اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم/جواب تلخ می زیبد لب لعل شکر خارا
ای که طبیب خسته ای روی زبان من ببین /کاین دم و دود سینه ام بار دل است بر زبان.
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم/جواب تلخ می زیبد لب لعل شکر خارا
نفسم میگیرد در هوایی که نفسهای تو نیستای که طبیب خسته ای روی زبان من ببین /کاین دم و دود سینه ام بار دل است بر زبان.
وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس
که در این آینه صاحب نظران حیرانند
دلا تا كي در اين زندان فريب اين و ان بيني
دمي زين چاه ظلماني برون شو تا جهان بيني
یکی درد و یکی درمان پسندد/ یکی وصل و یکی هجران پسندد/من از درمان و درد و وصل وهجران /پسندم انچه را جانان پسندد.
دل در اين پيره زن عشوه گر دهر مبند
كاين عروسي است كه در عقد بسي داماد است
تا نگردی اشنا زین پرده رمزی نشنوی, گوش نا محرم نباشد جای پیغام سروش
دل خراب من دگر از این خرابتر نمیشود ,که خنجر غمت ازین خرابتر نمیزندشاهد ان نيست كه مويي مياني داردبنده طلعت ان باش كه اني دارد
دل خراب من دگر از این خرابتر نمیشود ,که خنجر غمت ازین خرابتر نمیزند
داني كه چرا سر نهان با تو نگويم
طوطي صفتي طاقت اسرار نداري
تا در عبور از کوچه عشق بر دوش هم سر می گذاریمیار من پاک تر از برگ گل است
یار من جاذبه لطف و وفاست
تا در عبور از کوچه عشق بر دوش هم سر می گذاریم
دل تاب تنهایی ندارد
باور نکن تنهاییت را..
آسمان با دیگران صاف است و با ما ابر دارداگر گويم به گل ماند جمال او،خطاباشد
كه روي گل ندارد رنگ وبوي آن گل رو را
آسمان با دیگران صاف است و با ما ابر دارد
می شود روزی صفا با ما هم اما صبر دارد
دوش می آمد و رخساره بر افروخته بوددل را پي آن ماه فرستم به صد اميد
اي واي به من گر رود وباز نيايد
دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود
تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود
دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود
تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود
دنیای مرموزی ست ما باید بدانیمدلـم رو گرفتـم زیـر نور خورشیـد
هیچیـی توش نبـود
جز یــِ عشق رویایی
کــ از بحثــ های بی دلیل افسردگی گرفته بــود
افسرده از بــ سلامتــ ها .. بی اهمیتی ها .. و جوابــ های سرد
اشکها ریزم اگر شب به نهایت برسدداغ حسرت سوخت جان آرزومندمرا
آسمان با اشك غم آميخت لبخندمرا
در هواي دوستداران دشمن خويشم رهي
در همه عالم نخواهي يافت مانند مرا
اشکها ریزم اگر شب به نهایت برسد
شب فقط یاد توام کاش به آخر نرسد
وقتی تو نیستی سند ماه و سال مندر كوي غمت خوار منم زار منم من
در چشم دلم نيش تويي نوش تويي تو
وقتی تو نیستی سند ماه و سال من
هر هفته هشت روز به نام محرم است
دیشب غزلی سرود عاشق شده بودترا مگر به تو نسبت كنم به جلوه ي ناز
كه در تصور از اين خوبتر نمي ايد
دیشب غزلی سرود عاشق شده بود
با دست و دلی که داشت عاشق شده بود
دل می رود از برم، گم می شوم در تلاطم نفس هایم
می شکنم، می میرم، می ترسم، تو نباشی من هیچم
تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتابمستانه بود طعم نگاهت، هنوز هم
گاهى اگر بهانه ى بادام مى گرفت
به سلامتی پدر و مادرم که وقت غصه هام همیشه آغوشی باز داشتنتمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب
رنگین سخنان در سخن خویش نهان اند, از نکهت خود نیست به هر حالجدا گلبه سلامتی پدر و مادرم که وقت غصه هام همیشه آغوشی باز داشتن
و تکه کلام همیشگیشون این بود ، تا من هستم غصه اش را نخور....................
لب باز مگیر یک زمان از لب جامرنگین سخنان در سخن خویش نهان اند, از نکهت خود نیست به هر حالجدا گل
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |