راز این خانههای قدیمی
راز این خانههای قدیمی
شهر > هویت - شیوا حریری:
به مادرم گفتم: خانواده ما باید موزهای برای خودش داشته باشد تا همه چیزهای قدیمی یک جا جمع شوند و همه بتوانند تماشایشان کنند.
مادرم خندید. آخر یاد ترمههایی افتاده بودم که مادرم آنها را توی بقچهای در صندوقی قدیمی نگه میدارد و سالی دوبار بازشان میکند، هوا میدهد که خراب نشوند. و یاد چرتکه پدربزرگم و قباله ازدواجش با مادربزرگم که توی همان صندوق است و آن همه عکس قدیمی که پدرم دارد و در آنها آدمها لباسهای قدیمی پوشیدهاند و پر از ریزهکاریها و گوشه و کنارهایی فراموش شده است.
گفتم: « فکر میکنم همه خانوادهها باید موزهای برای خودشان داشته باشند.» مادرم باز هم خندید. آخر یاد سهفتیله خوراکپزی همسایهمان افتاده بودم و کتابهای خطی که دوستم در خانه پدربزرگشان داشت و ... و چرا یاد این همه افتادم؟ ما در خانه لطفعلی خان بودیم، در ملایر، در موزه تاریخ و فرهنگ ملایر.
ما در همدان بودیم. گنبد علویان و آرامگاه عطار و بوعلی سینا را دیده بودیم و شیر سنگی و گنجنامه و... و هنوز یک روزی تا پایان سفر وقت باقی بود.
با خودمان، نه، به همدیگر گفتیم: « ما که پیش از این هم همدان آمده بودیم. درست که هر چند سال دلمان برای گنجنامه و شیر سنگی تنگ میشود، اما چرا نرویم یک جای جدید؟ تجربههای تازه بهیادماندنیاند.»
و اینطوری شدکه در سفر، راهی سفر دیگری شدیم. کجا؟ ملایر، شهری که شیره انگور دارد.
از همدان تا ملایر86 کیلومتر راه است و ما از کنار الوند گذشتیم که باشکوه بود و سفیدپوش و توانستیم خوب تماشایش کنیم و تماشایش کردیم و از ماشین پیاده شدیم و برفبازی کردیم! و بعد از برفبازی وقتی حسابی یخ زده بودیم، چای قهوهخانهای کوچک در «جوکار» حسابی بهمان چسبید.
و البته که بعدها آدمهای زیادی به ما خندیدند بلند بلند که: « از همدان کوبیدید رفتید تا ملایر برای شیره انگور؟!» ما به آنها خندیدیم در دلمان که راز سفر را نمیدانستند!
بعضی زبانشناسها گفتهاند که ملایر یعنی مل بهمعنی سرزمین و آیر بهمعنی آریایی، یعنی سرزمین آریاییها. و زبانشناسهای دیگری گفتهاند ملایر یعنی مل یا مال بهمعنی خانه و آیر یا آگر بهمعنی آتش، یعنی خانه آتش. ملایر در کوهپایه زاگرس نشسته و آب و هوایش معتدل و کوهستانی است. اگرچه به قول حمدالله مستوفی: « ملایر را جنگلی انبوه فراگرفته بود که وقتی از ملایر به نهاوند رفتم، به علت انبوهی جنگل آفتابی مشاهده نمیشد.» حمدالله البته راست گفته بود، چون هنگام حفاریها در این منطقه ریشههای قطور درختها کشف شد. اما به نظر میرسد در تغییرات آب و هوایی جنگلها از بین رفتهاند.
در روزگاری که هگمتانه یا اکباتان، یعنی همین همدان خودمان، پایتخت حکومت مادها بود و پس از آن و در سلسلههای مختلف پیش از اسلام، ملایر اهمیت زیادی داشت. قلعهها و دژهای مختلفی که در این منطقه ساخته شده بود نشانه این اهمیت است که دژها حافظ امنیت حکومت بودند و امروز دژ گوراب و قلعه نوشیجان از آن روزگار به یادگار مانده و همچنین خرابه قلعه چوبین که به احتمالی یادگار بهرام چوبین، سردار ایرانی است و باقیمانده قلعه یزدگرد.
به ملایر که رسیدیم صاف رفتیم سراغ شیره انگور. یعنی رفتیم بازار و پرسوجو کردیم که شیره انگور خوب و خوشمزه و مطمئن را از کجا باید بخریم و پیدایش کردیم. داشتیم آن را میچشیدیم و تصمیم میگرفتیم چهقدر بخریم و برای کیها سوغاتی ببریم که پدر پرسید: «راستی، شیره انگور را چهطوری درست میکنند؟ ما خودمان نمیتوانیم شیره انگور درست کنیم؟»
فروشنده خندید.
«گرفتن شیره انگور کار راحتی نیست. خاک سفید لازم دارد که همه جا نیست. مال روستاهای اطراف ملایر است. با هر انگوری هم نمیشود شیره انگور گرفت. انگورش باید درشت و شیرین باشد.»
و وقتی دید هنوز نگاهش میکنیم و منتظریم، ادامه داد: «نه اینکه فکر کنید خاک سفید پیدا کنید، میتوانید شیره درست کنیدها. تجربه میخواهد. باید انگورها را له کنند، آبش را بگیرند. خاک سفید به آب انگور اضافه کنند. خاک سفید برای این است که انگور موقع جوشیدن ترش نشود. بعد هم آن را صاف کنند و بجوشانند تا غلیظ شود.»
همه اینها راکه گفت، وقتی دید هنوز سراپا گوشیم و بهنظر نمیرسد کسی حوصلهاش سر رفته باشد، گفت: «بروید خانه لطفعلیخان. آنجا میتوانید مراحل درست کردن شیره انگور را ببینید.»
و اینطوری بود که سر از خانه لطفعلیخان در آوردیم، خانهای بازمانده از عصر فتحعلیشاه قاجار. مثل همه خانههای ایرانی حیاط دارد و حوض، اندرونی و بیرونی. سه دری و ارسی و حوضخانهای زیبا و... این خانه اسطبل و حمام و حسینیه هم دارد.
و امروز اینجا موزه تاریخ و فرهنگ ملایر است و در آن سندهای تاریخی باقیمانده از گذشته و اشیای باستانی کشف شده از تپههای اطراف ملایر نگهداری میشود.
در بخش مردم شناسی مجسمهها زندگی مردم را در گذشته نشان میدهند. و همینطور طرز ساخت باسلق و شیره انگور را. و ما وقتی به آنها نگاه میکنیم صدای مرد فروشنده توی گوشمان است و فکر میکنیم که او شهرش را با مسافرانش خیلی دوست داشت که اینقدر باحوصله برایمان توضیح داده بود.
کرسی، چراغهای توری نفتی، اتوی زغالی، وسایل کشاورزی، سبد، فانوس، چپق، سازهای موسیقی، سماور، مجمعه، وسایل شکار... حتی یک رادیو گرام قدیمی. دیدید؟ بیدلیل نبود که به مادرم گفتم: « خانواده ما باید موزهای برای خودش داشته باشد.» و بعد گفتم: « فکر میکنم همه خانوادهها باید موزهای برای خودشان داشته باشند.» و حالا فکر میکنم هر شهر و حتی محلهای باید موزهای داشته باشد تا یادگاریها از بقچه و صندوق و پاکت و کشو و کمد بیرون بیاید، بیاید جلو چشممان، فقط برای کشف راز این خانههای قدیمی.
- اغلب خانههای قدیمی و تاریخی از قسمتهای ذیل تشکیل شدهاند:
- سکو، سردر ورودی، در ورودی، هشتی، دالان، ایوانها، حیاط و اتاقهای اطراف آن، حوض، آشپزخانه، سرویسها، جهت ساخت خانه، گودال باغچه، بام، سرابستان، زمستان نشین، تابستان نشین، بهار خواب، اتاق کرسی، پایاب، شوادان، شبستان، شناشیل، آب سرا و اتاق بادگیر.
سکو به محلی در دو سوی در ورودی، برای استراحت در هنگام انتظار برای ورود یا گفت و گو با همسایهها گفته میشود.
سر در ورودی هلال تزئینی روی در و تنها قسمت خارج از خانه است که اغلب کاشیکاری دارد و معمولاّ طوری ساخته میشده که در زمستانها مانع از ریزش برف و باران بوده و در تابستانها نیز مانعی برای تابش مستقیم آفتاب به شمار میرفته است. در بالای سردر آیاتی از قرآن کریم یا عبارات مذهبی نوشته میشد تا هنگام ورود و خروج از زیر آیات قرآنی یا روایات و عبارات دینی عبور کنند.
در ورودی، در بیشتر خانههای سنتی، درهای ورودی دو لنگه و چوبی هستند و هر لنگه کوبهای نیز دارد. زنها حلقهای که صدای زیری داشت را به صدا در میآوردند و مردها کوبه چکشی شکل را که صدای بمیداشت.
هشتیها اغلب به شکل هشت ضلعی یا نیمه هشت ضلعی و یا بیشتر مواقع 4 گوش است. هشتی دارای سقفی کوتاه و یک منفذ کوچک نور در سقف گنبدی شکل آن است و عموماّ سکوهائی برای نشستن در آن طراحی شده است.
هشتی برای انشعاب قسمتهای مختلف خانه و گاه برای دسترسی به چند خانه ساخته میشد. در خانههای بزرگ، اندرونی و اقامتگاههای خدمتکاران نیز به هشتی راه داشتند و اغلب برای جدا سازی آقایان و خانمها دو قسمتی ساخته میشد.
دالان راهروی باریکی بود که با پیچ و خم وارد شونده را از هشتی به حیاط خانه هدایت میکرد. پیچ و خم دالان برای رعایت حریم خصوصی خانه بود تا عابران نتواند سریعاً فعالیتهای جاری در حیاط را متوجه شوند.
حیاط در خانههای قدیمی مرکز و قلب ساختمان بوده است. حیاط مرکزی همراه با ایوان در هر سمت، ویژگی بود که از گذشتههای دور در معماری ایرانی به چشم میآمد.
همچنین حیاط محلی برای برگزاری مراسم مختلف نظیر مراسم مذهبی، عروسی و تجمع اقوام بود. معمولاً چهار گوش بوده. ابعاد حیات را تعداد و عملکرد فضاهای اطراف آن تعیین میکنند. هر حیاط معمولاً یک حوض و چند باغچه دارد که بسته به شرایط مختلف محلی نظیر آب و هوا و عوامل فرهنگی اشکال متفاوتی مییابد.
حوض و باغچه در حیاطسازی خانههای قدیمی معتبرترین عناصر به شمار میرفته است.
تالار عموماً فضائی بود با تزئینات بسیار زیبا و پرکار که در کنار اتاقهای ساده زندگی در خانههای سنتی کاملاً مشهود بود. تالار با گچبری، آئینهکاری، نقاشی روی گچ، مقرنس و با نقاشی روی چوب تزئین میشدند.
نشیمن، اتاقهائی بودند که نسبت به تالار اهمیت کمتری داشتند و از اتاقهای ساده مهمتر بودند. نشیمن، محل تجمع افراد خانواده و مهمانهای بسیار نزدیک به حساب میآمد این عناصر از نظر تزئینات بسیار ساده بودند.
آشپزخانه معمولاً مربع یا مستطیل و نزدیک آب انبار و چاه آب ساخته میشد. در درون آشپزخانه، محلی برای پخت و پز، ذخیره چوب و تنور پخت نان و در درون دیوار آن تاقچهای برای قرار دادن ابزار آشپزی و غذا تعبیه میشده است.
توالت و حمام معمولا در سطح پایینتری قرار میگرفتند. این عمل به دلیل سهولت در استفاده از آب و زهکشی آن و همچنین گرمای آن انجام میشد. حمام به دو بخش تقسیم میشد؛ یکی برای تعویض لباس (سر بینه) و دیگری برای شست وشو (گرم خانه).
جهت ساخت خانههای قدیمی تابع زاویه نور خورشید و قبله بوده است. هر وجه خانه برای فصل خاصی از سال مناسب بود و عناصری مانند تالار، بادگیر، پنج دری، سه دری و ارسی در شمار راه حلها بودند.
در اکثر قریب به اتفاق خانههای سنتی، محور اصلی بنا، محور شمالی جنوبی بودند و بهترین موقعیت را برای گرفتن نور خورشید داشتند تا در روزهای گرم تابستان از سایه و در زمستان از گرمای خورشید برخوردار باشند. فضاهای اصلی زندگی نیز در دو سمت شمالی و جنوب و فضاهائی که اهمیت کمتری داشتند، به خصوص فضاهای خدماتی در دو سمت شرق و غرب ساخته میشدند.
گودال باغچه یا باغچال در وسط حیاط مرکزی ساخته می شده و یک طبقه در داخل زمین فرو میرفته است. نمونههای این فضا در اقلیم های بسیار خشک کویری از جمله در کاشان، نایین و یزد دیده میشود. گودال باغچه علاوه بر تأمین خاک مورد نیاز خشتهای استفاده شده در بنا، امکان دسترسی به آب قناط را هم فراهم میکرده.
بام در معماری ایران به جرأت بخشی از فضای زندگی است و علاوه بر وجود حجمهای پیچیده و زیبا، به عنوان حیاط هم مورد استفاده قرار میگرفته است. در شهرهایی چون نایین در برخی از بناها با دیوارهای صندوقه چینی شده، اطراف بام را تا حدود یک متر و نیم بالا آورده و نوعی حیاط در بام بوجود میآوردند که در شبهای تابستان برای خواب استفاده میشده است. همچنین این دیوارها با سایه اندازی بر بخشی از بام در ساعات مختلف روز نقش اقلیمی ثانویهای نیز داشتهاند. چنین فضاهایی در مساجد نیز مورد استفاده بوده است.
سرابستان باغ کوچکی بوده که کنار خانه ساخته میشده و تأثیر اقلیمی زیادی بر خانه داشته است. نمونه بسیار خوب آن در کنار خانه پیر نیا در نایین در قسمت جنوبی حیاط وجود دارد، در واقع متمولین با ساختن چنین فضایی نوعی ییلاق در کنار خانه خود بوجود میآوردهاند.
اگرچه
زمستان نشین پیش از آنکه نام فضای معینی باشد، به همه فضاهایی که در وجه شمالی حیاط ساخته میشوند تا از آفتاب زمستان که با زاویهای مایل به درون اتاقها میتابد استفاده کنند، گفته میشود، اما مجموعه معینی از فضاها با رابطهای خاص، مجموعه فضاهای زمستان نشین را تشکیل میدهند که عبارتند از سه دری، پنج دری و شکم دریده، که روی محور اصلی قرار میگرفتهاند و دو فضای ارتباطی که میتوانند راهرو یا تختگاه باشند و گوشوارههایی که از سه دری، اتاق ارسی یا تهرانی و اتاق دو دری تشکیل شدهاند و گوشههای این بخش را تشکیل میدهند.
فضای اصلی زمستان نشین روی محور اصلی قرار گرفته و برای ورود بیشتر نور خورشید اغلب پنجرههای آن را از ارسیهای بزرگ میساخته اند. داخل فضاهای مرکزی با توجه به بسته بودن فضا، تزیینات پیچیدهای چون قطارهای مقرنس و آیینه کاریهای بسیار پیچیده دیده میشود.
تابستان نشین نیز موقعیتی مانند زمستان نشین دارد با این تفاوت که در وجه جنوبی حیاط قرار گرفته است تا در تابستان از تابش مستقیم آفتاب در امان بماند و روی محور اصلی آن معمولاً فضای نیمه باز با تالار قرار میگیرد.
این تالارها و ایوان ها جز در مواقع بسیار سرد سال مهمترین فضایی زندگی در خانه بوده اند، و اگرچه همیشه تزیینات داشتهاند، اما با توجه به باز بودن و نفوذ گرد و خاک، از تزیینات بسیار پیچیده در آنها پرهیز و به نقوش ساده گچی در ترکیب با آجر یا سیم گل قناعت میشده است.
بهار خواب همان مهتابی است و در مناطقی از خراسان تخ بوم (تخت بوم) نیز نامیده میشود. این فضای بدون سقف در مجاورت حیاط و در طبقات بالاتر از اول ساخته میشده و شبهای تابستان در آن میخوابیدند و بسته به محل استقرار آن، در ساعاتی که دیوارهای اطراف بر آن سایه مناسب میانداخته از آن استفاده میشده. در بهار و پاییز در تمام ساعات روز و در تابستان شبها قابل استفاده بوده است.
این فضا در دوره قاجار به مساجد و مدرسهها نیز راه یافت و نمونههای زیبایی از آن را در مسجد سید اصفهان، مسجد سلطانی سمنان و مسجد سپهسالار تهران میتوان دید و در مناطق گرم و مرطوب چون دزفول و شوشتر جزء جدایی ناپذیر خانههای مسکونی است. تزیینات رایج این فضا از جنس تزیینات نمای رو به حیاط است.
اتاق کرسی در مجموعه زمستان نشین و اغلب در گوشههای این بخش که در و پنجره کمتری به حیاط دارند، ساخته میشده تا در زمستان با بستن در و پنجرهها بتوان آن را گرم کرد. در وسط اتاق، چال کرسی قرار داشته و ابعاد اتاق تابع ابعاد کرسی بوده، چون دیوارههای آن برای تکیه دادن مورد استفاده قرار میگرفتهاند. این فضا در همه خانههای اقلیم سرد و کوهستانی وجود دارد.
این اتاق در مناطق پر شیب در پشت اتاقها و داخل کوه کنده میشده و فاقد پنجره بوده است. این بخش در خانههایی که حیاط بیرونی داشتند، گاه روی محور اصلی که شکم دریده یا چلیپا بوده نیز قرار میگرفته است. در خانه حیدرزاده تبریز اتاق کرسی الگوی شکم دریده دارد. که با توجه به استفاده این اتاق در شب و در بخشهای خصوصی خانه تزیینات مفصلی ندارد. در خانه پیرنیا در نایین این اتاق با استقرار در محور اصلی، تزییناتی بسیار ظریف با لایه کاری گچی دارد.شاه نشین در داخل اندرونی قرار دارد و آفتاب خور است. به همین دلیل بزرگتر و با اهمیتتر ساخته می شود.
و شاه نشین محسوب می شد.
شاه نشین اتاقی است با ارتفاع نسبتا بلند که معمولا ارتفاع آن 2 برابر دیگر اتاقهای خانههای قدیمی است. در قسمت بالای این ارتفاع، سقف نیم گنبدی قرار میگیرد و چون ارتفاع زیاد بود باعث خنک شدن اتاق میشود.
شاه نشین ها با تزئینات خاصی نظیر نقاشی، شیر و شکر در زیر گنبد و در زمان قاجار با آیینه کاری همراه بوده است. گچبریهای نفیس به همراه تندبریها در اطراف اجاق و نقاشیهای شیشهها نیز از جمله این تزئینات به شمار میرود.
یک ارسی (پنجره) بالا رو، با شیشههای رنگی همراه با الحاقات مربوط به آن نیز در اتاق شاه نشین وجود دارد که اغلب 3 دری یا 5 دری بوده است.
پایاب محل دسترسی به آب قنات در حیاط خانهها و مساجد است و نمونههای عمومی آن نیز در شهرهایی همچون نایین به چشم میخورد. الگوی معمول آن هشتی است که با اتاق ترکی یا کلمبه پوشانده و در مسیر قنات در مرکز آن یک حوض ساخته میشود.
شوادان که شبادان، شبابیک، خشیان و باد کش نیز نامیده میشود به طور مشخص در شهرهای دزفول و شوشتر دیده میشود و زیر زمینی با عمق بسیار زیاد است. با توجه به ویژگی خاک این دو شهر، در واقع در دل زمین حفر میشود و معمولاً فاقد مصالح ساختمانی است و حداکثر در مواردی بخشهایی از دیواره آن را با گچ میپوشانند. سقف آن گنبدی و فاقد سازه است. در بالاترین قسمت سقف، سوراخی وجود دارد که معمولاً به کف حیاط می رسد.
این فضا که گاه ۶ تا ۷ متر در زیر زمین پایین میرود به زیر حریم مالکیتی خانه مجاور نیز نوفذ میکند. شوادانها علاوه بر مکش سوراخ بالا که موجب جریان هوا میشود، از پدیده نفوذ تأخیری فصول در زمین استفاده میکنند. در چنان عمقی معمولاً با دمای یک یا حتی دو فصل قبل روبرو هستیم. شوادان ها عملاً تزییناتی ندارند و اغلب الگوی فضای مشخصی در آنها دیده نمیشود، اما در نمونههای عالی الگوی شکم دریده یا چلیپا دارند.
شبستان در
مساجد به عنوان نمازخانه در دو طرف گنبد خانه یا اطراف ایوانها شکل میگیرد و معمولاً در زمستان بیشتر استفاده میشود. به زیر زمین خانههای شوشتر و دزفول هم شبستان گفته میشود که معمولاً حدود 1.5 تا ۲ متر در زمین فرو رفته و پنجرههایی به حیاط دارند و حد فاصل شوادان و طبقه اولاند. از این فضا در ساعاتی از روز در تابستان و در بهار و پاییز و در مواردی به عنوان انبار نیز استفاده میشود.
شناشیل مختص مناطق جنوبی ایران بخصوص بوشهر است و به نوعی بالکن به سمت بیرون خانه و روی معبر عمومی گفته میشود که با چوب ساخته شود و پیرامون آن با نردههای مشبک پوشیده شده باشد تا هوا به راحتی در آن جریان یابد. شناشیل در برخی از موارد سقف ندارد. نمونههایی از این فضا در برخی از خانههای شیراز نیز دیده شده است.
آب سرا به ساختمانهای ییلاقی گفته میشود که در میان استخر یا دریاچه و برای استفاده از رطوبت و چشم انداز آب ساخته میشدند. نمونههای زیبای آن شاه گلی در تبریز و چشمه علی دامغان هستند.
کنده فضایی است که در دل زمین کنده شود. نمونههای زیبای آن روستای کندوان در اسکو و میمند هستند، ولی در بسیاری از خانههای کوهستانی، قسمتهای پشتی فضا را به شکل پستو در دل زمین میکندند که کیفیت اقلیمی بسیار مناسبی در زمستان و تابستان بوجود میآورد و گاهی به عنوان اتاق کرسی نیز استفاده میشده است.
اتاق بادگیر در تابستان نشین خانههای حاشیه کویر یا حاشیه دریای جنوب، علاوه بر تالار اصلی، در برخی موارد گوشوارهها نیز از جریان هوای بادگیر استفاده میکردهاند. اتاق بادگیر به هر فضایی در طبقه اول تابستان نشین که از هوای بادگیر استفاده کند گفته میشود. تزیینات این فضا همچون تزیینات ایوان است.
http://www.hamshahrionline.ir/news-101423.aspx