گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز

خدايا عذر مي خواهم از اينکه در مقابل تو مي ايستم و

از خود سخن مي گويم ،

وخود را چيزي به حساب مي آورم که تو را شکر کند

ودر مقابل تو بايستد

و خود را طرف مقابل تو به حساب آورد!!!!!!


((دکتر چمران))
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
هبوط

تمام ملکوت

در هبوط سيبي

براي انعقاد آسمان وزمين

ومسافري که خواهد امد

آنک

خلقت

بهانه اي ديگر

هرآنچه هست خاکسارتو

دوزخ حتي

دريقين نام بلندت

گدازه اي نخواهد داشت .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]فریدون مشیری -اسفند 50[/h]
خداوندا به دل های شکسته​
به تنهایان در غربت نشسته​
به آن عشقی که از نام توخیزد​
به آن خونی که درراه تو ریزد
به مسکینان از هستی رمیده​
به غمگینان خواب ازسر پریده​
به مردانی که در سختی خموشند​
برای زندگی جان می فروشند​
همه کاشانه شان خالی زقوت است​
سخنهاشان نگاهی در سکوت است​
به طفلانی که نان آور ندارند​
سرحسرت به بالین می گذارند​
به آن درمانده زن کز فقر جانکاه​
نهد فرزند خود را برسر راه​
به آن کودک که ناکام است کامش​
ز پا می افکند بوی طعامش​
به آن جمعی که از سرما به جانند​
ز" آه " جمع ، " گرمی " می ستانند​
به آن بیکس که با جان درنبرد است​
غذایش اشک گرم و آه سرد است​
به آن دختر که نادیدی گناهش​
عبادت خفته در شرم نگاهش​
به دامانی که از هر عیب پاک است​
به هرکس از گناهان شرمناک است​
دلم را از گناهان ایمنی بخش
به نور معرفتها روشنی بخش
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز

الهي اي مهربانم

اي بهترين، اي قادر متعال، اي هستي مطلق ،اي کعبه ي آمال من مقصد ومقصود من ستايش تنها

توراسزد که سلطان ملکِ وجودي و جود وکرمت فراگير ومن نيازمند جود وکرامت تو.

الهي

اي بهترين ماوا وآرامش بخش دلها به درگاه کبريايي ات پناه ميآورم اي نجات بخش ازرنج وبلا

واي گشاينده ي قفل غفلت زده شده برخانه ي دل واي پاک کننده ي مهر گناه برپيشاني.

الهي

اي خوب من اي بهترين توبه پذير وبخشنده مرا تکبيرگوي بارگاه ملکوتي ات قرار ده و زبانم را

به گفتار حق گويا کن و چشمم را جز به ديدارعشاق کويت بينا مکن و گوشهايم را جز به شنيدن کلام حق

شنوا مکن.

الهي

مددي بهرغبار روبي خانه ي دل الهي، چراغ راهي براي گذر از جادٌه ي پر پيچ وخم وتاريک زمان .

الهي

اي سميع وبصير يا رحمان ويا رحيم يا ذالجلال والاکرام نظر لطف واحسانت را ازما مگيروما را

لحظه اي به خودمان وا مگذارکه اگر رها به حال خويش شويم اندر وادي بلا گرفتار آييم.

الهي

بيمناکم، بيمناک زغضبت،خدايا زغضبت نيز به درگاه با عظمت ات پناه مي آورم.

الهي

مارا به عدل خويش مواخذه مفرما که ما گناهکاران را قدرت تحمل عدل تو نيست.

الهي

سر نوشتم را به لطف و احسان خويش رقم زن الهي ،تشنه ام، تشنه، تشنه ي نوشيدن

جرعه اي زچشمه سار ولايت نميدانم ،نميدانم آخر نوشم جرعه اي زدست آن مولاي با کفايت .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]خدا را شکر بخاطر...[/h]
خدا را شكركه تمام شب صداي خرخر شوهرم را مي شنوم . اين يعني او زنده و سالم در كنار من خوابيده است.
thankful for the husband who snoser all night, because that means he is healthyand alive at home asleep with me
خدا را شكر كه دختر نوجوانم هميشه از شستن ظرفها شاكي است.اين يعني او در خانه است و در خيابانها پرسه نمي زند.
I am thankful for my teenage daughter who is complaining about doing dishes, because that means she is at home not on the street .
خدا را شكر كه ماليات مي پردازم اين يعني شغل و در آمدي دارم و بيكار نيستم.
I am thankful for the taxes that I pay , because it means that I am employed .
خدا را شكر كه بايد ريخت و پاش هاي بعد از مهماني را جمع كنم. اين يعني در ميان دوستانم بوده ام.
I am thankful for the mess to clean after a party , because it means that I have been surrounded by friends .
خدا را شكر كه لباسهايم كمي برايم تنگ شده اند . اين يعني غذاي كافي براي خوردن دارم.
I am thankful for the clothes that a fit a little too snag , because it means I have enough to eat
خدا را شكر كه در پايان روز از خستگي از پا مي افتم.اين يعني توان سخت كار كردن را دارم.
I am thankful for weariness and aching muscles at the end of the day, because it means I have been capable of working hard .
خدا را شكر كه بايد زمين را بشويم و پنجره ها را تميز كنم.اين يعني من خانه اي دارم.
I am thankful for a floor that needs mopping and windows that need cleaning , because it means I have a home .
خدا را شكر كه در جائي دور جاي پارك پيدا كردم.اين يعني هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبيلي براي سوار شدن.
Iam thankful for the parking spot I find at the farend of the parkinglot, because it means I am capable of walking and that I have beenblessed with transportation
خدا را شكر كه سرو صداي همسايه ها را مي شنوم. اين يعني من توانائي شنيدن دارم.
I am thankful for the noise I have to bear from neighbors , because it means that I can hear.
خدا را شكر كه اين همه شستني و اتو كردني دارم. اين يعني من لباس براي پوشيدن دارم.
I am thankful for the pile of laundry and ironing, because it means I have clothes to wear
خدا را شكر كه هر روز صبح بايد با زنگ ساعت بيدار شوم. اين يعني من هنوز زنده ام.
I am thankful for the alarm that goes off in the early morning house, because it means that I am alive
خدا را شكر كه گاهي اوقات بيمار مي شوم . اين يعني بياد آورم كه اغلب اوقات سالم هستم.
I am thankful for being sick once in a while , because it reminds me that I am healthy most of the time .
خدا را شكر كه خريد هداياي سال نو جيبم را خالي مي كند. اين يعني عزيزاني دارم كه مي توانم برايشان هديه بخرم.
I am thankful for the becoming broke on shopping for new year , because it means I have beloved ones to buy gifts for them
 

vajiheh.kh

عضو جدید
خداوندا اگر روزی بشر گردی زحالم باخبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت از این بدئت
خداوندا تو میدانی که انسان بودن چه سخت است
چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الهی ، همچو بید می لرزم مبادا كه به هیچ نیرزم ...

الهی ، به حرمت آن نام كه تو دانی و به حرمت آن صفت كه تو چنانی كه ما رااز
وسوسه و از هوای نفسانی و از غرور نادانی نگاه دار كه می توانی


الهی ، ندانستم ، چون دانستم نتوانستم .
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز

پروردگارا :

به من آرامش ده

تا بپذيرم آنچه را که نميتوانم تغيير دهم

دليري ده

تا تغيير دهم آنچه را که ميتوانم تغيير دهم

بينش ده

تا تفاوت اين دو را بدانم

مرا فهم ده

تا متوقع نباشم دنيا ومردم آن

مطابق ميل من رفتار کنند.

(جبران خليل جبران)
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدايا تو را دوست دارم

تو را دوست دارم

كه آسمان تنهايي مرا

با مهرباني و لطافتت

پر مهر و آرام ميكني

خداوندا تو ميداني

كه جز تو عشق بي نام و نشان است

تو خود خالق عشقي

پس مرا نيز عاشق گردان

به لطافت ستارگان تنهاي آسمان شب،

به قرائت آرام كلامت،

به نجابت اشكهاي غلطان

بر گونه هاي گريان بنده سراپا گناهت،

و به تمام خوبيهايت تو را سوگند ميدهم

كه مرا تنها مگذار

مرا تنها مگذار

تا با آرامش حضورت بي نياز شوم

مرا تنها مگذار كه مبادا نگاهم

به نگاه بنده اي از جنس خاك محتاج شود

دستان نحيفم را در غايت نياز

به سويت ميكشانم

چشمان گريانم را ملتمسانه

به درگاه بي شائبه ات ميدوزم

و از مناعت ذاتت ميخواهم كه مرا

آرام گرداني تا در آرامش تو

عاشق شوم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من زمین می خورم ...

و هر بار مهربان تر دستم را می گیری و بلندم می کنی ...

نمی گویی بد عادت می شوم ؟؟؟
 

ناشناس آشنا

عضو جدید
خدایا من که می گویم در مبارزات هولناک هستی خودم را فروختم خیانت کردم.
من که می گویم به هیچ از تو دور شدم.
من که می گویم بجای اینکه مانند حر لااقل در واپسین لحظات در فرمان حریت خود باشم پیرو نفس خود گشتم.
چرا با این حال روز به روز بر ذکر خیرم پیش مردم افزودی ؟
چرا مفتضحم نکردی؟
چرا آبرویم نریختی؟
یا ستارالعیوب
خدیا تو مهربانی و بنده نواز ،دست گیری و راهنما
حالا آمده ام ،آمده ام به درگاهت ،بادستانی خالی در پیشگاهت
الغوث....الغوث.....الغوث
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زمزمه های دلتنگی...
خدایا،وقتی جهان هستی با ان عظمتش و ستاره ها
با میلیاردها عبادتشان در محضر تو سر افکنده اند
من چگونه تو را بسرایم؟
خدایا ،خسته ام درمانده در گذره عمر!
راه گریزی برایم نمانده است جز چنگ زدن به رشته پر محبت تو
رهایم مکن
می دانم از کثرت گناهان
عرق شرم از پیشانیم جاری می شود
اما به من گفته اند تو خیلی مهربانی
خدایا،در این تنهایی و در اوج نیاز
بگذار برای تو بمانم و نیازم را برای تو بخوانم
جز راهی که تو نشانم دادی صراط مستقیمی نمی یابم
من غریبه نیستم و ناله هایم با تو از سر حسرت و گناه است
شعرهایت را گم کرده ام و دستانی را که سایبانم بو د ، نمی بینم
تنها پناهم در این وادی وحشت تویی
به اسمانت سوگند می میرم اگر به فریادم نرسی
در این ظلمت، پروانه ی وجودم را به باغ یادت پر می دهم
مرا سیراب کن از مهر بی پایانت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الهی!!!
راز دل با تو چه گویم که تو خود راز دلی
دانه و لانه و بال و پرواز دلی....
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدای من...
که نام تو"اول " است و آخر یاد تو می افتم,نام تو "آخر"هم هست
هر چه تو خوبی و آگاه...من خوب نیستم و نادانم,
خود را به تو می سپارم....همه را,همه ی همه...ای همه چیز,ای قاضی,
ای مهربان, چه کنم...؟
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

چه می شد خدایا !
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]چه میشد اگر ساحلی دور بودم ؟
شبی با دو بازوی بگشوده خود
ترا می ربودم ... ترا می ربودم
ترا می ربودم ... ترا می ربودم
[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
ترا می ربودم ... ترا می ربودم
ترا می ربودم ... ترا می ربودم
[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا آنان که فراموشمان کردند

را فراموش نکن

و آنان که قلب هایمان را شکستند

شاد کن .

باشد تا روزی به یاد فراموشیمان و شادی خود بیفتند.!
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا
هرکس به یادم هست بیادش باش
کنارم نیست کنارش باش
اگر تنهاست پناهش باش
واگر غک دارد غم خوارش باش
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا ارزو می کنم كمكم كني بهترين تصميم و بگيرم ...
آرزو مي كنم بهم توانايي ساختن بهترين زندگي رو بدي ...
آرزو مي كنم هيچ وقت تو هيچ جا دستامو ول نكني ...
آرزو مي كنم همه مريضا روشفا بدي ...
و ارزوي آخر...


اللهم عجل لوليك الفرج ....
 

af.earthlover

عضو جدید
كسوف دل

سجاده ام كجاست
مي خواهم از هميشه ي اين اضطراب برخيزم
اين دل گرفتگي مداوم شايد،
تأثير سايه ي من است،
كه اين سان گستاخ و سنگوار
بين خدا و دلم ايستاده ام.
سجاده ام كجاست؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتم : خداي من ، دقايقي بود در زندگانيم که هوس مي کردم سر سنگينم راکه پر از دغدغه
هاي ديروز بود و هراس فردا ،بر شانه هاي صبورت بگذارم و آرام برايت بگويم و بگريم ، در آن
لحظات شانه هاي تو کجا بود ؟

گفت: عزيز تر از هر چه هست ، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگي که در تمام لحظات بودنت بر
من تکيه کرده بودي ، من آني خود را از تو دريغ نکرده ام که تو اينگونه هستي .
من همچون عاشقي که به معشوق خويش مي نگرد ، با شوق تمام لحظات بودنت را به
نظاره نشسته بودم .

گفتم : پس چرا راضي شدي من براي آن همه دلتنگي ، اينگونه زار بگريم ؟

گفت : عزيزتر از هر چه هست ، اشک تنها قطره اي است که قبل از آنکه فرود آيد عروج مي
کند ،اشکهايت به من رسيد و من يکي يکي بر زنگارهاي روحت ر يختم تا باز هم از جنس نور
باشي و از حوالي آسمان ، چرا که تنها اينگونه مي شود تا هميشه شاد بود .

گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگي بود که بر سر راهم گذاشته بودي ؟

گفت: بارها صدايت کردم ، آرام گفتم از اين راه نرو که به جايي نمي رسي ، تو هرگز گوش
نکردي و آن سنگ بزرگ فرياد بلند من بود ،که عزيز از هر چه هست از اين راه نرو که به
ناکجاآباد هم نخواهي رسيد .

گفتم : پس چرا آن همه درد در دلم انباشتي ؟

گفت : روزيت دادم تا صدايم کني ، چيزي نگفتي ، پناهت دادم تا صدايم کني ، چيزي نگفتي ،
بارها گل برايت فرستادم ، کلامي نگفتي ، مي خواستم برايم بگويي .آخر تو بنده ي من
بودي چاره اي نبود جز نزول درد که تو تنها اينگونه شد که صدايم کردي .

گفتم : پس چرا همان بار اول که صدايت کردم درد را از دلم نراندي ؟

گفت : اول بار که گفتي خدا آنچنان به شوق آمدم که حيفم آمد بار دگر خداي تو را نشنوم ، تو
باز گفتي خدا و من مشتاق تر براي شنيدن خدايي ديگر ، من اگر مي دانستم تو بعد از علاج
درد هم بر خدا گفتن اصرار مي کني همان بار اول شفايت مي دادم .

گفتم :مهربانترين خدا ، دوست دارمت ...

گفت : عزيز تر از هرچه هست من دوست تر دارمت
 

vajiheh.kh

عضو جدید
سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
آهسته می تراود از این غم ترانه ای
باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
دارم هوای گریه خدایا بهانه ای...
 

af.earthlover

عضو جدید

خدا . . .

پیش از اینها فکر می کردم خدا

خانه ای دارد میان ابرها



مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتی از الماس و خشتی از طلا



پایه های برجش از عاج و بلور

برسرتختی نشسته با غرور



ماه برق کوچکی از تاج او

هر ستاره پولکی از تاج او



اطلس پیراهن او آسمان

نقش روی دامن او کهکشان



رعد و برق شب صدای خنده اش

سیل و طوفان نعره ی توفنده اش



دکمه ی پیراهن او آفتاب

برق تیغ و خنجر او ماهتاب



هیچکس از جای او آگاه نیست

هیچکس را در حضورش راه نیست



پیش از اینها خاطرم دلگیر بود

از خدا در ذهنم این تصویر بود



آن خدا بی رحم بود و خشمگین

خانه اش در آسمان دور از زمین



بود اما در میان ما نبود

مهربان و ساده و زیبا نبود



در دل او دوستی جایی نداشت

مهربانی هیچ معنایی نداشت



هرچه می پرسیدم از خود از خدا

از زمین از آسمان از ابرها



زود می گفتند این کار خداست

پرس و جو از کار او کاری خطاست



آب اگر خوردی ، عذابش آتش است

هر چه می پرسی ، جوابش آتش است



تا ببندی چشم ، کورت می کند

تا شدی نزدیک دورت می کند



کج گشودی دست ، سنگت می کند

کج نهادی پا ، لنگت می کند



تا خطا کردی عذابت می کند

در میان آتش آبت می کند



با همین قصه دلم مشغول بود

خوابهایم پر ز دیو و غول بود



نیت من در نماز و در دعا

ترس بود و وحشت از خشم خدا



هر چه می کردم همه از ترس بود

مثل از بر کردن یک درس بود



مثل تمرین حساب و هندسه

مثل تنبیه مدیر مدرسه



مثل صرف فعل ماضی سخت بود

مثل تکلیف ریاضی سخت بود



* * *


تا که یک شب دست در دست پدر

راه افتادم به قصد یک سفر



در میان راه در یک روستا

خانه ای دیدیم خوب و آشنا



زود پرسیدم پدر اینجا کجاست

گفت اینجا خانه خوب خداست !



گفت اینجا می شود یک لحظه ماند

گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند



با وضویی دست و رویی تازه کرد

با دل خود گفتگویی تازه کرد



گفتمش پس آن خدای خشمگین

خانه اش اینجاست اینجا در زمین ؟



گفت آری خانه ی او بی ریاست

فرش هایش از گلیم و بوریاست



مهربان و ساده و بی کینه است

مثل نوری در دل آیینه است



* * *


می توان با این خدا پرواز کرد

سفره دل را برایش باز کرد



میشود درباره گل حرف زد

صاف و ساده مثل بلبل حرف زد



چكه چكه مثل باران حرف زد

با دو قطره از هزاران حرف زد



مي توان با او صميمي حرف زد

مثل ياران قديمي حرف زد



ميتوان مثل علف ها حرف زد

با زبان بي الفبا حرف زد



ميتوان درباره هر چيز گفت

مي شود شعري خيال انگيز گفت . . .



* * *


تازه فهميدم خدايم اين خداست

اين خداي مهربان و آشناست



دوستي از من به من نزديك تر

از رگ گردن به من نزديك تر
. . .
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
عدم بی متنها..عدمی که نیست اما هست..و همه هست ها از نیست اوست..در باور خاطرهامان شاید باور به گنجیدن در او نداشته باشیم...گنجینه بزرگ من..سپاس ..به خاطر بودن و نبودنت..سپاس به خاطر وسعت نامنتهایت..حالا میدانم با هر اشارتی میشود دنیایی افرید...در تمنای لمس توام... گنجینه نامتنهای من..."مستم کن انچنان که ندانم ز بیخودی..در عالم خیال که امد کدام رفت"
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر همه ي درختان دنيا هم به خاطر من مداد شوند،

باز هم براي توصيف گوشه اي از نگاه تو،

مداد كم مي آورم!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم عشق ميخواهد،عشق

نه ازآنهايي كه محدود ميكند روح را به عين شين قاف

و نه ازآنهايي كه دمار آدم را درمي آورد از اشك ريختن،از دلهره دير آمدن، نيامدن حتي

ونه ازآن عشقهايي كه حافظ، نيت ديريست كه دلدار پيامي نفرستادت را با

ديدي اي دل غم عشق دگر بار چه كرد پاسخ ميدهد.

و نه عشقي كه همه اش فكر، مشغول باشد به اندازه گيري اش كه نكند گوشه هايش بزند بيرون از

دايره ارزش و عرف و هنجار

و نه عشقي كه مدام گوش بخواباني به صداي قدمهاي پشت پنجره

ونه عشقي كه بگيرد اراده ات را و بچرخاندت رنگ به رنگ براي ماندنش و

انگيزه ات را صورت كند به جاي سيرت

ونه ازآن عشقهایي كه ميچسباندت به زمين

مي شود بيشتر دوستم داشته باشي خدا؟
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


چه زیبا خالقی دارم

چه بخشنده خدای عاشقی دارم


که میخواند مرا، با آنکه میداند گنه کارم...
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدايـــا ؛

ايـن روزهــا حرفهـــايم

بويـــِ نـ ـاشـــکري مي دهنــد ...

امـــا تـــو...

بـه حســـاب تنهــ ــ ـايي و درد دلــ بگـــذار...!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم عشق ميخواهد،عشق

نه ازآنهايي كه محدود ميكند روح را به عين شين قاف

و نه ازآنهايي كه دمار آدم را درمي آورد از اشك ريختن،از دلهره دير آمدن، نيامدن حتي

ونه ازآن عشقهايي كه حافظ، نيت ديريست كه دلدار پيامي نفرستادت را با

ديدي اي دل غم عشق دگر بار چه كرد پاسخ ميدهد.

و نه عشقي كه همه اش فكر، مشغول باشد به اندازه گيري اش كه نكند گوشه هايش بزند بيرون از

دايره ارزش و عرف و هنجار

و نه عشقي كه مدام گوش بخواباني به صداي قدمهاي پشت پنجره

ونه عشقي كه بگيرد اراده ات را و بچرخاندت رنگ به رنگ براي ماندنش و

انگيزه ات را صورت كند به جاي سيرت

ونه ازآن عشقهایي كه ميچسباندت به زمين

مي شود بيشتر دوستم داشته باشي خدا؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لبم پر شکایت ، شبم بی نهایت ، نه فانوس ماهی ؛ الهی
در این تیره شبها ، نثارت خدایا ، دل سر به راهی ؛ الهی
در این جاده های سرد و مبهم ، منم آن مسافری که خواهم
رسم تا به شهر روشنایی ، اگر تو مرا چنین بخواهی ؛ الهی
رسم تا به شهر روشنایی ، اگر تو مرا چنین بخواهی ؛ الهی
ببین ناتوانم ، برافکن به جانم کمند بلند نگاهی ؛ الهی
شب بی نصيبي ، در اوج غریبی ، مگر در تو گیرم پناهی ؛ الهی
به سویت نگاه دل من ، دل شب پناه دل من ، ستاره گواه دل من
که این اشک و آه دل من بود پیش رویت به عذر گناهی ؛ الهی
سحر میزند سر ، دلم میزند پر به سویت ؛ الهی
در این سایه روشن ، به تو میرسم من ، به پرواز آهی ؛ الهی
 

vajiheh.kh

عضو جدید
خدایا از عشق امروزمان برای فرداهایی که فراموش می کنیم عاشق بوده ایم قدری کنار بگذار.. به قدر یک مشت... به قدر یک لبخند... تا فراموش نکنیم عاشق بوده ایم... تا عاشق بمانیم و عاشق بمیریم!
 
بالا