مشاعرۀ سنّتی

Shahab

مدیر تالار عکس
مدیر تالار
کاربر ممتاز
یاد آور فقط یک بار تو روز آشنایی را


همان روزی که گشتم عاشق چشمان پاک تو


نمی دانستم اکنون می نوازی بی وفایی را


مگو با من دگر از رفتن و از بازی تقدیر
روزها فكر من اين است و همه شب سخنم
كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزها فكر من اين است و همه شب سخنم
كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم
من که خود راضی به این حلفت نبودم زور بود؟
ای خدا گر من نمی بودم جهانت نقص داشت؟
ای فلک گر من نمیزادی اجاقت کور بود؟
من که باشم یا نباشم کار دنیا لنگ نیست....
گر بمانم یا بمیرم قلب کس را تنگ نیست.
 

Shahab

مدیر تالار عکس
مدیر تالار
کاربر ممتاز
من که خود راضی به این حلفت نبودم زور بود؟
ای خدا گر من نمی بودم جهانت نقص داشت؟
ای فلک گر من نمیزادی اجاقت کور بود؟
من که باشم یا نباشم کار دنیا لنگ نیست....
گر بمانم یا بمیرم قلب کس را تنگ نیست.
تا تو نگاه ميكني كار من اه كردن است
اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا تو نگاه ميكني كار من اه كردن است
اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است
تو چه ساده خندیدی به دردهای من..
من پشت لبخندم گریه کردم با تک تک دردهایت...
کاش میدانستی که درد حرمت دارد ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو چه ساده خندیدی به دردهای من..
من پشت لبخندم گریه کردم با تک تک دردهایت...
کاش میدانستی که درد حرمت دارد ...

دور باشم من از این مردم و این روزگار غمگسار
میروم تا که بگریم با غم و با اشک و آه درهمان گوشه کنار

دلبرم گل باشد و همدمم هم حویبار
میروم تا که رها سازم د لم را درمیان آبشار
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا هميشه خانه ات در ميان لاله هاست
غبطه مى خورم بر این حسن هم جوارى ات
تا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت؟
تا به کی یازیچه بودن در دو دست سر نوشت؟
تا به کی با ضربه های درد باید رام شد؟
یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد؟
 

samira93

عضو جدید
تا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت؟
تا به کی یازیچه بودن در دو دست سر نوشت؟
تا به کی با ضربه های درد باید رام شد؟
یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد؟
دوباره یك شب دیگر، دوباره تنهایى
دوباره این من و این امتداد یلدایى
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا چهره بپوش یا بسوزان
بر روی چو آتشت سپندی

یــــــک نخ....

یـــــــک پاکـــت...

یـــــــک عمر هم که سیـــگار بکشم فایـــده ندارد......

تا خودم نســـــوزم دلــــــم آرام نمیـــــشود
 

samira93

عضو جدید
یــــــک نخ....

یـــــــک پاکـــت...

یـــــــک عمر هم که سیـــگار بکشم فایـــده ندارد......

تا خودم نســـــوزم دلــــــم آرام نمیـــــشود
دوباره پلک دلم می پرد نشانه ی چیست؟
شنیده ام که می آ ید کسی به مهمانی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بر بستم:gol:
من نمی دانم حددوست داشتن کجاست
شایداگرحدی برای ان بود،انجاپایان دوست داشتن بود
به تعدادبی نهایت دوستت دارم
ولی نمیدانم ،شایداگربه پایان بینهایت رسیدیم
انجا هم اخر دوست داشتن باشد
وشایدپایان دوست داشتن
نمیدانم چقدردوستت دارم
بی پایان نیست،جون اخرهربی پایانی راپایانی هست
شایدانقدردوستت دارم که می توانم بنویسم
دوستت دارم،بیشترازخودم کمترازخدا
 

eghlimaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نمی دانم حددوست داشتن کجاست
شایداگرحدی برای ان بود،انجاپایان دوست داشتن بود
به تعدادبی نهایت دوستت دارم
ولی نمیدانم ،شایداگربه پایان بینهایت رسیدیم
انجا هم اخر دوست داشتن باشد
وشایدپایان دوست داشتن
نمیدانم چقدردوستت دارم
بی پایان نیست،جون اخرهربی پایانی راپایانی هست
شایدانقدردوستت دارم که می توانم بنویسم
دوستت دارم،بیشترازخودم کمترازخدا


ای دهـــنده عقلـــها فریاد رس
تا نخـــواهی تو نخواهــــد هیچ کس
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا می گفــت دوش آن یــار عیــــار
ســگ عاشق به از شیـــران هشیـــار
روزی كه كوه صبرم بر باد رفته باشد

پر شور از حزین است امروز كوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
 

erfan_23

عضو جدید
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
 

Tahmim

عضو جدید
ماه من پرده برانداخته ای یعنی چه ؟/مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه؟

همه شبها، خیره به آسمانی ام که تو را برایم نشانی ست
همه روز ها، به انتظار شبم، تنها همینم کافی ست

(فی البداهه از خودم)
 
آخرین ویرایش:

eghlimaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه شبها، خیره به آسمانی ام که تو را برایم نشانی ست
همه روز ها، به انتظار شبم، تنها همینم کافی ست

(فی البداهه از خودم)


ترسم از آن قوم که بر دردکشان می خندند
بر سر کار خرابات کنند ایمان را
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو خود ای گوهر یکدانه کجایی اخر/کز غمت دیده ی مردم همه دریا باشد.


دلتنگ که میشوی دیگر انتظار معنا ندارد!
یک نگاه کمی نامهربان،
یک واژه ی کمی دور از انتظار،
یک لحظه فاصله...،
میشکند بغضت را....



 

samira93

عضو جدید


دلتنگ که میشوی دیگر انتظار معنا ندارد!
یک نگاه کمی نامهربان،
یک واژه ی کمی دور از انتظار،
یک لحظه فاصله...،
میشکند بغضت را....




اکر ان ترک شیرازی بدست ارد دل مارا/به خال هندوش بخشم سمرقند و بخارا را
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا