
اگه من واقعا به عقایدم اعتقاد قلبی داشته باشم امکان نداره که کسی بتونه نظرم رو عوض منه!!!!!!!!!!!!!!!!!
اما اگه عوض شد...
پس حتما یک جای کار میلنگه!;)
 

sunshid

عضو جدید
اگه من واقعا به عقایدم اعتقاد قلبی داشته باشم امکان نداره که کسی بتونه نظرم رو عوض منه!!!!!!!!!!!!!!!!!
اما اگه عوض شد...
پس حتما یک جای کار میلنگه!;)
منم حرف کسی روم اثر نذاشته و نمیزاره دوست عزیز.فقط از اظهار نظراشون خسته شدم نمیدونم چطور مودبانه دکشون کنم که انقدر به خودشون اجازه دخالت ندن.طوری که اوناهم نرنجن
 

ramincybran

عضو جدید
دوستان سلام

رفقا من سوال نظام وظیفه ای خودم رو کجا باید بپرسم ؟؟ باید کجا مشکلمو بگم - اگه کسی بهم pm کنه یه دنیا ممنونش میشم.

موفق باشید
 

EECi

مدیر بازنشسته
دوستان سلام

رفقا من سوال نظام وظیفه ای خودم رو کجا باید بپرسم ؟؟ باید کجا مشکلمو بگم - اگه کسی بهم pm کنه یه دنیا ممنونش میشم.

موفق باشید
سلام
به نظرم شما در تالار گفتگوی ازاد یک تاپیک کلی در مورد نظام وظیفه و مشکلات مراحل مختلف اون بزنید ، تا هم کمکی به شما بشه و هم کمکی به بقیه اعضا
 

*مارال*

عضو جدید
سلام بر دوستان عزیز
به نظر شما علت تردید و دودلی افراد توی ازدواج چی میتونه باشه؟؟؟؟؟
اینکه نتونی انتخاب کنی.......
 

sunshid

عضو جدید
سلام بر دوستان عزیز
به نظر شما علت تردید و دودلی افراد توی ازدواج چی میتونه باشه؟؟؟؟؟
اینکه نتونی انتخاب کنی.......

ترس از آینده.اینکه نمیدونن اوضاشون بهترمیشه یا بدتر!!!! و اینکه نمیدونه ازعهده وظایفش خوب برمیاد یا نه
 

eng.shahin90

عضو جدید
ترس از آینده.اینکه نمیدونن اوضاشون بهترمیشه یا بدتر!!!! و اینکه نمیدونه ازعهده وظایفش خوب برمیاد یا نه

آ باریکلو گمب گلم
اصولا ترس از دست دادن چیزهای خوشایند مثل ازادی های فردی و ترس از ناخوشایندیه اینده به علته زیادیه بار مسئولیت و نامناسب بودنه شخصیت
و اخلاق طرف مقابل و مشکلات اقتصادی مانعشه
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
سلام بر دوستان عزیز
به نظر شما علت تردید و دودلی افراد توی ازدواج چی میتونه باشه؟؟؟؟؟
اینکه نتونی انتخاب کنی.......
به نظر من هنوز اون ادمی که لایق تو باشه نیومده.
چون من خودم اینجوریم....نه اینکه مغرور باشم ،فقط احساس میکنم یه سری ملاکایی هست که باید طرفت اونا رو داشته باشه که نه خودتو بدبخت کنی نه یکی دیگه به پای تو بسوزه....اون طرف هم بهر امیدی میاد
از صمیم قلب میگم:موفق باشی و خوشبخت :gol:
 

*مارال*

عضو جدید
به نظر من هنوز اون ادمی که لایق تو باشه نیومده.
چون من خودم اینجوریم....نه اینکه مغرور باشم ،فقط احساس میکنم یه سری ملاکایی هست که باید طرفت اونا رو داشته باشه که نه خودتو بدبخت کنی نه یکی دیگه به پای تو بسوزه....اون طرف هم بهر امیدی میاد
از صمیم قلب میگم:موفق باشی و خوشبخت :gol:

سلام دوست عزیز...ممنون.فرمایشتون کاملا درسته ولی به نظر بعضیاااااااا آخه تا کی؟؟؟؟
منم برای شما آرزوی موفقیت دارم.:gol:
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
سلام دوست عزیز...ممنون.فرمایشتون کاملا درسته ولی به نظر بعضیاااااااا آخه تا کی؟؟؟؟
منم برای شما آرزوی موفقیت دارم.:gol:

.
یه چیز میگم شک ندارم...توی ازدواج فقط و فقط همیشه از خدا بخواید و به خدا توکل کنید چه بسا ادم توی یه سنایی از یه کسایی خوشش بیاد که فکر کنه با اون طرف تا ته خوشبختی رو میره ولی خدا میگه صبر کن یه روز مثل روشنایی روز بهت ثابت میشه که خدا واست بهترا رو زیر نظر گرفته...
.
.
.
چی تا کی....؟؟؟خب اگه دخترید که بای دوایسید خواستگاربیاد و از بین اونا بدون ایده ال گرایی یکی رو انتخاب کنید و اگه هم پسرید و شرایطشو دارید میتونید برید خواستگاری و بقیشم بسپرید به خدا.....
 

omid_008

عضو جدید
سلام دوست عزیز...ممنون.فرمایشتون کاملا درسته ولی به نظر بعضیاااااااا آخه تا کی؟؟؟؟
منم برای شما آرزوی موفقیت دارم.:gol:

تا وقتی که روزش فرا برسه. ازدواج یک هدف نیست در زندگی یک وسیله س برای رشد و رسیدن به اهداف.چه بسا ازدواج هایی صورت گرفته که ادم رو از زندگی و رشد انداخته.همه دوست دارن ولی نه به هر قیمتی.یه دوره ای داره که ادم ناارومه بعدش درست می شه
 

خرس مهربون

عضو جدید
راهنماییم کنید خیلی سردرگمم...............
سلام دوستای گلم
من دو ترم متوالی با یکی از اساتیدم کلاس داشتم. اولش ازش بدم میومد.بعد بهش بی احساس شدم طوریکه وقتی دچارحادثه ای شد که ممکن بود دچار مرگ بشه اصلا برام اهمیتی نداشت.از اوایل این ترم احساس کردم به عنوان یک استادقبولش دارم. اما سه هفته پیش یک کوتاهی ازطرف من به واکنش نسبتا شدید استادم منجر شد واحساس کردم از من دلخور شده.اولش عذاب وجدان گرفتم ولی بغضم گرفت و زدم زیر گریه.جلسه بعدکه دیدمش دوباره باهام طوری رفتار کرد که انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده.ولی من حس کردم دیگه اونو به چشم استاد نمیبینم.من دختر باحجابیم و خیلی سرسختم.خیلیا توزندگیم اومدن و رفتن اما این احساسو تاحالا نسبت به هیچکس نداشتم.قاطعانه فکر میکنم ایشون همون کسیه که میتونم زندگیمو باهاش بسازم ولی مشکلم اینه که از احساس اون مطمئن نیستم و ازطرفی از هفته دیگه کلا میخواد تدریسو کنار بزاره و من دیگه نمیتونم ببینمش.لطفا راهنماییم کنید من باید چکار کنم که هم درشان شخصیتم باشه هم اونو از دست ندم.هرچی فکرمیکنم به جایی نمیرسم.خیلی سردرگمم.​
 

omid_008

عضو جدید
راهنماییم کنید خیلی سردرگمم...............
سلام دوستای گلم
من دو ترم متوالی با یکی از اساتیدم کلاس داشتم. اولش ازش بدم میومد.بعد بهش بی احساس شدم طوریکه وقتی دچارحادثه ای شد که ممکن بود دچار مرگ بشه اصلا برام اهمیتی نداشت.از اوایل این ترم احساس کردم به عنوان یک استادقبولش دارم. اما سه هفته پیش یک کوتاهی ازطرف من به واکنش نسبتا شدید استادم منجر شد واحساس کردم از من دلخور شده.اولش عذاب وجدان گرفتم ولی بغضم گرفت و زدم زیر گریه.جلسه بعدکه دیدمش دوباره باهام طوری رفتار کرد که انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده.ولی من حس کردم دیگه اونو به چشم استاد نمیبینم.من دختر باحجابیم و خیلی سرسختم.خیلیا توزندگیم اومدن و رفتن اما این احساسو تاحالا نسبت به هیچکس نداشتم.قاطعانه فکر میکنم ایشون همون کسیه که میتونم زندگیمو باهاش بسازم ولی مشکلم اینه که از احساس اون مطمئن نیستم و ازطرفی از هفته دیگه کلا میخواد تدریسو کنار بزاره و من دیگه نمیتونم ببینمش.لطفا راهنماییم کنید من باید چکار کنم که هم درشان شخصیتم باشه هم اونو از دست ندم.هرچی فکرمیکنم به جایی نمیرسم.خیلی سردرگمم.​


به نظرم صورت سوال رو عوض کنید که چیکار کنم اونو فراموش کنم و این احساس رو از بین ببرم اینطوری زودتر به نتیجه می رسید.مگر اینکه تحمل نه شنیدن رو داشته باشید.اگر استاد علاقه ای به شما داشت حداقل یک جوری به شما می فهموند به خصوص در سمت استادی راحت تر بود.این علاقه یه طرفه ست و به سر انجامی نمی رسه و بهتره قبل از این اغاز بشه تموم بشه
 

خرس مهربون

عضو جدید
به نظرم صورت سوال رو عوض کنید که چیکار کنم اونو فراموش کنم و این احساس رو از بین ببرم اینطوری زودتر به نتیجه می رسید.مگر اینکه تحمل نه شنیدن رو داشته باشید.اگر استاد علاقه ای به شما داشت حداقل یک جوری به شما می فهموند به خصوص در سمت استادی راحت تر بود.این علاقه یه طرفه ست و به سر انجامی نمی رسه و بهتره قبل از این اغاز بشه تموم بشه

رفتاراش با من نسبت به بقیه دانشجوهاش فرق میکنه. خیلی استاد با وقار کم صحبتیه اما مرتب با من شوخی میکنه وقتی سرکلاس نرم جلسه بعدش بهم گیر میده . حتی یبار به شوخی یه چیزی درمورد خودم گفتم خیلی عصبانی شد و از شخصیتم دفاع کرد.کلا رفتاراش یجوریه و همین باعث شد منم بهش فکر کنم
 

sunshid

عضو جدید
رفتاراش با من نسبت به بقیه دانشجوهاش فرق میکنه. خیلی استاد با وقار کم صحبتیه اما مرتب با من شوخی میکنه وقتی سرکلاس نرم جلسه بعدش بهم گیر میده . حتی یبار به شوخی یه چیزی درمورد خودم گفتم خیلی عصبانی شد و از شخصیتم دفاع کرد.کلا رفتاراش یجوریه و همین باعث شد منم بهش فکر کنم

بنظر من باید دورشو خط قرمز بکشی هیچ امیدی نیست
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
رفتاراش با من نسبت به بقیه دانشجوهاش فرق میکنه. خیلی استاد با وقار کم صحبتیه اما مرتب با من شوخی میکنه وقتی سرکلاس نرم جلسه بعدش بهم گیر میده . حتی یبار به شوخی یه چیزی درمورد خودم گفتم خیلی عصبانی شد و از شخصیتم دفاع کرد.کلا رفتاراش یجوریه و همین باعث شد منم بهش فکر کنم
ببین عزیزم من یکی دیگه رو هم دیدم که استادش خیلی بیشتر از استاد تو بهش اهمیت میداده و میده و با همه یجور ولی با این یطور دیگه بوده.
طوری که همه میگفتن این استاده یه این دانشجو علاقه داره.
اما وقتی دختره احساسشو به استادش گفت استاد منکر همه چی شد و بسیار بد با اون دختر برخورد کرد.
به نظر منم از خیر استادت بگذر.
این یه احساسه زود گذره.
ترمه دیگه به حرفه من میرسی.
به عواطفتون اهمیت ندید خودشون از بین میرن
 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
ببین عزیزم من یکی دیگه رو هم دیدم که استادش خیلی بیشتر از استاد تو بهش اهمیت میداده و میده و با همه یجور ولی با این یطور دیگه بوده.
طوری که همه میگفتن این استاده یه این دانشجو علاقه داره.
اما وقتی دختره احساسشو به استادش گفت استاد منکر همه چی شد و بسیار بد با اون دختر برخورد کرد.
به نظر منم از خیر استادت بگذر.
این یه احساسه زود گذره.
ترمه دیگه به حرفه من میرسی.
به عواطفتون اهمیت ندید خودشون از بین میرن

موافقم از اینکه می گید ترم دیگه به حرف من می رسی ... آدما هر چی بزرگتر میشن از عشق های قبلیشون
خنده شون می گیره ... حالا اگه1 طرفه باشه هم بیشتر ...
زمان حلال مشکلات ...
 

sed ali

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع
کاربر ممتاز
رفتاراش با من نسبت به بقیه دانشجوهاش فرق میکنه. خیلی استاد با وقار کم صحبتیه اما مرتب با من شوخی میکنه وقتی سرکلاس نرم جلسه بعدش بهم گیر میده . حتی یبار به شوخی یه چیزی درمورد خودم گفتم خیلی عصبانی شد و از شخصیتم دفاع کرد.کلا رفتاراش یجوریه و همین باعث شد منم بهش فکر کنم

سلام
من قبلا یه مدت خودم تدریس می کردم هم برای آقایون و هم برای خانوم ها ! معمولا هم جوان بودند و دانشجو !
خودم تو کلاسها معمولا به چند نفر علاقه مند میشدم نه اینکه دوستشون داشته باشم ولی باهاشون راحتر بودم .این موضوع هم تو کلاس آقایون بود و هم خانوم ها !
البته بعضی ها تو این کلاسها سنشون هم از من بیشتر هم میشد .
خب اینو می خواستم بگم که این یه حس دوست داشتنه ! فقط همین شما دارید اینو با یه حس دیگه اشتباه می گیرید .
من خودم کلی دوست دارم . چه پسر و چه دختر !
من به همشون علاقه دارم و دوستشون دارم ، حالا چون دوستم که دختر هم هست باید روابط عاشقانه برقرار کنم!
نه ! از این خیالات بیرون بیاید .
این حس رو خیلیا داشتن ، من خودم به چندین موردش برخوردم که بعد از یه مدتی برطرف شده !
 

puorya1368

اخراجی موقت
ببین خرس خشن!!!!!!

دفه بعد کاری کرد وایستا اول یه توفبندا کفه دستش
سپس یه توف دیگه بندا کف اون یکی دستش
پس از مدته کوتاهی یه توف بندا تو صورتش
تو راند بد .........صب کن بینم فک کنم دیگه تموم شده
باید بری حذو کنی:w15:

ولی حالا داری میری بیرون یه کم زور بزن شاید مجددا تولید شد!
 
آخرین ویرایش:

sunshid

عضو جدید
کار خیلی زشتیه که دیگرانو مسخره کنی.این بنده خدا کمک خواسته . خوب حتما اینمشکل اذیتش میکرده.فکر نکنم کارت جالب و مودبانه باشه آقا پوریااااااااا
 

Similar threads

بالا