تنهـایـے امــ خشکسالـے اشــ را تـعـطیـلــــ میکنــــدیا رب این شاه وش ماه رخ زهره جبین / در یکتای که و گوهر دردانه ی کیست
بـہ حـرمـتـــ قـطــراتے از جنســ تـــو
تنهـایـے امــ خشکسالـے اشــ را تـعـطیـلــــ میکنــــدیا رب این شاه وش ماه رخ زهره جبین / در یکتای که و گوهر دردانه ی کیست
تنهـایـے امــ خشکسالـے اشــ را تـعـطیـلــــ میکنــــد
بـہ حـرمـتـــ قـطــراتے از جنســ تـــو
اما تــــ ـــــو مهــــربان تــــرینشان بودی ،وصل تو چون نمیدهد در ره عشق کام کس
چند به چشم تشنگان جلوه دهد سراب را
دلم چه ارومه که بردم از یادماما تــــ ـــــو مهــــربان تــــرینشان بودی ،
عمیـــــق تــــرینشان ،
عــــزیــــــــز تـــرینشان !
بعــد از تــــ ـــو آدم ها
تنها خــــراش های کوچکی بودند بــر پوستـــــم
که هیچ کـــــــدامشان
به پای تـــــ ــــــو نــــــرسیــدند
دلم چه ارومه که بردم از یادم
تمام اون حرفات
بمونه این نامه یه یادگار ازمن
میون دستات
تمام عکاسخانه های این شهر را ...
بدنبال یک عکس قدی ،
شاید هم تمام رخ از عشـــق گشته ام....
فتو شاپ بیـــداد میکند این روزها!
تنهای تنها میون این همه آدم سخته.آن هنگام که ازدست دادن عادت می شود ؛
به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیستتنهای تنها میون این همه آدم سخته.
دلم میگیره وقتی بهش فکر میکنم
وقتی نگاه می کنم وتا فرسنگها کسی را پشت و پناهم نمی بینم
خسته شدم از این همه لبخند زورکی از این همه بهونه الکی
ای کاش یه ذره فقط یه ذره شهامت داشتم اونوقت واسه پنهون کردن بغض تو گلوم
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانیهای مشتی دلق پوشان
ديشلرين اينجي،لبين لعل،اوزون گل كيمي ترنیست یک دادرس اندر همه ی روی زمین / ورنه از دست تو ای چرخ بسی دارم داد
ديشلرين اينجي،لبين لعل،اوزون گل كيمي تر
خلق ايدو منجه طبيعت در شهوارسني
مـــــــــن زخمــــــــهای بی نظیری به تــن دارممن اول روز دانستم که با شیرین در افتادم/کهچون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
دیروزها کسی را دوست می داشتی...مـــــــــن زخمــــــــهای بی نظیری به تــن دارم
اما تــــ ـــــو مهــــربان تــــرینشان بودی ،
عمیـــــق تــــرینشان ،
عــــزیــــــــز تـــرینشان !
بعــد از تــــ ـــو آدم ها
تنها خــــراش های کوچکی بودند بــر پوستـــــم
که هیچ کـــــــدامشان
به پای تـــــ ــــــو نــــــرسیــدند
تمامِ زندگیام را اگردیروزها کسی را دوست می داشتی...
امروزها دلتنگی.. تنهایی..
و تمام عمر ما به همین سادگی گذشت.
تمامِ زندگیام را اگر
تاخت بزنم با چشمهات
باز هم بدهکار تو اَم
_________________________________________________________________________
من که گفتم این بهار افسردنی است من که گفتم این پرستو مردنی است
من که گفتم ای دل بی بند و بار عشق یعنی رنج ، یعنی انتظار
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه ای هنوز و هزارت رقیب هست
هله ای نسیم رحمت توبباری ار نه دوزختا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
هله ای نسیم رحمت توبباری ار نه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرها
زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا
امشب ای ماه به درد دل من تسکینیامدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
ماهم آمد به در خانه و درخانه نبودمیا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زانکه چو گردی ز میان برخیزم
ماهم آمد به در خانه و درخانه نبودم
خانه گویی به سرم ریخت چو این قصه شنودم
مرنجان دلم را که این مرغ وحشیمن پیر سال و ماه نیم یار بی وفاست
بر من چو عمر می گذرد پیر از ان شدم
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا سر شب سخن از سلسله موی تو بود
دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |