خلوتی با خدا

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا !

گاهی وقت ها

آدم احساس می کند چقدر به تو نزدیک تر است

در جاده های بی سرانجام

در دلگیری های دم غروب

در بهت ، در ناباوری

خدایا !

کنار بغض ، تو را می جوییم

که پناه بی پناهانی

که بزرگی...بزرگ ...بزرگ ...بزرگ...

بی آنکه بزرگی ات نمایشی بخواهد

که تو خود مفهوم شکوهی

و جهان ، صحنه ای از نمایش تو

هیهات

که در کرانه مبهوت ،

گاه حرفی ، رنگی از افسوس می سازد

گاه دستی ، فرشی از اندوه می بافد

ای خدا !

قصه گوی تمام هستی

آخر قصه های زندگی را به لبخند بیارا

و به واژه هایی که ندایشان

طنین پیچک هایی باشد

که بر لب دیوار می دوند

به سوی نور ... به سوی هوا

به سوی خنده و آینه

خدایا !

ای معنای ناب صبوری

صبر هدیه توست به بندگانت

که گاه از چراها می پرسند

و سکوت می کنند

در جستجوی نشانه ها

تا حکمتت را دریابند

و بندگانی نزد تو مقرب ترند که بر چشمه صبر ، تشنه تر نشسته باشند

چنان که علی (ع) صبر می کرد

و اندوهش را در چاه می گفت

و شعر تنهایی را با ماه می سرود

خدایا !

کمی از علی (ع) در جان بندگانت بگذار

که چه سان غربت فاطمه را بر دوش کشید

با آن پهلوی شکسته...با آن دل شکسته از تزویر

سخت نیست ؛ که آدم بفهمد او چه رنجی در سینه پنهان داشت

و دم بر نیاورد... و صبر کرد...و صبر کرد...و صبر کرد...

خدایا !

جهان پر رازت ، بر رمزها و کنایه ها استوار است

اما تو بر هر رازی آگاهی

و چه نیازیست که با تو به رمز سخن گفتن

که تو نیک می فهمی آنچه در دل بندگانت است

و تو خوب می دانی ، رازی که در چشمهاست...

رازی که در سرود قناری های خاموش است

و رازی که در اشک ماهی هاست

که در اقیانوس می گریند...و با اقیانوس می گریند

خدایا !
 

maneger fd

عضو جدید
خدا بخاطر همه چي ازت ممنونم...خيلي مهربوني..هميشه كنارم بودي تو لحظه هاي سخت به دادم رسيدي..خدا كاش لايق اين همه مهر تو باشم..خدا فداي اون تنهاييت برم..دوستت دارم عزيزترينم:gol::gol:
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا!


در چنته کوچک فهم ما کی ابراز درک تو می گنجد و در کوله بار خرد ما کجا توشه راه قله جلال تو جای می گیرد ؟
پای عقل در راه درک تو کفش آبله پوشید و به مقصد نرسید و چشمها بر خیمهگاه تو در انتظار ماند و رخسار زیبای تو ندید ، که تو مر پناهگاه معرفتخویش را راهی نیافریده ای ، جز کوره راههای عجز
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا ...

خدایا ! دلم باز امشب گرفته

بیا تا کمی با تو صحبت کنم

بیا تا دل کوچکم را

خدایا ! فقط با تو قسمت کنم

خدایا ! بیا پشت آن پنجره

که وا می شود رو به سوی دلم

که نورت بتابد به روی دلم

خدایا ! کمک کن به من

نردبانی بسازم

و با آن بیایم به شهر فرشته

همان شهر دوری که بر سردر آن

کسی اسم رمز شما را نوشته

خدایا ! کمک کن

که پروانه شعر من جان بگیرد

کمی هم به فکر دلم باش

مبادا بمیرد

خدایا ! دلم را که هر شب نفس می کشد در هوایت

اگرچه شکسته

شبی می فرستم برایت...

عرفان نظر آهاری
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
.......................

.......................

خدا فقط تویی که مرهم تمام دردهایی
خدای بزرگ فقط تویی که مهر و محبت ایجاد میکنی
خدای بزرگ فقط تویی که تکیه گاه ادمای تنها هستی
خدای بزرگ تو تنها حکیم هستی
خدای بزرگ تمام کارهایی که میکنی از نفس کشیدن تا مرگ همش پر از حکمت که تو ازش خبر داری
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدای من!

خواندمت، پاسخم گفتی؛
از تو خواستم، عطایم کردی؛
به سوی تو آمدم، آغوش رحمت گشودی؛
به تو تکیه کردم، نجاتم دادی؛
به تو پناه آوردم، کفایتم کردی؛

خدایا!
از خیمه‌گاه رحمتت بیرونمان نکن.
از آستان مهرت نومیدمان مساز .
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.
از درگاه خویشت ما را مران.

خدای من!
چگونه ناامید باشم، در حالی که تو امید منی!
چگونه سستی بگیرم، چگونه خواری پذیرم که تو تکیه‌گاه منی!
ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش،
آنچنان تجلی کرده‌ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده…
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه سال ها که خدا بود و ما نفهمیدیم

کنار خانه ی ما بود و ما نفهمیدیم

همین خدا که برایش قصیده می گفتیم

خودش قصیده سرا بود و ما نفهمیدیم

چه اشتباه بزرگی همیشه در معنا

نوا ز ناله جدا بود و ما نفهمیدیم

و این صدا که شنیدیم تازگی،عمری

سرود پنجره ها بود و ما نفهمیدیم

دری که رو به خیابان عشق وا می شد

کنار خانه ی ما بود و ما نفهمیدیم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اى مولاى من هنگامى كه گناهانم را مشاهده مى كنم هراسان شوم و چون بزرگوارى تورا بينم به طمع افتم

خدايا اگر بگذرى بهترين مهرورزى و اگر عذاب كنى ستم نكرده اى ،

دليل و بهانه من اى خدا در اينكه دليرى كنم در سؤ ال كردن از تو با اينكه رفتارم خوشايند تو نيست

همان جود و كرم تو است وذخيره من در سختيم با بى شرمى من همان راءفت و مهربانى تو است.
 

saba jo00on

عضو جدید
کاربر ممتاز
خسته ام
تنهاییم ؛ تنهاتر از همیشه
نگرانم ، به بلندی موج اقیانوس در تپ و تاپم
و به بی کرانه دریا غمگین
خدایا خود مرهم باش
که سخت است ........ خیلی سخت
کمرم نشکند ........... در این روزهای سرد و یخبندان
جانگذارم خود را در این تنگنا
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهي به حرمت ستاره اي
مي تواني باران رحمت خدا را لمس كني
باران رحمتي كه گونه ات را تر مي كند
و دلت را مي لرزاند
بعد از آن همه دلهره
بعد از آن همه صبوري
بعد از آن همه كوچه به كوچه در پي هيچ دويدن ها ...
حالا دلم مي خواهد قلبم را زير باران رحمت خدا بگيرم
و بگويم :
مي بيني ؟
هنوز هم دلم را مي خري؟
ديگر مانند روزهاي اول پاك و پر از حضور يگانه ي ات نيست.
حالا ديگر نمي تواند به اميد تو آرام بنشيند
آنقدر در پي هياهو دويده كه آرام بودن را از ياد برده...
انگار در روشنايي اين ستاره
دل تيره ي من هم ديده مي شود.
دلم را بخر و ديگر هيچگاه پسش نده.
دل بي تاب و پر هياهويم را در آغوش گرمت مامن بده.
بگذار در كنارت باشد
اينجا ميان اين رنگ به رنگ شدن ها
رنگت را از ياد خواهد برد
و من مي ترسم از آن روز ... مي ترسم.
 

Shahab

مدیر تالار عکس
مدیر تالار
کاربر ممتاز
خدايااا ازت ميخام التماست ميكنم مشكل عزيزم رو حل كني
دوستانم شمام دعا كنيد(توجه به امضا)
 

Aspiration

اخراجی موقت
خدایا...
خدای مهربونم.....
خدایاااا....
به این بنده ها رحم کن....
فقط تو رو داریم خدا....
کمکمون کن....
خواهش میکنم خدایااااا
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه سال ها که خدا بود و ما نفهمیدیم

کنار خانه ی ما بود و ما نفهمیدیم

همین خدا که برایش قصیده می گفتیم

خودش قصیده سرا بود و ما نفهمیدیم

چه اشتباه بزرگی همیشه در معنا

نوا ز ناله جدا بود و ما نفهمیدیم

و این صدا که شنیدیم تازگی،عمری

سرود پنجره ها بود و ما نفهمیدیم

دری که رو به خیابان عشق وا می شد

کنار خانه ی ما بود و ما نفهمیدیم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]خدا پرسيد ..............[/h]
با ديده ي دل بنگر :

خدا پرسيد: پس تو مي خواهي با من گفتگو كني؟
من در پاسخ گفتم : اگر وقت داريد

خدا خنديد : وقت من بي نهايت است
در ذهنت چيست كه مي خواهي از من بپرسي؟

پرسيدم : چه چيز بشر شما را سخت متعجب مي سازد؟
خدا پاسخ داد : كودكيشان
اينكه آنها از كودكي شان خسته مي شوند عجله دارند كه بزرگ شوند
بعد دوباره پس از مدتها آرزو مي كنند كه كودك باشند
اينكه آنها سلامتي خود را ا ز دست مي دهند تا پول به دست آورند
و بعد پولشان را از دست مي دهند تا دوباره سلامتي خود را به دست بياورند.

اينكه با اضطراب به آينده مي نگرند و حال را فراموش مي كنند
و بنابراين نه در حال زندگي مي كنند و نه در آينده
اينكه آنها به گونه اي زندگي مي كنند كه گويي هرگز نمي ميرند
و به گونه اي مي ميرند كه گويي هرگز زندگي نكرده اند

دست هاي خدا دستانم را گرفت
براي مدتي سكوت كرديم
و من دوباره پرسيدم : به عنوان يك پدر

مي خواهي كدام درس هاي زندگي را فرزندانت بياموزند؟

او گفت : بياموزند كه آنها نمي توانند كسي را وادار كنند كه عاشقشان باشد
همه كاري كه مي توانند بكنند اينست كه اجازه دهند كه خودشان دوست داشته باشند
بياموزند كه درست نيست كه خودشان را با ديگران مقايسه كنند
بياموزند كه فقط چند ثانيه طول مي كشد تا زخم هاي عميقي در قلب
آنان كه دوستشان داريم ايجاد كنيم
اما سالها طول مي كشد تا اين زخمها را التيام بخشيم
بياموزند كه ثروتمند كسي نيست كه بيشترين ها را دارد
كسي است كه به كمترين ها نياز دارد
بياموزند كه انسانهايي هستند كه آنها را دوست دارند
فقط نمي دانند كه چگونه احساساتشان را نشان دهند
بياموزند كه دو نفر مي توانند با هم به يك نقطه نگاه كنند اما آن را متفاوت ببينند
بياموزند كه كافي نيست كه فقط آنها ديگران را ببخشند


بلكه آنها بايد خود را نيز ببخشند

من با خضوع گفتم : از شما به خاطر اين گفتگو متشكرم

آيا چيز ديگري هست كه دوست داريد فرزندانتان بدانند؟

خداوند لبخند زد و گفت :
فقط اينكه بدانند من اينجا هستم
هميشه
 

M A S III

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا میدونم هیچ وقت تنهام نذاشتی ....... فقط ازت میخوام منو به خاطر اون زمونایی که فک کردم تنهام گذاشتی ببخشی..........
قریونت بشم خدا جون، تو یه دونه اییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
 

elisa.ff

عضو جدید
کاربر ممتاز
كمك كن تا بتونم تحمل كنم
منو بفهم بهم رحم كن دوسم داشته باش ...
.من سعي كردم به حرفات گوش كنم و اونارو تا اونجايي كه مي تونستم انجام بدم ..
.تو هم به حرفام ارزش بده فقط يك بار....
من پيامبر نيستم پس مرا امتحان مكن من تسليمم....

شرمنده چندين جمله شد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باز امشب تکرار آرزویی دلم را می لرزاند...
و ذکر بی صدایی چشمان بی طاقتم را...
همین امشب که العفو العفو گفتن زمینیان تا عرش ,لرزان می رود...
پیش رویت ایستاده ام...به یاد داری مرا؟
ارتعاش بی قرار بغضم را گوشهء گلو؟
دستهای بیتابم را کشیده رو به آسمان؟
دل شکسته ام را در تپش هایی بی جان؟
به یاد داری مرا ؟ نه آنچنان غرق در سیاهی گناه
اینچنین ,درمانده و بی پناه...
ای غمگسار غمزدگان...
ای فریادرس بی فریادرسان...
العفو ...العفو...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

خدايا مرا روزي در عرش جاي بود و روزي به فرش و تو هميشه به ملكوت ناظربارخدايا در عرش قدرش ندانستم وبه فرشم آوردي پروردگارا طاقت فرشم نيست ولياقت عرشم نيست يا عرشم ببر يا خلاصيم ببخش
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدايا
من اگر بد کنم تورا بنده ديگر بسيار است

تو اگر مدارا نکني مرا خدايي ديگر کجاست؟
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خسته شدم چرا این روزا تمام نمیشن......

گاهی مجبوری بغضت را با یک مقدار آب فرو ببری و بگی:خدا بزرگه همه چی درست میشه.........:(
 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی دلم میخواهد بغض کنم از آسمون بیایی پایین،
اشکامو پاک کنی،
دستمو بگیری وبگی:
اینجا ؟آدما اذییتت می کنن!!
بیا بریم...
 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه دیدی بغض کردی و ولی دلیل برای گریه کردن پیدا نمیکنی
اگه دنبال جایی میگشتی که داد بزنی
بدون دل خدا برات تنگ شده
میخواد صداش بزنی....
 

Similar threads

بالا