23 اردیبهشت، پر مناسبت ترین روز!! + تولد داروغه سایت

صبا68

عضو جدید
کاربر ممتاز

دوستای گلم...

من هر تاپیکی که میزنم به جنجال کشیده میشه و در نهایت حذف!
:(

نمیدونم چرا ارسالی که من استارترش هستم همیشه اینجوری میشه!!
:cry:

خواهش میکنم بحث رو ادامه ندین...

اجازه بدین محتوا منحرف نشه.
:(

ممنونم...
داریم حرف میزنیم
جنجال نمیکنیم
مگه افتادیم به جون هم که اینو میگی
نترس
روحیه انتقادپذیری بالاست حذف نمیشه
:gol:
 

zahra1386

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

zahra1386

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خب فقط منو و تو هستیم...اگه منم بگووووووووووو...دییییییییییییی:

خو منم میرم شما بمون و حوضت:دییییییییییی

نه باو منظورم شما نبودی که....شما یک مقام مسئولید برادر... اخراج و اخطار برازنده ی شما نیست:D

شبتون بخیر جناب مسئول:دی

پ.ن:جناب پیرجو مدیونی اگر فک کنی من اسپم کردم:دی...بازم تبریک میگم...ایشالا تولد شونصد سالگیتون;)
 

...scream...

عضو جدید
کاربر ممتاز
خو منم میرم شما بمون و حوضت:دییییییییییی

نه باو منظورم شما نبودی که....شما یک مقام مسئولید برادر... اخراج و اخطار برازنده ی شما نیست:D

شبتون بخیر جناب مسئول:دی

پ.ن:جناب پیرجو مدیونی اگر فک کنی من اسپم کردم:دی...بازم تبریک میگم...ایشالا تولد شونصد سالگیتون;)
شبتون قشنگ....
 

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب منم به نوبه خودم تبریک میگم به پیرجو عزیز
ایشالا بیش از پیش تو زندگیت موفق باشی رفیق ...

جای دو نفر رو میخوام خالی کنم اینجا،
یکی علی ریکی خودمون که خیلی وقته نیست و جاش خیلی خالیه ...
و دیگری سپیده عزیز، بهترین رفیق خودم که جاش تو تولداا به خصوص خیلی خالیه
اگر الان بودش میگفت :
مرسی که قبول کردی به دنیا بیای رفیق !
 

صبا68

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب منم به نوبه خودم تبریک میگم به پیرجو عزیز
ایشالا بیش از پیش تو زندگیت موفق باشی رفیق ...

جای دو نفر رو میخوام خالی کنم اینجا،
یکی علی ریکی خودمون که خیلی وقته نیست و جاش خیلی خالیه ...
و دیگری سپیده عزیز، بهترین رفیق خودم که جاش تو تولداا به خصوص خیلی خالیه
اگر الان بودش میگفت :
مرسی که قبول کردی به دنیا بیای رفیق !

خوش به حال کسایی که تو نبودش دوستاشون یادشون میکنن
 

arman 1987

عضو جدید
روز زن و مادر رو به همه مادران و زنان ایرانی تبریک میگم.
پیرجو جان تولد توهم مبارک.
و این شعر استاد شهریار هم که برای وفات مادرش گفته بوده ، تقدیم به همه مادرایی که امسال پیشمون نیستن،بویژه مادربزرگ خودم که تقریبا یک ماه دیگه اولین سالگرد وفاتشه.
تقدیمشان:
آهسته باز از بغل پله ها گذشت
در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود
اما گرفته دور و برش هاله ای سیاه
او مرده است و باز پرستار حال ماست
در زندگی ما همه جا وول می خورد
هر کنج خانه صحنه ای از داستان اوست
در ختم خویش هم به سر کار خویش بود
بیچاره مادرم
هر روز می گذشت از این زیر پله ها
آهسته تا به هم نزند خواب ناز من
امروز هم گذشت
در باز و بسته شد
با پشت خم از این بغل کوچه می رود
چادر نماز فلفلی انداخته به سر
کفش چروک خورده و جوراب وصله دار
او فکر بچه هاست
هرجا شده هویج هم امروز می خرد
بیچاره پیرزن ، همه برف است کوچه ها
او از میان کلفت و نوکر ز شهر خویش
آمد به جستجوی من و سرنوشت من
آمد چهار طفل دگر هم بزرگ کرد
آمد که پیت نفت گرفته به زیر بال
هر شب در آید از در یک خانه فقیر
روشن کند چراغ یکی عشق نیمه جان
او را گذشته ای است ، سزاوار احترام :
تبریز ما ! به دور نمای قدیم شهر
در ( باغ بیشه ) خانه مردی است باخدا
هر صحن و هر سراچه یکی دادگستری است
اینجا به داد ناله مظلوم می رسند
اینجا کفیل خرج موکل بود وکیل
مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق
در باز و سفره پهن
بر سفره اش چه گرسنه ها سیر می شوند
یک زن مدیر گردش این چرخ و دستگاه
او مادر من است
انصاف می دهم که پدر رادمرد بود
با آنهمه درآمد سرشارش از حلال
روزی که مرد ، روزی یکسال خود نداشت
اما قطارهای پر از زاد آخرت
وز پی هنوز قافله های دعای خیر
این مادر از چنان پدری یادگار بود
تنها نه مادر من و درماندگان خیل
او یک چراغ روشن ایل و قبیله بود
خاموش شد دریغ
نه ، او نمرده ، میشنوم من صدای او
با بچه ها هنوز سر و کله می زند
ناهید ، لال شو
بیژن ، برو کنار
کفگیر بی صدا
دارد برای ناخوش خود آش می پزد
او مرد و در کنار پدر زیر خاک رفت
اقوامش آمدند پی سر سلامتی
یک ختم هم گرفته شد و پر بدک نبود
بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند
لطف شما زیاد
اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت :
این حرفها برای تو مادر نمی شود .
پس این که بود ؟
دیشب لحاف رد شده بر روی من کشید
لیوان آب از بغل من کنار زد ،
در نصفه های شب .
یک خواب سهمناک و پریدم به حال تب
نزدیک های صبح
او زیر پای من اینجا نشسته بود
آهسته با خدا ،‌
راز و نیاز داشت
نه ، او نمرده است .
نه او نمرده است که من زنده ام هنوز
او زنده است در غم و شعر و خیال من
میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست
کانون مهر و ماه مگر می شود خموش
آن شیرزن بمیرد ؟ او شهریار زاد
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
او با ترانه های محلی که می سرود
با قصه های دلکش و زیبا که یاد داشت
از عهد گاهواره که بندش کشید و بست
اعصاب من بساز و نوا کوک کرده بود
او شعر و نغمه در دل و جانم بخنده کاشت
وانگه به اشک های خود آن کشته آب داد
لرزید و برق زد به من آن اهتزاز روح
وز اهتزاز روح گرفتم هوای ناز
تا ساختم برای خود از عشق عالمی
او پنج سال کرد پرستاری مریض
در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد
اما پسر چه کرد برای تو ؟ هیچ ، هیچ
تنها مریض خانه ، به امید دیگران
یک روز هم خبر : که بیا او تمام کرد .
در راه قم به هرچه گذشتم عبوس بود
پیچید کوه و فحش به من داد و دور شد
صحرا همه خطوط کج و کوله و سیاه
طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین
دریاچه هم به حال من از دور می گریست
تنها طواف دور ضریح و یکی نماز
یک اشک هم به سوره یاسین من چکید
مادر به خاک رفت .
آنشب پدر به خواب من آمد ، صداش کرد
او هم جواب داد
یک دود هم گرفت به دور چراغ ماه
معلوم شد که مادره از دست رفتنی است
اما پدر به غرفه باغی نشسته بود
شاید که جان او به جهان بلند برد
آنجا که زندگی ،‌ ستم و درد و رنج نیست
این هم پسر ، که بدرقه اش می کند به گور
یک قطره اشک ، مزد همه زخم های او
اما خلاص می شود از سرنوشت من
مادر بخواب ، خوش
منزل مبارکت .
آینده بود و قصه بی مادری من
ناگاه ضجه ای که بهم زد سکوت مرگ
من می دویدم از وسط قبرها برون
او بود و سر به ناله برآورده از مغاک
خود را به ضعف از پی من باز می کشید
دیوانه و رمیده ، دویدم به ایستگاه
خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع
ترسان ز پشت شیشه در آخرین نگاه
باز آن سفیدپوش و همان کوشش و تلاش
چشمان نیمه باز :
از من جدا مشو
می آمدیم و کله من گیج و منگ بود
انگار جیوه در دل من آب می کنند
پیچیده صحنه های زمین و زمان بهم
خاموش و خوفناک همه می گریختند
می گشت آسمان که بکوبد به مغز من
دنیا به پیش چشم گنهکار من سیاه
وز هر شکاف و رخنه ماشین غریو باد
یک ناله ضعیف هم از پی دوان دوان
می آمد و به مغز من آهسته می خلید :
تنها شدی پسر .
باز آمدم به خانه چه حالی ! نگفتنی
دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض
پیراهن پلید مرا باز شسته بود
انگار خنده کرد ولی دلشکسته بود :
بردی مرا بخاک کردی و آمدی ؟
تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر
می خواستم به خنده درآیم ز اشتباه
اما خیال بود
ای وای مادرم

روحشان شاد و یادشان گرامی.
 

DDDIQ

مدیر ارشد
مهندس شنیدن اینکه امروز تولد شماست خوشحالم کرد واقعا از ته دل شاد شدم , تولدت رو تبریک میگم مهندس بهتاش جان عزیز و برات ارزوی سلامتی همیشگی و زندگی پر برکت در کنار عزیزانت و کسی که دوستش داری و دوستت داره خوشبخت و موفق باشی
تولدت مبارک :gol:
 

nice_Alice

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
:gol:تولد بهاریتون مبارک:gol:

روز مادر رو هم به همه مامان های مهربون تبریک میگم
:gol::heart::gol:
https://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=92815&d=1333985867

شیماجان ایشالله کنکورتو خووووووووووووووووووووب بدی عزیز موفق باشی...
;):)
4خردادهم که نتیجه اون یکی کنکور میاد دعااااااااااااا کنید فقط...:cry:
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه این مناسبت های خوب رو به همه دوستان عزیز تبریک میگم

انشا الله خدا بهترین نعمت هاشو نصیبشون کنه







 

real Crysis

اخراجی موقت
شهلام تفلد کیه ها؟:surprised:
تفلد هرکیه من بخش تفلیک میگم.گل
چلا من گل ندالم؟
ایتاللا شدو نفدو پن سالگیتو جشن بیگیریم.
 

...scream...

عضو جدید
کاربر ممتاز
تولدت مبارک...
بچه ها همگی دعوتید عروسی بهتاش جان...انشاا...در آینده....
 

nafis...

مدیر بازنشسته
چه اسم شیکی داشتن این آقای پیرجو ما نمیدونستیم:w12:
تولدتون مبارک آقای بهتاش:D:w30:
 
بالا