بنده ی من نماز شب بخوان که یازده رکعت است، خدایاخسته ام نمیتوانم نیمه شب یازده رکعت بخوانم. بنده ی من قبل از خواب این سه
رکعت را بخوان،خدایا سه رکعت زیاد است بنده ی من قبل ازخواب وضو بگیر و رو به
آسمان کن و بگو، خدایا من در رخت خوابم و اگر بلند شوم خواب ازسرم می پرد.
بنده ی من همان جا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله...
خدایا هوا سرد است نمی توانم دستانم را از زیر پتو بیرون آورم. بنده ی من دردلت
بگو یاالله...
ما نماز شب رابرایت حساب میکنیم، بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد خداوند
میگوید: ملائکه ی من ببینید من چقدر آسان گرفتم اما بنده ی من خوابیده
است چیزی به اذان صبح نمانده است او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده
است امشب با من حرف نزده. خداوندا دو بار او را بیدار کردیم ولی بازم
خوابید. ملائکه ی من درٍ گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست. پروردگارا
بازهم بیدار نمی شود. اذان صبح را میگویند هنگام طلوع آفتاب است،
ای بنده بیدار شو نماز صحبت قضا می شود خورشید ازمشرق سربرمی آورد،
خداوند رویش را بر میگرداند و میگوید:
ملائکه ی من آیا حق ندارم با این بنده قهر کنم؟
وای نه!... خدای مهربونم، با من قهری؟!... ولی باز هم خدا من را
می بخشد و باز هم.